سپیده صبح

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مبانی و اصول تربیت کودک در اسلام

24 اردیبهشت 1404 توسط یا فاطمه الزهرا

عنوان: مبانی و اصول تربیت کودک در اسلام

نویسنده: بتول رستمیان ، تحقیق پایانی سطح2 حوزه علمیه حضرت فاطمه(س) خسروشاه، اسفند 1395

چکیده

اسلام  بر تربیت  فرزندان در محورهای اعتقادات، اخلاق، مناسک و آداب دینی تأکید کرده است. چنان که گفته شد  تربیت  بدین  صورت  تحقق می‌یابد که فرد مورد تربیت، در مجموعه‌ای از اوضاع و شرایط  قرار گیرد و  بر طبق  امکاناتی که برایش  فراهم شده، استعدادهای خود را پرورش داده و به فعلیّت  می‌رساند. بنابراین، تربیت یک امر فردی نیست که برطبق دلخواه یک مربی انجام گیرد، بلکه مجموع اوضاع، شرایط و امکانات ویژة انسانِ مورد تربیت را باید از عوامل مؤثر در تربیت محسوب داشت؛ عواملی مانند پدر و مادر، سایراعضای خانواده، هم بازی‌های کودک، محیط زندگی، اوضاع اقتصادی خانواده، دبستان، دبیرستان، هم کلاسی‌ها و سایر مراکز دینی و مراکز تفریح و بازی نیز در کیفیت پرورش افراد تأثیر دارند.

رعایت عدالت و اعتدال، مراقبت، اظهار محبت، نظارت، و تشویق از مهم‌ترین وظایف والدین و مربیان در قبال فرزندان به شمار آمده‌اند. نکته مهم این که مراقبت و نظارت نباید به گونه‌ای باشد که  نوجوان احساس حقارت و کوچکی و عدم استقلال پیدا کند. و این که گفته شد باید فرزندان را از محبت  سیراب کرد توجه به این  نکته بسیار مهم است که محبت بین فرزندان نباید غیر عادلانه باشد حفظ عدل و توازون در محبت باعث رشدِ شخصیت  فرزندان می‌شود.

از تدابیر مهمی که در باز سازی رفتار فرزندان می‌توان از آن استفاده کرد، تشویق  است. تشویق از مسائل بسیار مهم  تربیت اسلامی و از بهترین شیوه‌های تربیت کودک است، فرزندان از تحسین و تشویق لذت می‌برند و این از تمایلات فطری آنان است که باید به بهترین  شیوه و برای  گرایش دادن آنها به فعالیت‌های ارزشمند از آن استفاده کرد .احترام به کودک یکی از عوامل مهم در پرورش شخصیت کودک به شمار می‌رود. برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر  ظرفیت ذهنی و توانمندی‌های بالقوه خود بهره‌مند شوند می‌بایست از نگرشی مثبت نسبت به خود و محیط اطراف و انگیزه‌ای غنی برای تلاش  برخوردار شوند.

سوال اصلی تحقیق:مبانی و اصول تربیت کودک در اسلام چیست؟

سوال‌های فرعی تحقیق : مبانی تربیتی کودک در اسلام چیست؟ و اصول تربیتی کودک در اسلام چیست؟

   هدف از این تحقیق تبیین مبانی و اصول تربیت کودک در اسلام می باشد. و روش تحقیق حاضر توصیفی – تبیینی می‌باشد.

کلید واژه ها

مبانی، اصول، تربیت، کودک

مقدمه:
الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و اهل بیته الطیبین الطاهرین ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین

فرزندان  امانتهای  الهی  هستند که  پایه های زندگی آینده آنها بر تصمیم های پدر و مادر و برنامه ریزی آنها استوار است.دقت و توجه بیشتردر این  امور از سوی پدرو مادر آینده  درخشان  فرزندان را رقم  می زند و بی توجهی  در آن، بدبختی و گرفتاری  آینده فرزندان را به بار خواهد آورد.بنابراین همه پدر و مادران وظیفه دارند تا درباره آینده فرزند خویش بیندیشند و با برنامه- -ریزی ودرایت ، با توجه به ارزشهای دینی، زمینه آینده روشن و مطلوبی را برای فرزندان فراهم نمایند.

لازم است پدران  و مادران  جوان به مسؤلیت شرعی خویش متوجه باشند و در پرورش ایمان و اخلاق در فرزندان خود کمال جدیّت وکوشش را اعمال نمایند و درضمن تأمین سلامت جسم و تقویّت عقل و علم کودکان، آنان را افرادی با ایمان و پاک دل،وظیفه شناس و درستکار تربیت کنند.انجام این وظیفه بزرگ تنها درپرتو دانایی ودرستکاری پدر ومادر و مربی طفل میسر است.

مهم ترین هدف رسالت پیامبران ،  به ویژه  پیامبر گرامی اسلام  صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آله تعلیم  و تربیت انسان ها بوده است . در قرآن کریم می فرماید :  همانا که خدا  بر مؤمنان منّت نهاد  که رسولی ازخودشان را فرستاد تا آیات خدا را برایشان بخواند ونفوس آنان را ازآلودگیها پاک سازد

و کتاب و حکمت بیاموزد.[1]

یکی از مهم ترین  ویژگی های انسان، تربیت پذیری است که ازآغاز پیدایش شروع شده و در طول تاریخ  ادامه داشته و خواهد داشت. تعلیم و تربیت یک نشو و نمای مداوم انسانی است که نسل  بزرگتر  حاصل آموخته ها  و  تجربه های خود  و گذشتگان  را  به  نسل کوچکتر  منتقل می سازد.ترقی و تکامل و تمدن انسان ها در ابعاد  مختلف، معلول همین تعلیم و تربیت عمومی است.

