مناجات مفتقرین
المناجاة الحادية عشرة: مناجاة المفتقرين
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است؛
إِلٰهِى كَسْرِى لَايَجْبُرُهُ إِلّا لُطْفُكَ وَحَنانُكَ، وَفَقْرِى لَايُغْنِيهِ إِلّا عَطْفُكَ وَ إِحْسَانُكَ، وَرَوْعَتِى لَايُسَكِّنُها إِلّا أَمانُكَ، وَذِلَّتِى لَايُعِزُّها إِلّا سُلْطانُكَ، وَأُمْنِيَّتِى لَايُبَلِّغُنِيها إِلّا فَضْلُكَ، وَخَلَّتِى لَايَسُدُّها إِلّا طَوْلُكَ، وَحَاجَتِى لَا يَقْضِيها غَيْرُكَ، وَكَرْبِى لَايُفَرِّجُهُ سِوَىٰ رَحْمَتِكَ، وَضُرِّى لَايكْشِفُهُ غَيْرُ رَأْفَتِكَ،
معبودم، شکستگیام را جز لطف و محبتت جبران نکند و تهیدستیام را به بینیازی نرساند جز مهر و احسانت و هراسم را جز امان تو آرام ننماید و خواریام را جز تواناییات به عزّت تبدیل نکند و مرا جز احسانت به آرزویم نرساند و شکاف فقرم را جز نیکی و محبتت پر نکند و حاجتم را کسی جز تو بر نیاورد و غمزدگیام را جز رحمتت برطرف نکند و بدحالیام را جز مهرت نگشاید
وَغُلَّتِى لَايُبَرِّدُها إِلّا وَصْلُكَ، وَلَوْعَتِى لَايُطْفِيها إِلّا لِقاؤُكَ، وَشَوْقِى إِلَيْكَ لَايَبُلُّهُ إِلّا النَّظَرُ إِلَىٰ وَجْهِكَ، وَقَرارِى لَايَقِرُّ دُونَ دُنُوِّى مِنْكَ؛ وَلَهْفَتِى لَا يَرُدُّها إِلّا رَوْحُكَ، وَسُقْمِى لَايَشْفِيهِ إِلّا طِبُّكَ، وَغَمِّى لَايُزِيلُهُ إِلّا قُرْبُكَ، وَجُرْحِى لَايُبْرِئُهُ إِلّا صَفْحُكَ، وَرَيْنُ قَلْبِى لَايَجْلُوهُ إِلّا عَفْوُكَ، وَوَسْوَاسُ صَدْرِى لَايُزِيحُهُ إِلّا أَمْرُكَ.
و سوز سینهام را جز وصل تو خنک نکند و آتش درونم را جز دیدارت خاموش نگرداند و بر حرارت شوقم به تو جز نگاه به جمالت آب نریزد و آرامشم بدون نزدیک شدن به حضرتت برقرار نشود؛ و حسرتم را جز نسیم رحمتت برنگرداند و بیماریام را جز درمانت شفا ندهد و غمم را جز مقام قربت برطرف نسازد و زخمم را جز چشمپوشیات التیام ندهد و آلودگی دلم را جز گذشت تو صیقل ندهد و وسواس سینهام را جز فرمانت از میان نبرد، ای نهایت آرزوی آرزومندان،
فَيَا مُنْتَهىٰ أَمَلِ الْآمِلِينَ، وَيَا غَايَةَ سُؤْلِ السَّائِلِينَ، وَيَا أَقْصَىٰ طَلِبَةِ الطَّالِبِينَ، وَيَا أَعْلَىٰ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ، وَيَا وَلِىَّ الصَّالِحِينَ، وَيَا أَمانَ الْخَائِفِينَ، وَيَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ، وَيَا ذُخْرَ الْمُعْدِمِينَ، وَيَا كَنْزَ الْبَائِسِينَ، وَيَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ؛ وَيَا قَاضِىَ حَوَائِجِ الْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ، وَيَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ، وَيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ،
ای هدف خواهش خواهندگان، ای دورترین مطلوب جویندگان، ای والاترین اشتیاق مشتاقان، ای سرپرست شایستگان، ای امان ترسیدگان، ای اجابت کننده دعای بیچارگان، ای ذخیره ناداران، ای گنج بینوایان، ای فریادرس دادخواهان؛ ای برآورنده حاجات تهیدستان و بر خاکنشستگان، ای کریمترین کریمان، ای مهربانترین مهربانان،
لَكَ تَخَضُّعِى وَسُؤالِى، وَ إِلَيْكَ تَضَرُّعِى وَابْتِهالِى، أَسْأَلُكَ أَنْ تُنِيلَنِى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ، وَتُدِيمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ، وَهَا أَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ، وَ لِنَفَحاتِ بِرِّكَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِكَ الشَّدِيدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقىٰ مُتَمَسِّكٌ .
فروتنی و خواهشم به پیشگاه توست و زاری و نالهام بهسوی تو، از تو میخواهم مرا به نسیم خرسندیات برسانی و نعمتهای نیکویت را بر من تداوم بخشی، من اینک بر در خانه کرمت ایستادهام و در معرض نسیمهای نیکیات قرار دارم و به رشته محکمت چنگ زدهام و به دستآویز استوارت دست آویختم،
إِلٰهِى ارْحَمْ عَبْدَكَ الذَّلِيلَ، ذَا اللِّسَانِ الْكَلِيلِ، وَالْعَمَلِ الْقَلِيلِ، وَامْنُنْ عَلَيْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزِيلِ، وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّلِيلِ، يَا كَرِيمُ يَا جَمِيلُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
خدایا بر بنده خوارت که زبانش از گفتن ناتوان و عملش اندک است رحم کن و با احسان پیوسته و برجستهات بر او منّت گذار و او را زیر سایه بلندت حمایت کن، ای گرامی، ای زیبا، ای مهربانترین مهربانان.
شرحی مختصر از مناجات مفتقرین:
مناجات مفتقرین انسان را به فقر و نیازمندیاش به خداوند آگاه میكند و این باور و معرفت را در او پدید میآورد که سر تا پا نیازمند خداست و هم درآنچه ندارد، محتاج خداست و هم درآنچه در اختیار دارد.
غالباً وقتی نعمتی از انسان گرفته میشود، تازه قدر آن نعمت را میشناسد و متوجه میشود که آن را خداوند در اختیار او نهاده بود والاّ اگر حقیقتاً او مالک و صاحبش بود، آن را از دست نمیداد. ازاینرو خداوند گاهی برای اینکه انسان، مغرور و غافل نشود،
نعمتش را از او میگیرد. براساس این شیوة مؤثر تربیتی الهی، گاهی بندگان مؤمن که اهل تهجد و نماز شب هستند، موفق به انجام نماز شب نمیشوند. خداوند بدین وسیله به آنها تفهیم میکند که اراده و تصمیم آنها، نقش اساسی در برخاستن از خواب و انجام نماز شب ندارد؛ بلكه آنها با توفیق الهی موفق به انجام آن عمل ارزشمند میگردند. گاهی برای عقوبت گناه یا غفلتی که از انسان سرزده، نعمتی را از او میگیرد. بنابراین از دست دادن نعمت میتواند موجب تذکر و توجه انسان و زدودن غفلت شود.
مطالعه و تدبر در دعاها و مناجاتها و ازجمله مناجات مفتقرین نیز انسان را متوجه فقر ذاتی خود میکند و این باور را در او پدید میآورد که هرچه دارد، از خداست و هرچه را بدان نیازمند است، از خداوند درخواست کند. با توجه به مضامین عالی و معارف بلند وآثار تربیتی فراوان نهفته در دعاها، مناجاتها و کلمات امامان معصوم إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّب؛(102) «سخن نیکو و پاک بهسوی او بالا میرود».
با توجه به معارف بلند و آثار ارزشمندی که دعاها بر جان و رفتار ما دارند، بایسته است که انسان دعا را با تأمل و تدبر بخواند و سعی کند حالش مساعد و با مضامین دعا هماهنگ شود و به صرف خواندن دعا اکتفا نکند. گاهی انسان الفاظ و کلمات دعا را میخواند و توجهی به معانی آنها ندارد، نظیر کسانی که به زبان عربی آشنا نیستند و ترجمة دعا نیز ذیل جملات آن نوشته نشده است تا با خواندن آن پی به معانی دعا ببرند. در این صورت صرف خواندن دعا انجام شده، اما عمل دعا کردن تحقق نیافته است. گاهی انسان متوجه معانی دعا نیز میشود و وقتی دعاهای مذكور از امیر مؤمنان و امام زینالعابدین(علیهمااسلام) و سایر امامان را میخواند، میفهمد که آنان چه فرمودهاند. دراینصورت گرچه فهم معانی دعا و توجّه به آنها مهم است، ولی مهمتر آن است که آن دعا از دل انسان برخیزد و آن درصورتی است که افزون بر خواندن کلمات و فهم معانی دعا، حال انسان نیز مساعد و با مضمون دعا هماهنگ باشد. مسلماً برای این منظور، انسان باید مقدمات و شرایط کافی را در خود پدید آورد و آمادگی كامل روحی و معنوی برای خواندن دعا داشته باشد که دراینصورت کلمات از دل برمیخیزد و آن دعا تأثیر کاملی بر انسان میگذارد. اگر انسان با توجه و حال مساعد و تدبر، مناجات مفتقرین را بخواند، درمییابد که چه نیازهایی دارد و تنها خداوند است که آن نیازها را تأمین میکند. ما باید باور کنیم که سرتاپا نیازیم و همهچیز از خداست و جز او کس دیگری نمیتواند نیاز ما را رفع کند. باید باور کنیم که دیگران نیز همانند ما فقیر و گدای خدایند و مستقلاً کاری از آنان برنمیآید. در بخش اول مناجات، حضرت میفرمایند: إِلَهی کَسْری لاَ یَجْبُرُهُ إِلَّا لُطْفُکَ وَحَنَانُکَ وَفَقْری لَا یُغْنیهِ إِلاّ عَطْفُکَ وَإِحْسَانُکَ وَرَوْعَتی لَا یسَکّنُهاَ إلَّا أمَانُکَ؛ «خدایا، کسر و نقصان مرا چیزی جز لطف و عطایت تدارک و جبران نمیکند و فقر و بینواییام را چیزی جز احسان و کرم تو برطرف نمیسازد و ترس و اضطرابم را جز امان تو ایمنی نمیبخشد».