محیط سالم  خانواده ، فضای  بسیار مناسبی است  برای  شکوفا شدن استعدادهای  فکری  و روحی و جسمی فرزندان تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع کمک کنند.

   خانواده مهمترین عامل انتقال ارزش های دینی و اخلاقی و انسانی به فرزندان بشمار می رود. والدین  امروزی  وقتی روش های  تربیتی و فرزند پروری خود را  با 25-30 سال پیش خود،که کودک یا نوجوان بوده اند،مقایسه می کنند، متعجب می شوند. پدر و مادرهای قدیمی سختگیر بودند، ولی امروزی ها سهل گیر و مداراگر هستند.قدیمی ها بیشتر نظارتهای کلی بر رفتار های  بچه هایشان اعمال می کردند ولی امروزه بر جزئی ترین امور فرزندانشان کنترل بیشتری دارند . با همۀ اینها به نظر می رسد که محصول تربیتی والدین دیروز بسیاربهتراز والدین امروزی بوده است.

    والدین دیروزی فرزندان مؤدب تر، مستقل تر و مقاوم تر پرورش دادند ، ولی  والدین امروزی فرزندانی بی ملاحظه ، متوقع ، وابسته و شکننده تربیت می کنند. لازم است پدران و مادران در باب پرورش و آموزش فرزند احساس  وظیفۀ بیشتری کنند . این تحقیق درباره  اصول  و مبانی تربیت کودک در اسلام می باشد.به امید این که جوانان و افراد یک خانواده  در راه سعادت خود و اجتماع اسلامی کوشا باشند.

 
مفهوم شناسی


معنای لغوی مبانی
 جمع  « مبنا » است که در لغت به معنای چندی از جمله : بنیاد ، اساس، شالوده و  پایه آمده است.[6]

معنای اصطلاحی مبانی
مبانی، جمع مبنا و به معنای پایه و بنیان می‌باشد. در اصطلاح علم تعلیم و تربیت ، «مبانی» زیرساخت اعتقادی،فلسفی ونوع شناخت هر مکتبی از مبدأ هستی،جهان و انسان است.بنابر این ،اهداف، خط مشی و شیوه‌های عملی در هر زمینه باید بر اساس «مبانی» بنیان نهاده شود و در واقع امتیاز هر مکتبی به «مبانی» آن بستگی دارد.

معنای  مبانی تعلیم  و تربیت عبارت است از : قواعد و هدف هایی  که در اسلام برای تعلیم و تربیت  مورد بهره برداری قرار می گیرد. این قواعد و هدفها عبارتند از: قضایا و دستورهایی کلّی که از منابع چهار گانه[قرآن،سنّت،اجماع، عقل]برگرفته شده اند و با تحقیقات، تطبیقات تجربی و مشاهدات یقین آور،مورد استفادۀ اخلاقیّون، مربیان و معلمان قرار می گیرند.

این معنی از مبانی،با نظر به عمق و گسترش ابعاد[شخصیّت]انسانی درحال فردی و اجتماعی ،به دو نوع مهم تقسیم می شود:

   یکم  – مبانی ثابت که عبارت است از: قوانین اولیّه که با نظر به ثباتِ  دوامِ استعدادها، نیروها و نیازها، در معرض دگرگونی و زوال قرار نمی گیرند.

   دوّم –  مبانی متغیّر : این مبانی ، آن قسمت از قوانین  کلّی را  شامل  می شوند که با  نظر  به موضوعات و شرایط واقع شده درمجرای تغییرات،درمعرض تحولات ودگرگونی ها قرار دارند.[7]

معنای لغوی اصول
جمع« اصل» و در لغت چیزی است که شیء دیگر بر آن مبتنی باشد.[8]

معنای اصطلاحی اصول
در فارسی و عربی،واژۀ اصول(جمع اصل)در چندین معنا به کار رفته است؛از آنهاست: اصل در معنای مقابل فرع؛ یعنی،هر آنچه وجود فرع بسته بدان است؛ مبدأ و مایۀ نخستین هر چیز،آغازه ؛گوهر و طینت و ذات هر چیز ؛ نسبت و نژاد؛ کنه و حقیقت هر چیز ؛ سبب، مصدر، باعث،پدید آورنده؛ سرمایه در مقابل سود؛ مهمترین بخش هر چیز؛ آنچه حکمش خود به خود روشن است؛ عینی در مقابل ذهنی.

در این بحث مراد از اصل ، معنای فلسفی آن یعنی ، منشأ، مصدر،قاعده ، در مقابل فرع است؛ بنابراین، به نظر می رسد اصل قاعده ای است علی الاصول کلی،عینی ، آلی، متناظر با هدف که منشأ کنش و واکنش مربی و متربی است؛یعنی، آن دو را در موقعیتهای  تربیتی ، برای گزینش رفتار تربیتی متناسب با هدف یاری می کند.[9]

واژه های«اصل» و «اصول» ، تقریباً در همه شاخه های دانش بشری به کار می روند. ازجمله، در تعلیم و تربیت نیز سخن از اصول تعلیم و تربیت به میان می آید؛امّا مراد از اصول چیست؟