«کسر» بهمعنای شکستگی است و مصداق روشن آن شکستگی استخوان است. «جبر» نیز بهمعنای ترمیم و جبران است. جبر و جبران شکستگی استخوان بهمعنای شکستهبندی و ترمیم آن است. مسلماً منظور از کسر در سخن حضرت، شکستگی استخوان نیست، بلکه آن واژه، بهطور استعاره بهمعنای هرنوع کمبود و نقص و اختلالی است که در زندگی انسان وجود دارد یا پدید میآید و حضرت میفرمایند: خدایا، کمبودها و کاستیهای زندگیام تنها با لطف و مهر تو برطرف میشود. فقر و تهیدستی من نیز تنها با عنایت و بخششت از بین میرود و
دیگران که چون من فقیرند، نمیتوانند فقرم را برطرف سازند: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛(103) «ای مردم، شمایید نیازمندان به خدا و خداست بینیاز و ستوده».
انسان، طالب آرامش است و آسودگی و آرامش، یکی از نیازهای طبیعی و روانی اوست. اما زندگی انسان پیوسته عجین با اضطراب است و هرقدر معرفت و فهمش نسبت به مشکلات زندگی فزونی یابد و بیشتر به آیندة خود بیندیشد، اضطراب و نگرانیاش افزایش مییابد و افزون بر اضطرابها و نگرانیهایی که برای آیندة خود در این دنیا دارد، نگران سرنوشتی ا
ست که هنگام جان دادن و شب اول قبر و در عالم برزخ و قیامت خواهد داشت. ازاینرو امام سجاد(علیه السلام) میفرمایند: خدایا، تنها تو میتوانی مرا در حصن امان خویش قرار دهی و اضطراب، ترس و وحشتم را برطرف سازی.
لا یَكْشِفُهُ غَیْرُ رَاْفَتِكَ؛ «و ذلت و خواریام را جز سلطنت و بزرگی تو به عزت تبدیل نمیكند و جز فضل و کرمت، کسی مرا به آرزویم نمیرساند و نقص و کمبود مرا جز عطایت برطرف نمیسازد و حاجتم را جز تو، کسی روا نمیكند و غم و اندوهم را جز رحمت بیپایانت به شادی بدل نمیسازد و رنج و دردم را جز رأفت و مهربانیات برطرف نمیكند».
آنچه حضرت در جملات فوق خواستهاند، برای همه قابل فهم است. اما در جملات بعد، حضرت نیازها و درخواستهایی را مطرح میکنند که برای همگان قابل درک نیست و ازاینرو تا فهم و درک آن نیازها در انسان پدید نیاید، عطشی برای برطرف ساختن آنها در وی به وجود نمیآید. فقر و ناداری و کمبودها و مشکلات زندگی برای
همه ملموس و محسوس است، اما کمتر کسی سوز دل ناشی از فراق خدا را درک میکند. این سوز دل در کسی پدید میآید که طعم و لذت لقای الهی را چشیده باشد.
وَغُلَّتى لا یُبَرِّدُها اِلاَّ وَصْلُكَ، وَلَوْعَتى لا یُطْفیها اِلاَّ لِقآؤُكَ، وَشَوْقى اِلَیْكَ لا یَبُلُّهُ اِلَّا النَّظَرُ اِلى وَجْهِكَ، وَقَرارى لا یَقِّرُّدُونَ دُنُوّى مِنْكَ وَلَهْفَتى لا یَرُدُّها اِلا رَوْحُكَ، وَسُقْمى لا یَشْفیهِ اِلاَّ طِبُّكَ، وَغَمّى لا یُزیلُهُ اِلاَّ قُرْبُك؛ «و حرارت اشتیاقم را جز وصالت فرو نمینشاند و شعلة سوز و گدازم را جز لقایت خاموش نمیکند و آتش شوقم را چیزی جز نظر به جمالت فرو نمینشاند و دلم جز در جوار تو آرام نمیگیرد و اندوه و حسرتم را جز نسیم رحمتت زایل نمیگرداند و دردم را جز درمان تو شفا نمیبخشد و چیزی جز قرب تو غم از دلم نمیزداید».
در ادامه حضرت میفرمایند: وَوَسْواسُ صَدْرى لا یُزیحُهُ اِلاَّ اَمْرُك؛ «و بر جراحتم جز بخششت مرهم نمیگذارد و زنگار قلبم را جز عفوت پاک نمیسازد و وسواس و اندیشههای باطل درونم را جز فرمان تو زایل نمیكند».
زخمهایی که بر تن انسان، نشسته است با مرهم و دارو درمان میشود، اما زخمهایی که براثر طغیان و معصیت بر جان انسان، نشسته است و بهمراتب خطرناکتر از زخم تن است، تنها با گذشت و بخشش خداوند التیام مییابد. همچنین دل زنگارگرفته از معصیت را تنها آب توبه صیقل میدهد و عفو الهی، زنگار آن را میزداید. نکتة دیگری که از بیان نورانی امام سجاد(علیه السلام)استفاده میشود، این است که وسوسهها و شبهههایی که به دل ما راه مییابند، مانع یقین و اطمینان یافتن به حقایق و معارف الهی میشود و دل آلوده به وسواس نمیتواند مسیر کمال و تعالی را بشناسد و آنچه وسوسه و شبهه را از دل میزداید و باعث باور داشتن حقانیت طریق الهی و مسیر کمال و تعالی میگردد، اوامر و روشنگریهایی است که خداوند فراروی ما قرار داده و شناخت آنها و به کار بستنشان، شیطان را از حریم دل انسان خارج میسازد و نور الهی را بر آن حاکم میكند.
تقدم نیازهای معنوی بر نیازهای مادی
امام سجاد(علیه السلام) در سخنان خود برخی از نیازهایشان را برمیشمارند و میفرمایند که جز خداوند، کسی نمیتواند آنها را برطرف سازد. برخی از آن نیازها مفهومی عام دارند و دارای مصادیق مادی و معنوی هستند و بیتردید مصادیق معنوی نسبت به مصادیق مادّی اولویت دارد. ما نیز باید سعی کنیم مصادیق معنوی آنها را بشناسیم و درک کنیم و توجهمان را بدانها معطوف سازیم. مثلاً فقر هم دارای مصداق مادی است و برای آنان که با ناداری و گرفتاریهای مادی روبهرو هستند و از تأمین نیازهای مادیشان عاجزند، محسوس و قابل درک است و ازاینرو، در صدد برطرف كردن آن برمیآیند و خواستة رفع آن را سرلوحة دعاها و درخواستهای خود از خدا قرار میدهند. اما بدتر و مصیبتبارتر از فقر مادی، فقر معنوی است و ما در درجة اول باید آن را بشناسیم و باور کنیم، و آنگاه در صدد رفع آن برآییم و از خداوند نیز بخواهیم آن را برطرف سازد. برای اینکه در هنگام خواندن مناجات مفتقرین، حال مساعدی به ما دست بدهد، باید باورها و ذهنیتهایمان را تصحیح کنیم و شناخت و باور آنچه را در کلام امام سجاد(علیه السلام) آمده برای خود فراهم آوریم و مانند کسی که با همة وجود، آنها را درک و لمس میکند، آنها را مطرح سازیم.
گاهی ما در صفحة حوادث روزنامهها میخوانیم که در فلان شهر زلزله رُخ داده یا تصادفی اتفاق افتاده یا فلان خانه آتش گرفته است. بیتردید چنین اخباری برای ما ناراحتکننده است، اما هیچگاه ناراحتی ما بهاندازة ناراحتی و رنج کسی که آن حوادث برایش رخ داده و با همة وجود، خطرات وآسیبهای آنها را درک کرده است، نمیرسد. حالِ ما در هنگام مناجات و دعا باید همانند حالِ چنین کسی باشد. باید حال ما چون کسی باشد که لباسش آتش گرفت
ه، و هرچه تلاش میکند، نمیتواند آن را خاموش کند؛ شعلههای آتش، بدنش را نیز میسوزاند و فریادرسی جز خدا نمییابد و با همة وجود از خداوند یاری میطلبد و خطاب به او میگوید که خدایا، تنها تو میتوانی مرا از این مصیبت و گرفتاری برهانی و نجات دهی.
یکی از دوستان نقل میکرد که در ایام حج و در سرزمین منا، حاجیای اهل یکی از کشورهای غربی گم شد و هرچه تلاش کرد به کاروانش دست نیافت. او نقل کرده بود که در آن شرایط، حتی کسی را نیافتم که زبانم را بشناسد و متوجه منظورم شود و سخت مضطرب و نگران شدم. وقتی هیچ راهی برای نجاتم نیافتم، متوجه حضرت صاحبالزمان(عج) شدم و از آن حضرت خواستم که مرا راهنمایی كنند. ناگهان آقایی نزد من آمد و گفت كه دوستانت فلانجا هستند؛ برو تا به آنها برسی. من با خودم گفتم آن آقا از کجا زبان مرا میدانست و چگونه مطلع شده بود که من گم شدهام.
اگر انسان واقعاً احساس کند که گرفتار هجران و فراق است و به فقر معنوی مبتلا شده، و باور کند که گناهان چون آتشی بر جانش افتادهاند، با حال مساعد و هماهنگ با مناجاتی چون مناجات مفتقرین به خداوند پناه میبرد و از او میخواهد که گرفتاریهای معنویاش را برطرف سازد. اما اگر کسی این نیازهای معنوی و اساسی را درک نكرده و فهم او در امور مادی و مشکلات دنیوی متوقف مانده باشد، در دعا و توسل خود تنها از خداوند میخواهد که بیماریاش را شفا دهد و مشکلات مالی و مادیاش را برطرف سازد و از این سخن امام سجاد(علیهم السلام) که خدایا، سوز دل مرا جز لقای تو خاموش نمیكند، درك و فهمی نخواهد داشت.
با خواندن این مناجاتها، متوجه میشویم که غیر از نیازهای روزمره، نیازهای اساسی و مهم دیگری نیز هستند که نظر و توجه اولیای خدا بیشتر به آنها معطوف بوده، و خواستة برطرف شدنشان را سرلوحة دعاها و درخواستهای خود از خداوند قرار میدادند. پس از آگاهی از وجود چنین خواستهها و نیازهایی است که بهصورت جدّی از خداوند میخواهیم آنها را تأمین كند.