هرچند واژه«اصل»درهر موردی به کار می رود،فی الجمله معنای پایه و اساس را افاده خواهد کرد، امّا نباید گمان کرد که این واژه در رشته های مختلف دانش، به یک نحو به عنوان اصطلاح به کار رود. در واقع، باید انتظار داشت که در هر قلمروی از دانش ، «اصل» ، به معنایی متناسب با آن  قلمرو  داشته باشد .مثلاً در فلسفه ، به معنای سنّتی کلمه ، که  فیلسوف  در پی شناخت واقعیت های بنیادین هستی است ، «اصل»، معنای متناسب با همین امر خواهد داشت. بنابراین وقتی  فلاسفه پیش از سقراط از اصل  موجودات سخن می گفتند و آن را آب یا آتش یا غیر آن در نظر می گرفتند،مرادشان این بود که واقعیت بنیادین هر موجودی،آب یا آتش یا غیرآن است هرچند که صورت آن به گونه ای دیگر باشد . همچنین ، هنگامی که فلاسفه مسلمان از وجود و ماهیت موجودات سخن می گویند و می پرسند که وجود و ماهیت، کدام یک اصیل و کدام یک اعتباری است،مرادشان آن است که کدام یک عینی و متحصّل درخارج است و کدام یک حاصل اعتبارهای ذهنی.

حال، اگر خود را در قلمرو علوم نظری و تجربی در نظر بگیریم و دراین قلمرو از «اصل»سخن بگوییم،پیداست که نمی توان معنای پیشین را از این کلمه مراد نمود،زیرا علوم تجربی اساساً به دنبال دست یافتن به واقعیّت های  بنیادین هستی نیستند ؛ بلکه در اینجا نیز اصل ، متناسب با فضا و اقتضای همین  قلمرو از دانش خواهد بود . با توجه به تلّقی غالب درباب  علوم  تجربی به منزله قلمرویی از دانش که درپی شناخت قانونمندی های مربوط به موجودات است،اصل دراین علوم، معنایی دیگر خواهد یافت . بنابراین، مثلاً هنگامی که از اصول فیزیک یا روانشناسی سخن می گوییم،نظر به مجموعۀ یافته هایی ازاین علوم داریم که به منزله قانونمند های شناخته شده در باب موجودات مورد مطالعه در نظر گرفته شده اند.

به همین سیاق، اگر ما خود را در قلمرو علوم کاربردی مشتمل بر علوم تربیتی در نظر بگیریم و در این قلمرو از«اصل» سخن بگوییم، نباید انتظار داشته باشیم که معنای سابق الذکر به ذهن متبادر شود؛بلکه،در علوم کاربردی نیز متناسب با ویژگی این علوم،«اصل» معنای معیّنی خواهد داشت. ویژگی بارز علوم کاربردی آن است که این علوم، در پی ایجاد تغییرات مطلوب در عرصه های مختلف هستند . آنچه در این علوم مورد نظر است، به دست آوردن قواعد کلّی برای تعیین و هدایت تغیرات مورد نظر است.

براین اساس،معنای«اصل»در علوم کاربردی،«قاعدۀ عامّه»ای خواهد بود که می توان آن را به منزله دستورالعملی کلّی درنظر گرفت و به عنوان راهنمای عمل قرار داد. اصل درعلوم کاربردی، به صورت قضیه ای بیان می شود که حاوی«باید»است، در حالی که در علوم نظری و تجربی ،به شکل قضیه ای حاوی «است» اظهار می شود. بر این اساس، هنگامی که از اصول تعلیم و تربیت سخن می گوییم ، باید خود را محدود به بیان قواعدی کنیم که به منزله راهنمای عمل ، تدابیر تعلیمی و تربیتی  ما را هدایت می کنند.[10]

 

مفهوم شناسی تربیت:

از نظر اسلام تربیت عبارت است از هدایت و اراده جریان ارتقایی و تکامل بشر یا زمینه ی ایجاد رشد و تکامل همه جانبه می باشد.

در بحث تربیت انسان ، مفهوم  واژه  تربیت بر پرورش دادن  استعدادهای انسانی یعنی فراهم کردن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت می کند.این واژه از ریشه(رَبَوَ)و باب تفعیل به معنی زیادت و فزونی و رشد و برآمدن گرفته شده است.و کاربردهای گوناگون از این ریشه همه همین معنا را دارد«ربو»نفس عمیق و بلند را گویندکه موجب برآمدن سینه است.«ربوة»یعنی سرزمین بلند ومرتفع[11]«رابیة» نیز به همین معنا است«ربا»یعنی افزون شد و نمو کرد که دراصطلاح شرع مخصوص به افزون شدن سرمایه با غیر از سود شرعی است . « ربیت الوالد فربا » یعنی فرزند را تربیت کردم و او رشد کرد[12]در قرآن کریم همین معنا یعنی بزرگ کردن ودرمفهوم رشد جسمی آمده است «وَ قُل رَّبِّ ارحَمهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا»[13]« بگوپروردگارا،آن دو (پدر و مادر) را رحمت کن چنانچه مرا در خوردی پروردند.».[14]

راغب اصفهانی  لغت  شناس بزرگ می نویسد «رب» در اصل به معنی تربیت  و پرورش است یعنی ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی و تام و کمال خود برسد[15] آنچه درتربیت روی میدهد همین مفهوم است البته نقش ایجادی درتربیت ازآن«رب العالمین» است و جز او همه نقش اعدادی دارند. بنابراین ، تربیت رفع موانع و ایجاد مقتضیات یعنی اعداد است تا استعدادهای انسان از قوه به فعل درآید و شکوفا شود؛و چون در تربیت اسلامی مقصد و مقصود کمال مطلق است می توانیم  تربیت را چنین تعریف کنیم . « تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان درجهت کمال مطلق شکوفا شود.» انسان موجودی است با استعدادهای شگفت وگرانقدر، چنانچه از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «النَّاسُ معادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ»[16]«مردم چون معدن طلا و نقره اند»با این تعبیر باید آنچه را که مانع  شکوفایی استعدادهای انسان است رفع کرد  و  زمینه های  مساعد را  فراهم ساخت تا استعدادهای انسان به فعلیت رسد و انسان متصف به صفات و کمالات الهی شود؛ و این تحول با اهتمام و کوشش خود  انسان میسر می شود . بدین  تربیت  با رفع  موانع  و  ایجاد مقتضیات شکل می گیرد.[17]

استاد مطهری درمورد تربیت این طور بیان می کنند که : « تربیت به طور کلی با صنعت یک فرق دارد  که  از  همین  فرق ، انسان می تواند جهت تربیت را بشناسد . صنعت عبارت است از «ساختن» به معنی اینکه شیء یا اشیائی را تحت یک نوع پیراستنها و آراستنها قرار می دهند ، میان اشیاء و میان قوای اشیاء ارتباط برقرارمی کنند، قطع و وصل هایی در جهت مطلوب انسان صورت  می گیرد و آنگاه این شیء می شود مصنوعی از مصنوعهای انسان.

ولی تربیت عبارت است از پرورش دادن ، یعنی استعدادهای درونی  را که بالقوّه در یک شیء موجود است  به فعلیت در آوردن  و پروردن. و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها  یعنی گیاه  و حیوان  و انسان صادق  است و اگر این کلمه را در مورد  غیر جاندار  به کار  ببریم  مجازاً به کار برده ایم ، نه این که به مفهوم واقعی ،آن شیء را پرورش داده ایم؛و از همین جا معلوم می شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت،یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد.اگر بنا باشدیک شیء شکوفا بشود ، باید کوشش کرد همان استعدادهایی که در آن هست بروز و ظهور بکند. اما اگراستعدادی دریک شیءنیست، بدیهی است آن چیزی که نیست و وجود ندارد،نمی شود آن را پرورش داد . مثلاً استعداد درس خواندن در یک مرغ وجود ندارد. به همین جهت ما نمی توانیم  یک مرغ را تعلیمات بدهیم که مثلا ریاضیات یاد بگیرد و  مسائل  حساب و هندسه  را حل کند استعدادی  را که در او وجود  ندارد  نمی شود  بروز داد.»[18]

برای روشن تر شدن معنای تربیت ، بهتر است که فرق تربیت با  آموزش روشن گردد . همان طور که در تعریف  تربیت ذکر شد ، تربیت به معنای پرورش دادن به کار می رود ؛ در حالی که تعلیم و آموزش به معنای یاد دادن است؛ از این رو در تعریف آموزش هم گفته اند: تعلیم،عبارت از انتقال علوم و فنون به فراگیر است. به عبارت دیگر،به طور کلی تعلیم شامل انتقال دانسته ها می باشد. بنابراین  تعلیم بیشتر بُعد شناخت انسان را در نظر می گیرد.[19]

 آیت الله مصباح یزدی درتبین فرق آموزش وتربیت می گوید:تعلیم،یعنی معلم کاری بکند که متعلم چیزی را یاد بگیرد و این مختص به موجودی  است که  درک و شعور دارد. مفهوم تربیت  اوسع ازآموزش است.باغبان درخت را هم تربیت می کند؛یعنی مقدماتی را فراهم می کند تا این درخت به  رشدی که  می بایست ، برسد . تربیت  برای رشد دادن همه استعدادهاست . یکی از استعدادهای انسان هم استعداد علمی،فکری وعقلی است که می شود تعلیم داد.معلم استعدادی  را که متعلم  برای  رسیدن به مطلبی را دارد، به فعلیّت می رساند. در این جا تغییری در متعلم به وجود آمده و حرکتی ایجاد شده به سوی کمال . این هم تربیت  است ؛ منتها  تربیت  نیروی فکری و عقلانی متعلم[20]

همان طور که از تعریف لغوی  و اصطلاحی  تربیت  استفاده  می شود ، تربیت اعم از آموزش است؛ زیرا برای هر تربیتی به آموزش نیازمندیم؛ در حالی که برای هر آموزشی، به تربیت نیازی نیست. در واقع  آموزش مقدمه تربیت حساب می آید و برای این که شخصی  تربیت  شود، باید مسائلی را به او آموزش داد.[21]

  مفهوم شناسی کودک:

در اصطلاح قرآن، فرد ازهنگام تولد تا بلوغ ، «طفل» نامیده شده است[22] و لذا این دوران را به نام «طفولیّت» می نامیم . ویژگی بارز این دوران، فعّالیّت و بازی است. در یکی از آیات قرآن که اشاره ای به  ویژگی های مراحل مختلف زندگی دارد ، ویژگی  عمده دوران اول را بازی می داند «أنَّمَا الحَیوةُ الدنیا لَعِبٌ و…[23]»« فرازهای زندگی آدمی دردنیا عبارتند ازبازی و…» این دوران را می توان به مراحلی تفسیم کرد:

   الف - مرحله فعالیّت : این مرحله شامل  هفت سال اول زندگی است . علّت  اختصاص عنوان فعّالیت به این مرحله آن است که تحرّک و فعّالیت، غالب ترین  جنبه هفت سال نخست زندگی کودک است. از این رو در روایات توصیه شده است که کودک باید هفت سال بازی کند.دو سال اوّل ازاین هفت سال به شیرخوارگی می گذرد وتحرّک وفعّالیت درآن،صورتی ویژه دارد و به نحو خفیف تر جریان می گیرد. پایان شیرخوارگی در قرآن«فِصال» و در روایات« فِطام» نامیده شده است و هردو به معنای بازگرفتن از شیر است.