گفتار چهلوهفتم: نجوای نیازمندان به معبود (2)
بایستههای معرفتی خواندن دعا و مناجات
در جلسة قبل گفته شد که اصل کلی برای خواندن دعاها و مناجاتها و استفادة شایسته از آنها، افزون بر توجه به معانی و مفاهیمشان، این است كه حال انسان، مساعد و هماهنگ با مضامین آنها نیز باشد تا بدین وسیله زمینة قصد انشای آن مضامین در انسان فراهم آید؛ چون دعا انشاء است و ازقبیل اخبار و حکایت نیست که صرفاً انسان بهقصد حکایت آنچه را معصوم فرموده، بخواند. برای این منظور و ازجمله برای استفادة شایسته از مناجات مفتقرین که دارای مضامین مشابه و همسو هستند، سه نوع معرفت در انسان باید پدید آید:
1. نیازهای خود را بشناسد و در هنگام دعا و مناجات بدانها توجه داشته باشد و آن نیازها را برای خود مجسم سازد؛
2. بداند و باور داشته باشد که خداوند دارای قدرت نامتناهی است و میتواند نیازهای او را برطرف کند. اگر انسان باور نداشته باشد که خداوند میتواند نیازهای او را برطرف سازد، یا آنکه با خود فكر كند مشیت و ارادة الهی به برطرف ساختن نیازهای او تعلق نمیگیرد، انگیزة کافی برای دعا و مناجات نخواهد داشت؛
3. باور داشته باشد که تنها خداوند میتواند نیازهای او را برطرف سازد و دیگران وسایلی هستند که خداوند قرار داده تا با اراده و مشیتش نیازهای انسان را تأمین کنند. ممکن است انسان باور داشته باشد که خداوند میتواند نیاز او را برطرف سازد و معتقد باشد که خدا میتواند او را روزی دهد، اما بر این باور نیز باشد که خودش نیز میتواند با زحمت و تلاش روزیاش را تأمین کند؛ یا پدر، مادر، برادر و دوستان نیز میتوانند نیاز او را برطرف کنند. پس ضرورت ندارد که تنها درِ خانة خدا برود و او هم میتواند به خدا توسل جوید و هم به دیگران؛ چون در نظر او دیگران نقش استقلالی در تأمین نیازها و رفع مشکلات او دارند. دو معرفت اخیر در پرتو اعتقاد به توحید و شناخت صفات الهی حاصل میشود.
ترسیم نیاز انسان به خدا در آیات قرآن
پس در قدم اول، انسان باید نیازهایش را بشناسد و به آنها توجه داشته باشد، تا برای برطرف شدنشان به خداوند توسل جوید. گاهی انسان از برخی نیازهایش آگاه است، اما توجهی به آنها ندارد و درنتیجه از این نیازها غافل میشود. بیتردید توجه یافتن به اینقبیل نیازها که برای انسان شناخته شدهاند، آسانتر از توجه یافتن به نیازهایی است که هنوز برای او شناخته نشدهاند. ازاینرو خداوند در درجة اول درصدد برآمده که توجه انسان را به نیازهایی جلب کند که او آنها را میشناسد و در این باره میفرماید:
إِنْ أخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیكُمْ بِهِ انْظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ؛(104) بگو: مرا گویید که اگر خداوند گوشها و چشمهای شما را بگیرد و بر دلهای شما مُهر
نهد، کدام خداست جز خدای یکتا و اللّه که آن را برای شما باز آرد؟ بنگر چگونه آیات را گونهگون بیان میکنیم، سپس آنان روی میگردانند.
ما از اندام سالمی چون چشم و گوش برخورداریم و توجه نداریم که ممکن است روزی این اندامها آسیب ببینند و سلامتیشان را از دست بدهند؛ توجه نداریم که ممکن است روزی چشممان را از دست بدهیم یا براثر پیری یا عامل دیگری گوشمان کر شود؛ یا ممکن است عقلمان را از دست بدهیم و درزمرة دیوانگان قرار گیریم. خداوند برای اینکه اهمیت این اندامها را به ما گوشزد كند میفرماید: اگر خدا گوش، چشم و عقلتان را بگیرد، چه کسی جز او میتواند این اندامی را که شدیداً بدانها احتیاج دارید به شما برگرداند؟ پس بایسته است که انسان به آنچه در اختیار دارد، توجه داشته باشد و بداند و باور داشته باشد که آنها را خداوند به او عنایت کرده و سلامتی و بقای آنها نیز در گرو اراده و مشیت اوست.
در آیة دیگر، خداوند دربارة اهمیت و ضرورت وجود روز و نیاز انسان بدان میفرماید: قُلْ أَ ر أَ یْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْكُمُ اللَّیْلَ سَرْمَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیكُمْ بِضِیَاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُون؛(105) «بگو: مرا گویید که اگر خداوند، شب را بر شما تا روز رستاخیز همیشگی و پاینده گرداند، کدام خدایی است جز خدای یکتا که برای شما روشنایی بیاورد؟ پس آیا نمیشنوید [تا دریابید و پند گیرید]؟»
انسان همانطور که به شب نیاز دارد که در آن به استراحت بپردازد و تجدید قوا کند، برای آنکه فردا در روز کار خود را از سر گیرد، به روز نیز نیاز دارد و وجود شب و روز برای حیات موجودات زنده ضروری است. حال اگر در پیِ شب، روز نیامد و با توقف حرکت وضعی زمین و ماه، شب تا قیامت ادامه یافت، تنها خداوند یکتاست
که میتواند آن شب را متوقف کند و در پیِ آن نور و روز را بیافریند. همچنین با توجه به منافع فراوان شب و ازجمله اینكه خداوند شب را فرصت استراحت و آرامش انسان در پیِ خستگی روز قرار داده، خداوند در آیة بعد میفرماید: قُلْ أَ ر أَ یْتُمْ إِنْ أَ خَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وأ بْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیكُم بِهِ انظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ؛ بگو: مرا گویید که اگر خداوند روز را بر شما تا روز رستاخیز پاینده کند، کدام خدایی است جز خدای یکتا که شب را برای شما آورد تا در آن بیارامید؟ پس آیا [این نشانهها را] نمیبینید [تا ایمان آورید و راه یابید]؟
در آیة دیگر میفرماید: قُلْ أ رَ أ یْتُمْ إِنْ أ صْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیكُم بِمَاء مَّعِینٍ؛(106) «بگو: مرا گویید که اگر آب شما [به زمین] فرو شود، چه کسی شما را آب روان میآورد؟»
آیات مزبور گویای این حقیقتاند که ما توجهی به نعمتهای ارزشمند در اختیارمان نداریم و بهپاسِ این نعمتها، خداوند را شكرگزاری نمیكنیم و نیز بر این باور نیستیم که جز او کسی نمیتواند نیازهایمان را تأمین کند. ما هم در برخورداری از نعمتهایی چون چشم و گوش به خداوند نیازمندیم و هم در تداوم این نیازها. بهراستی اگر خداوند مادر را نمیآفرید و زمینة آفرینش ما را فراهم نمیآورد، آیا ما قدم به این جهان میگذاشتیم؟ یا پس از آنکه آفریده شدیم، اگر خداوند مهربان، مهر و عاطفة مادری را در وجود مادرمان قرار نمیداد و او به تربیت و یاری ما نمیپرداخت، آیا زنده میماندیم؟
تقدم نیازهای روانی و متعالی بر نیازهای مادی
با توجه به گسترة نیازها، ما با همة وجود درمییابیم که بسیار محتاج خداییم و با مطالعة
مناجات مفتقرین از فقر ذاتی و شدت نیازمان به خداوند آگاه میشویم. البته امام سجاد(علیه السلام) نیازهای متعالی را نیز مطرح میکنند که ما کمتر بدانها توجه داریم و توجهمان بیشتر معطوف به نیازهای مادی و حیوانی است که به شهوت و شکم و تداوم حیات حیوانی ما مربوط میشوند و ازجهت نیازمندی به آنها تفاوتی با سایر حیوانات نداریم. درصورتیکه نیازهای اصیل و اساسیتر انسان، نیازهای متعالی معنوی و انسانی است و اساساً آفرینش او به هدف دستیابی به آنها انجام پذیرفته است، و نیازهای مادی و حیوانی درقبال این نیازهای متعالی چیزی به شمار نمیآیند. با این وصف، برخی همة همّوغم و تلاششان را صرف دستیابی به نیازهای مادی میکنند و حتی میکوشند که از راه نامشروع بدانها دست یابند و از خسارت و زیانی که از این طریق به آخرتشان میرسانند، غافلاند.
انسان تا گرسنه نشود، قدر غذا را نمیشناسد و به اهمیت آن پی نمیبرد و تا تشنه نشود، نمیداند که آب چقدر ارزش دارد. اما نیازهای روانی از این نیازهای مادی و حیوانی ضروریتر و ارزشمندترند.گاهی افراد ثروتمند براثرِ غصه و ناراحتی روانی، دست به خودکشی میزنند؛ یا برخی بهدلیل ناکامی در عشق، خودکشی میکنند. گاهی نعمتهای مادی برای انسان فراهم است، اما براثرِ ابتلا به حسد، آسایش و آرامش را از خود سلب میکند و ممکن است صفت رذیلة حسد، دست انسان را به خون عزیزان و حتی برادرش آلوده سازد؛ چنانکه برادران یوسف بااینکه فرزندان پیغمبر خدا بودند، وقتی مشاهده کردند حضرت یعقوب بیش از آنها به حضرت یوسف اظهار محبت و علاقه میکند، درحق برادرشان حسادت ورزیدند و این حسادت به چنان کینه و عنادی انجامید که تصمیم گرفتند آن حضرت را بکشند تا دیگر شاهد اظهار محبت و علاقة حضرت یعقوب به برادرشان نباشند. قرآن دراینباره میفرماید:
لَقَدْ كَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ
أرْضًا یَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِیكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ؛(107) بهراستی در [سرگذشت] یوسف و برادرانش نشانهها [(نشانههای قدرت و حکمت خداوند یا هدایت)] و عبرتها برای پُرسندگان است. آنگاه که گفتند: یوسف و برادرش [بنیامین، برادر هممادری یوسف] نزد پدرمان از ما که گروهی نیرومندیم محبوبترند، همانا پدر ما [در این مهرورزی] در گمراهی آشکار است. یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی بیفکنید تا روی [توجه] پدرتان تنها برای شما باشد و پس از آن [(کشتن یا دور کردن یوسف)، با توبه کردن] گروهی نیک و شایسته باشید.