ب-مرحله ی  حصول قابلیّت  تعلیم و تأدیب:از هفت سالگی ، ویژگی تازه ای درکودک به ظهور می رسد و آن ویژگی«تکلیف پذیری»است و کودک به سبب آن قابلیّت پذیرش تکلیف تعلیمی و تأدیبی را می یابد.از این رو در روایات، شروع رسمی تعلیم وتأدیب،به فرا رسیدن هفت سالگی موکول شده است.دیگر ازویژگیهای مهمّ این مرحله به ظهور رسیدن قابلیّت کافی برای شناخت تمایزهای جنسی میان دو جنس و راه بردن به مسأله ی هویّت جنسی خود و دیگران است . لذا در روایات توصیه شده است که بستر کودکان(هم جنس و غیر هم جنس)از حدود هفت سالگی، جدا از هم قرار داده شود . این مرحله تا هنگام بلوغ ادامه می یابد و در مرحله بلوغ، شاهد ظهور وسع های دیگری در فرد هستیم.[24]

انواع تربیت

تربیت دینی ؛ یعنی  فراهم کردن زمینه شکوفایی فطرت توحیدی انسان و تجلی آن در‌ عمل عبادی وی. به طور کلی؛با توجه به ابعادی که در‌ انسان مورد پرورش قرار می‌گیرد،تربیت دینی، به سه نوع بدنی (ظاهری و بیرونی)، عقلی و قلبی (روحی، باطنی و درونی) تقسیم می‌شود.
 1- تربیت بدنی

 تربیت ‌بدنی عبارت است از : پرورش ‌دادن جسم به‌ طوری که بتواند به وظیفه‌اش عمل‌کرده و در‌مقابل بیماری‌ها مقاومت کند[25]

تربیت جسم ؛ تربیتی مادی و  بیرونی است که بسیاری از مکتب‌ ها ، در ‌گذشته  و حال بدان پرداخته‌اند  و  برایش برنامه‌ ریزی‌ ها کرده و به آن ارزش نهاده‌اند ، امّا فرق اساسی آنها با اسلام  در‌ نوع نگرش به این امر است.آنها به  تربیت جسم به عنوان یک هدف و تن‌ پروری می ‌نگرند و در ‌نتیجه همه ی پتلاش آنان در‌این راستا است. امّا اسلام تربیت  جسم را برای  خدمت به عقل و قلب و روح می‌خواهد ، نه به عنوان یک هدف ، بلکه به عنوان ظرف و مرکب روح به آن توجّه می‌کند . این ‌گونه  است که در ‌دعای کمیل از خدایمان  می‌خواهیم  که «  قَوِّ  عَلی خِدمَتِکَ جَوَارِحِی».

اسلام انسان را به پرورش جسم توصیه می‌کند ، نه تن‌ پروری به معنای تنبلی و نفس‌پروری . اسلام با  تن پروری  مخالف است و هیچ گاه آن‌ را نمی‌پسندد ؛ زیرا تن پروری  پیروی از هوا  و هوس و پاسخ  مثبت دادن  به تمام  خواسته‌های نفسانی است ، در ‌حالی ‌که تمام دستوراتی که اسلام در‌ مورد استفاده از غذاهای پاک و حلال و رعایت بهداشت صادر‌کرده، بر عکس آن است[26]
2- تربیت عقلی‌

تربیت عقل عبارت است از:پرورش و شکوفایی استعداد تعقّلِ نهفته در‌انسان به منظور دست‌- - یابی به حقیقت و واقعیّت[27]

این نوع تربیت نیز در‌ اسلام مورد توجّه قرار گرفته ، و برای آن ارزش ویژه‌ای باز شده است . ‌شهید مطهری در این رابطه  می‌نویسد :« اسلام یک دینِ  طرفدار عقل است و به نحو  شدیدی هم روی این استعداد تکیه کرده است؛نه فقط با او مبارزه نکرده،بلکه از او کمک و تاکیدخواسته است، و تایید خود را همیشه از عقل می‌خواهد.در‌ این زمینه آیات قرآن زیاد است ، آیات دعوت به تعقّل و تفکّر، یا آیاتی که به شکلی مطالب را طرح کرده‌اندکه فکرانگیز و‌ اندیشه‌انگیز است»[28]

اسلام برای پرورش و شکوفایی عقل،راه‌های عملی گوناگونی ارائه داده است که تمام انسان‌ها، در‌ هر سطحی باشند، می‌توانند از آنها بهره گیرند ؛ از جمله به‌ اندیشیدن درباره نظام آفرینش،[29] خلقت انسان،[30]‌ موجودات زنده دیگر،[31] و تاریخ گذشتگان [32]سفارش می‌کند.
3- تربیت قلبی

قلب، کانون عواطف و احساسات انسان است که اگر به طور صحیح  پرورش  نیابد ، پیامدهای ناهنجاری دارد که جبران آنها به آسانی امکان‌ پذیر نیست . پیامبر گرامی‌ اسلام  صلی‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و سلّم فرمود :«هرگاه قلب شخص پاکیزه ‌گردد، جسدش  نیز پاکیزه  ‌شود و اگر قلب پلید گردد ، جسد هم پلید می‌شود»[33]