سختی هجران و فراق برای اولیای خدا
پس برخی از نیازهای روانی از نیازهای حیوانی فراتر و مهمترند و نیازهای معنوی و متعالی بسیار مهمتر و فراتر از سایر نیازهای انسان هستند. ازاینرو برای کسی که نیاز به لقای زیباترین و کاملترین محبوبها، یعنی خداوند را درک کرده است، فراق محبوب برای او از هر مصیبتی ناگوارتر و کشندهتر است و دوری از او دمادم بر جانش آتش و شرر میبارد و پیوسته او را میآزارد. امیر مؤمنان فَهَبْنى یا اِلهى وَسَیِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى ، نارِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ؛(108) «ای خدای من و سید و مولا و پروردگارم، گیرم بر عذاب تو صبوری کنم، چگونه بر فراقت صبر توانم کرد. گیرم بر حرارت آتشت شکیبا باشم، چگونه میتوانم از لطف و کرمت چشم پوشم؟».
بیتردید امیر مؤمنان(علیه السلام)، خطر عذاب جهنم و شدت سوزندگی آتش آن را بهتر از ما میشناسند، اما چون درد فراق خداوند را شدیدتر، خطرناکتر و سوزندهتر از عذاب و آتش جهنم میدانند، میفرمایند که اگر بر آتش و عذاب جهنم صبر کنم، نمیتوانم بر درد فراق خداوند صبر کنم. همچنین خدا قهر الهی را شدیدترین و سختترین عذابهایش برمیشمارد و میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلا یُزَكِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛(109) کسانی که پیمان خدا و سوگندهایشان را به بهای اندک، دادوستد میکنند [یعنی کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خویش را که «به پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ایمان میآوریم و او را یاری میکنیم» از دست میدهند و دربرابر آن، متاع دنیا مانند ریاست و رشوه، میستانند] در آخرت بهرهای ندارند و خدا در روز رستاخیز با آنان سخن نگوید و به آنها ننگرد و [از آلودگی گناهان] پاکشان نسازد و ایشان را عذابی است دردناک.
درصورتی انذار خداوند در آیة شریفه بر انسان اثر میگذارد که او اهمیت و ضرورت توجه و نظر کردن خداوند به خود را درک کند و درنتیجه بداند که قهر الهی چه عذاب بزرگی است و چقدر برای انسان رنجآور است. مانند کودک که اهمیت و قدر نوازش و محبت مادر را میشناسد، میداند که قهر و بیتوجهی او چقدر رنجآور است، تاآنجاکه حاضر است مادر او را کتک بزند، اما با او قهر نکند. اما کسی که طعم لقای الهی را نچشیده، و لذت نگاه خداوند به خود را نمیشناسد، عذاب قهر الهی را نیز درک نمیکند.
خداوند عقل را به انسان عنایت نکرده است که فقط از آن برای تأمین احتیاجات شکم و امور حیوانی و مادی استفاده کند، بلکه باید از عقل برای شناخت و تدبیر در امور معنوی و متعالی بهره برد و ازجمله باید از آن برای فهم و درک ارتباط با خدا و منزلت و عظمت لقای الهی بهره برد و به مقام درک مضامین بلندی که در مناجات امامان معصوم(علیهم السلام) ازجمله مناجاتی که به بررسی آن میپردازیم، نائل آید. آیا جز این است که از بین میلیاردها انسان، اقلیتی به اهلبیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ایمان و اعتقاد دارند و از بین این اقلیت، شمار اندکی از توفیق فراگیری علوم اهلبیت(علیهم السلام) و مطالعه و بررسی کلمات نورانی آنها بهرهمندند؟ بایسته است که طالبان علوم اهلبیت(علیهم السلام) اهتمام بیشتری در کسب معارف ایشان داشته باشند و ازجمله به تفکر و تدبر در مناجاتهای پانزدهگانه و مناجات مفتقرین بپردازند و بدین وسیله تفاوت خود با دیگران را نشان دهند. ما باید دل و ذهنمان را از زخارف دنیا پاک کنیم و آن را با اکسیر معارف و ادعیه و مناجات بیاراییم و درصدد عمل به آنها برآییم که بیشک این اکسیر، حلاّل مشکلات دنیا و آخرتمان خواهد بود.
درخواستهای متعالی امام سجاد(علیه السلام) از خداوند
فَیا مُنْتَهى اَمَلِ الأمِلینَ، وَیا غایَةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبینَ، وَیا اَعْلى رَغْبَة الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ، وَیا مُجیبَ دَعْوَة الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ، وَیا كَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساكینَ، وَیا اَكرَمَ الأكْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، لَكَ تَخَضُّعى وَسُؤالى ، وَاِلَیْكَ تَضَرُّعى وَابْتِهالى ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُنیلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ، وَتُدیمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ؛ پس ای خدایی که منتهای آرزوی آرزومندانی و مقصود نهایی درخواستكنندگان و
عالیترین مطلوب جویندگان و بالاترین خواهش خواهشمندانی و یار و دوستدار صالحان و ایمنیبخش دلهای ترسان و اجابتکنندة دعای پریشانخاطران و ذخیرة بینوایان و گنجینة بیچارگانی و فریادرس فریادخواهانی و برآوردهكنندة حوایج مساکین و فقیران و کریمترین کریمان و مهربانترین مهربانان عالمی. ای خدا، خضوع و مسئلتم برای توست و تضرع و زاریام به درگاه توست. از تو درخواست میکنم که نسیم خوشنودیات را به من برسانی و نعمتهایی را که به من عطا کردهای، پاینده داری.