می‌توان گفت ، سرنوشت آدمی‌ و سعادت و شقاوت او بستگی  به این دارد که  قلبش به‌ گونه‌ای صحیح تربیت شود. این سخن،دیدگاه قرآن مجید درباره فرجام انسان است :«در‌آن روز (قیامت) که مال و فرزندان سودی نمی‌بخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید»[34]

پس ضروری است که انسان،توجّه کامل به قلب خویش  داشته باشد . آن ‌ را در‌ مسیر صحیح تربیت کند ، بهداشت و درمانش را رعایت نماید ، آسیب‌ هایش را بزداید  و  او را در ‌ راه اعتلا و بالندگی کمک کند  تا سرمایه عمر  بیهوده از کف نرود ؛ از این ‌رو در ‌نظام  تربیتی اسلام توجه کافی نسبت به پرورش قلب به عنوان یک تربیت درونی و باطنی شده،به‌ گونه‌ای که ارزنده ‌ترین تحفه الهی به بشر ؛ یعنی قرآن مجید ، در‌ ظرف قلب  قرار گرفته است : « مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است!  روح الامین ( جبرئیل ) آن‌ را نازل کرده است . ‌بر قلب (پاک) تو،تا از انذار کنندگان باشی»[35]

نظر نهایی قرآن پیرامون قلب ، که پس از یازده سوگند  بیان شد چنین است : « هر کس در‌ پاکی نفس کوشید،رستگار شد و هر که نفس را به کفر و گناه پلید گرداند البته زیان کار خواهد شد.»[36]

اهمیّت تربیت کودک از دیدگاه اسلام
اسلام از همان  ابتدای تولد برنامه‌ها و دستورات خاصی را  برای رشد و تربیت کودک  تنظیم فرموده و اجرای آن را برعهده خانواده قرار داده است.بطوریکه درسراسر دوره کودکی  و نوجوانی  که مهم ترین دوران رشد و تربیت کودک است برنامه‌های خاص و سفارش های تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم، شیر دادن و از شیر گرفتن،درمحبت و مهروزی به کودکان ودر رعایت عدالت ، وفای به عهد  نسبت به آنها چه در دوره بلوغ  و چه در دوره  نوجوانی بیان داشته است. روش اسلام در تربيت کودک،محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط است که بايد درعين حال دلنشين و مؤثر باشد.

در اندیشه ی اهل بیت علیهم  السلام  علاوه برآموزش آداب و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی، باید فرزندان را با نکات معنوی و تربیت دینی آشنا نمود.لازم است والدین این  وظیفه ی خطیر خود را از همان روزهای  تولد به انجام برسانند . نوای دلنشین  توحید از اولین آموزه های دینی است که روح کودک را طراوت می بخشد  و او را به سوی دین و معنویّت سوق می دهد. زمزمۀ جملات روح  نواز اذان  و اقامه  به گوش  نوزاد از زیباترین آموزشهای  رهبر عالی  قدر اسلام به پیروان خود می باشد.[37]

پيامبر گرامی  اسلام در حديثی  انسان‌ها را  به معادن  تشبيه کرده و فرموده است: « النَّاسُ مَعادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ  الفِضَّهِ » ؛ مردم معدن‌هايی هستند همچون  معادن طلا و نقره »[38].[39] چنانچه  اين استعدادها  به شکوفايی و فعليت نرسد ، زندگي انسان بيهوده  و عبث خواهد بود . پس انسانی دور از تربيت،يعنی انسان دور از حيات فرهنگی و اعتقادی، دور از کمال و پيشرفت، انسان بی هدف و بالأخره انسانی دور از انسانيت.
   مباحث  تربیتی  یکی از  بنیادی ترین  مباحث  علوم انسانی ، و یکی از  ارزنده ترین  مباحث اجتماعی،سیاسی است، که با بسیاری از مباحث دیگر رشته های علوم ضروری، ارتباط تنگاتنگ دارد ، و در اخلاق و سازندگی ، خود سازی و جامعه سازی ، گاهی به عنوان پایه های اساسی، و زمانی به عنوان نتیجه و ره آوردها، این قبیل از مباحث ارزشمند انسانی ، اجتماعی مورد ارزیابی قرار می گیرد.

بدیهی است که؛ سعادت فرد و جامعه، تکامل و ترقی انسانها و خانواده ها، پیشرفت یا عقب - -ماندگی جوامع بشری ، سلامت جسم و جان بشریت  تشنه ی آزادی ، همه و همه به «مباحث تربیتی» و « مسئلۀ تربیت » مربوط می شود.

اگر انسان ها ، مباحث تربیتی را بدرستی بشناسند ، و هدفداری آن را بدانند ، و با روش های صحیح  تربیتی  آشنایی پیدا کنند ، و سپس خود و  خانواده ی خود  و جامعه ی خود را تربیت کنند  و به سوی خوبی ها  و ارزشهای اخلاقی سوق دهند ، همواره  به سوی  تکامل  و ترقّی  و استقلال در حرکت اند و عقب  ماندگی و شکست و ذلّت و خواری و مفاسد اخلاقی  و اجتماعی دامنگیرشان  نخواهد شد که از نظر  قرآن کریم  و نهج  البلاغه ، هدف  اساسی همه ی  انبیاء و پیامبران  الهی تحقق این آرمان ارزندۀ الهی است.[40]

   امام سجاد علیه السلام می فرمایند : «حق کودک تو بر تو این است که بدانی وجود او از توست  و  بد و خوب  او  در این دنیا  به  تو  ارتباط پیدا  می کند و  باید  بدانی  که  در سرپرستی او  مسئولیت داری و  مسئول هستی او را به بهترین  وجه تربیت کنی و  بر عهده ی توست که او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی»[41]