وقتی انسان دریافت که خداوند، کمال مطلق و دارای قدرت نامتناهی است و توانایی تحقق بخشیدن به همة آرزوها و خواستهها را دارد، میتواند او را منتهای آرزوها و مقصد آمالش قرار دهد. دراینصورت بایسته است که آرزوی ما مستقیماً به خود خداوند تعلق گیرد، نه به نعمتهایی که بهواسطة او به ما ارزانی میشود؛ چنانکه منظور حضرت، آرزوی خداوند است، نه آرزوی نعمتها. همچنین آن حضرت، خداوند را مقصود و مطلوب جویندگان و درخواستکنندگان معرفی میکنند و او را ولی و یاور شایستگان و صالحان میدانند. در مباحث گذشته گفتیم که خداوند دارای ولایت عام و ولایت خاص است. ولایت عام الهی شامل همة مخلوقات میشود؛ اما ولایت خاص الهی برای بندگان برگزیده و شایستة خداوند است؛ این همان ولایتی است که حضرت در مناجاتشان بدان اشاره دارند. در جملة پایانی بخش مزبور از مناجات، حضرت از خداوند درخواست میکنند نعمتهایی که به ایشان عطا کرده، پاینده دارد. این دعا به ما گوشزد میکند همانطور که انسان از خداوند درخواست نعمت میکند، از او بخواهد که آن نعمت را پاینده بدارد و اینكه انسان همواره به خداوند نیازمند است و هم در بخشش نعمت و تداوم آن باید چشم نیاز به او داشته باشد.
وَها اَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّكَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِكَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقى مُتَمَسِّكٌ، اِلهى اِرْحَمْ عَبْدَكَ الذَّلیلَ، ذَاالّلِسانِ الْكَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزیلِ، وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّلیلِ یا كَریمُ یا جَمیلُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمین؛ و اکنون من در درگاهت ایستادهام و درمعرض نسیم الطافت قرار گرفتهام و به رشتة محکم تو چنگ زده و به حلقة مطمئن تو، خود را درآویختهام. ایخدا، رحم کن به حال بندة ذلیلت که زبانش از شرم بسته و عملش اندک است و بر من به عطای بزرگ خود، منت گذار و مرا در حمایت سایة پایدارت قرار ده. ای خدای کریم و دارای حسن و جمال، ای مهربانترین مهربانان عالم.
ما چون با امور مادی و جسمانی سروکار داریم، برای درک امور معنوی ناچاریم که بهنوعی آنها را با امور مادی و حسی و البته با تجرید از جنبههای حسی و مادی تشبیه کنیم. ازجمله وقتی خود را دربرابر خداوند غنی مطلق مییابیم، باید احساس کنیم که کمتر از ذرهای هستیم که در بارگاه باعظمت الهی که دارای رحمت و کرم بینهایت است، قرار گرفتهایم. دراینصورت خود را موجودی ذلیل و حقیر محض مییابیم که چون کسی که دچار خفقان شده و سخت نیازمند هوای لطیفی است که نفس بکشد، خود را محتاج نسیم رحمت الهی مییابیم که بدان، جانمان را از گناهانی که باعث گمراهی و بیماریمان شده برهانیم و بهوسیلة آن نسیم روحانی، از حیات طیب و سلامت جان بهرهمند شویم.
جملة وَبِحَبْلِكَ الشَّدیدِ مُعْتَصِم بیانگر آن است که انسان باید دربرابر مشکلات، گرفتاریها، عذاب جهنم و منجلابی که براثر گناهان، فرارویش قرار میگیرد، خود را معلّق و آویزان در هوا بیابد که برای رهایی از سقوط، تنها میتواند به ریسمان الهی چنگ زند و با انجام دستوراتش خود را از سقوط و نابودی حتمی برهاند و به ساحل سعادت و نیکبختی نائل گرداند. آنگاه حضرت میفرمایند: خدایا، من بندهای ذلیل و خوارم و عملم که به توفیق تو انجام پذیرفته اندک و کمبهاست. یعنی خدایا، من چشم به عملم ندارم، چون آن را با توفیق و عنایت تو انجام دادهام و افزون بر آن، عملِ من چندان ناقابل و ناچیز است که نمیتوانم بدان امیدوار باشم و بهپاس آن امید سعادت و بهروزی داشته باشم. سعادت و نجات من تنها در سایة عنایت و لطف تو محقق میشود.
گاهی وقتی انسان در امر تحصیل و تدریس یا خدمت به جامعه، توفیقی مییابد یا در فرصتهای دعا نظیر شبهای احیای ماه رمضان، توفیق شبزندهداری و مناجات پیدا میکند، کارش را بزرگ میپندارد و به آن میبالد. اما امام سجادآهِ آهِ مِنْ قِلَّة اِلزَّاَد وَبُعْدِ السَّفَرِ وَوَحْشَةِ الطَّریق وَعِظَمِ الْمَوْردِ؛(110)«آه آه از کمی توشه و دوری سفر و ترس راه و بزرگی مقام و ورودگاهی که در پیش است».