 

فصل اول
 
مبانی تربیت کودک در اسلام
 


از دیدگاه اسلام  تربیت  کودک دارای مبانی است که با توجه و اهتمام به این مبانی می توان در تربیت درست کودکان خود گامی مؤثر برداشت که بعضی از این مبانی عبارتند از :

1- انسان شناسی
شناخت انسان مهمترین امر در تربیت است ؛ این که حقیقت انسان چیست، از چه استعداد و ظرفیت وجودی برخوردار است،ملکی است یا ملکوتی، درجهت گیری تربیت،نحوه رفتار با انسان و سیر انسان به سوی مقصد  تربیت  نقشی  تعیین کننده  دارد ، با توجه به همین جایگاه است که در سخنان پیشوایان معصوم علیه السلام برشناخت انسان ومعرفت نفس تأکیدی بسیار شده است تا جایی که هیچ شناختی با آن قابل مقایسه نیست.ازامام باقرعلیه السلام روایت شده است فرمود:«لا مَعرِفَةَ کَمَعرِفَتِکَ بِنَفسِکَ»[42]«هیچ شناختی چون شناخت خویشتن خودت نیست».

بهترین راه تربیت که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازها و وجوه اوست ، راه وحی است، راه سنت الهی و سنت معصومین علیهم السلام است، قرآن کریم  به آیینی  می خواند که  بهترین آیین تربیت است.« إنَّ هَذا القُرآنُ یَهدِی لِلَّتی هِیَ اقوم»[43] این آیین متضمن همه نیازهای  تربیتی انسان است و هیچ چیز در آن فروگذار  نشده است . «و نَزَّلنَا  عَلَیک الکتاب  تبیاناً  لِکُلِ شیءٍ»[44]. این آیین  آیینی است که آفرینش  انسان را به  سوی آن هدایت می کند و در آن هیچ تغییر و دگرگونی راه ندارد.[45]

تعلیم و تربیت کاری است بسیار ظریف،دشوار و پیچیده که نیاز به کاردانی، تجربه و اطلاعات گسترده ای دارد.بنابراین لازم است که مربیان به چند موضوع کاملاً آگاه باشند:

1.      ماهیّت و حقیقت انسان را به خوبی بشناسد؛

2.      در مورد استعدادهای درونی انسان آگاهی داشته باشند؛

3.      به هدف تربیت انسان کاملاً  واقف بوده و بدانندکه در تعلیم و تربیت او چه هدفی را باید تعقیب کنند؛

4.      در راه رسیدن به هدف از چه عواملی و وسایلی باید استفاده کنند؛

5.      موانع نیل به هدف و راه های جلوگیری و مبارزه با آن ها چیست.[46]

 

2-  فطرت
یکی  از اساسی ترین  ویژگی هایی که  می تواند در آموزش  مفاهیم  دینی به ما کمک  کند وجود گرایش دینی و میل به سوی امور مذهبی درکودک است.ما معتقدیم،مفاهیم اساسی دین  اسلام، از قبیل اعتقاد به خدا و دین، اموری هستند که با سرشت اولیه و دست نخورده  کودک ، و به تعبیر قرآنی، با فطرت او سازگار است. علاقه مندی کودک به دین و خدا اکتسابی نیست، بلکه این علاقه در درون او وجود دارد و در سنین پس از بلوغ به شکوفایی آشکار می رسد. 

کودک فطرتی خدا آشنا دارد ، تعلیم و تربیت دراصل عهده دار رشد و شکوفایی و تقویت این گرایش های فطرتی است و معلم پرورش دهنده آن هاست.

خدای تعالی هر کودکی را با فطرت توحیدی آفریده است،امّا پس از ولادتش،محیط خانواده و عقاید پدر و مادر، سپس محیط آموزشگاه و مدرسه ، آنگاه محیط اجتماع تأثیر جدی و قاطع بر عقاید و اخلاق او خواهد گذاشت.چنان چه در روایات مطرح شده است.[47]

   در این زمینه، به فرمایش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اشاره می نماییم که فرمود: « کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ حَتّی یَکُونَ اَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ »[48]؛«هر نوزادی با فطرت خدایی به  دنیا می آید و  این پدر و مادر هستند که  او  را  از مسیر فطرت سلیم خود منحرف ساخته، یهودی یا نصرانی می سازند.»

پدر و مادر ، مدرسه و دانشگاه ، نظام حاکم بر کشور و محیط اجتماع گاهی  فطرت  پرورند و گاهی فطرت شکن، نقش هر کدام در ساختن شخصیّت کودک حتمی و اجتناب ناپذیر است.[49]

هر کودکی که  متولد  می شود  همانند  آینه ای  شفّاف است . پدر و مادر با  تربیت  صحیح می توانند این پاکی را  افزون کنند و  دوام بخشند یا با تربیت نادرست آن را مکدر سازند ؛ زیرا « خداوند مردم را بر اساس  فطرت خدایی آفریده است .»[50] پدر و مادر مؤظّف هستند  زمینه ی رشد و شکوفایی این فطرت خدایی را فراهم  سازند و نگذارند این ودیعه الهی دچار  آفت زدگی شود.[51]

فطریات اولیه  سرمایه هایی است که خداوند حکیم به منظور تأمین  سعادت بشر در نهاد هر کودک به وجود آورده و او را با همان سرمایه ها آفریده است.اگر فطریات ازکودکی با پرورشهای صحیح و حمایت های عالمانه  تقویت شوند  و از قوّه به فعلیّت آیند ، در پرتو آن اساس سعادت کودک پی ریزی می شود و تا پایان زندگی ضامن خوشبختی او خواهند بود . برعکس اگر مربی عملاً به فطریات طفل توجه ننماید و او را با روشهای ناپسندوغیرانسانی تربیت کند،رفته رفته به پلیدی وانحراف خومی گیرد و درنتیجه سرمایه های سعادت بخش فطری را فراموش می کند و برای جامعه عضو فاسد و نادرستی بار می آید.[52]

یکی از صفات  پسندیده که در ساختمان آدمی ریشه فطری دارد وفای به عهد است . طفل از موقعی که عهد و پیمان را درک می کند لزوم وفای به آن را نیز فطرتاً می فهمد.مربی لایق باید از  این الهام  طبیعی استفاده کند و طفل را با سجیه ی وفای  به عهد تربیت  نماید و این درک فطری را به طوری در او پرورش دهد که  از دوران کودکی  وفای به عهد را یکی از وظایف خود بشناسد و خلف وعده را قبیح تلقی نماید.دراسلام وفای به عهد ازعلایم ایمان است واساس آن باید ازدوران کودکی پی ریزی شود.[53]

پیامبر گرامی اسلام به پدران در مورد عمل به وعده هایی که به فرزندان داده اند می فرماید:

« أحِبّوُا الصَّبیَانَ وَ ارحَمُوهُم فَإِذَا وَعَدتُمُوهُم  فَفُوا لَهُم فَإِنَّهُم لَا یَرَونَ إِلّا أَنَّکُم تَرزُقُونَهُم »[54]

«کودکان خود را دوست بدارید و بر آنها  رحم نمایید و اگر به آنها وعده ای دادید عمل به وعده نمایید، برای این که آن کودک به غیر از تو کسی را برای روزی رسانی نمی شناسد.»

کودک  در  دورانی که  مسائل  علمی  و عقلی را درک نمی کند، به فطرت طبیعی خود لزوم وفای به عهد را می فهمد . موقعی که پدر به او وعده می دهد وقتی به منزل  بر می گردد برای او اسباب بازی می آورد بچه به طور طبیعی توقع دارد که پدر  به عهدش وفا کند و اسباب بازی بیاورد . به این توقع فطری اطمینان دارد . تا وقتی که پدر نیامده بچه با فکر اسباب بازی شاد و مسرور است. به خود نوید می دهد. زنگ دَر به صدا درمی آید ، پدر وارد می شود . بچه به توقع  فطری، خود را برای  گرفتن اسباب بازی آماده می نماید،به دست پدر نگاه می کند.اگر به وعده وفا نکرده و اسباب بازی نیاورده باشد طفل ناراحت می شود،حس می کند واقعه خلاف انتظاری رخ داده است.درنظر سایرکودکان نیز این عمل بد و بر خلاف توقع طبیعی آنان است.[55]

و یکی دیگراز بزرگترین وظایف پدر و مادر در تربیت فرزند ، پرورش فطرت راستگویی کودک است پدر و مادر مؤظفند در محیط خانواده  طوری رفتار نماید که اطفال به راستی و راستگویی عادت کنند و به راه دروغگویی که  انحراف از صراط  مستقیم  فطرت است  نگرایند  این  امر از پرورش  بسیاری  از صفات در کودکان دشوارتر است و برای رسیدن به این نتیجه  مراقبت های علمی و عملی بسیاری لازم است.[56]

3- فهم و تعقل
آنچه در روایات اسلامی به ویژه در « رسالۀ حقوق » امام سجاد علیه السلام  به عنوان یکی از مسئولیّت های بزرگ والدین مطرح گردیده مسأله ی آشنا کردن فرزند با خدا و آفریدگار جهان هستی است . والدین  باید با الهام از مکتب اهل بیت علیهم  السلام ، به زبان ساده و قابل فهم ، فرزند را با خدا و صفات خدا و نعمت های الهی آشنا سازند.

امام  علی علیه  السلام  در وصیّتی  به  فرزندش  امام حسن علیه  السلام  فرمود: «وَ لا عِبادَةَ کالتَفکّرِ فی صَنعةِ  اللهِ عزَّ و جلّ ؛[57]» « هیچ  عبادتی مانند  تفکر  و اندیشه  در کارهای  پروردگار نیست.»

بدیهی است که آشنایی کودک با خدا ، از همان سنین کودکی، تأثیر فراوانی در شخصیّت او می گذارد و به زندگی آیندۀ او جهت می دهد. امام سجاد علیه السلام دربارۀ  وظیفۀ پدر فرمود: «  و إِنَّکَ مَسئُولٌ عَمَّا وَلَّیتَهُ  بِهِ مِن  حُسنِ الأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَی رَبِّه »[58]« و تو نسبت به سرپرستی فرزند خود مسئولیّت داری که او را خوب تربیت کنی و پروردگارش را به او بشناسانی.»

کودک در آغاز وجود ، از هر گونه عادت خوب یا بدی خالی است، لیکن قابلیّت و استعداد هر یک از آن ها را دارد . استعدادهای  او به تدریج به فعلیّت  تبدیل می شود و به صورت عادت در می آید.دوران کودکی، دوران تکوین عادت ها است؛عادتهای خوب یا بد.شخصیّت کودک در این زمان تشکیل می شود و زندگی آینده اش را ترسیم می نماید. کودک چون موجودی ناتوان و از درک مصالح حال و آینده اش نا آگاه است، در این زمان حساس و در تکوین عادت ها،شدیداً به مراقبت های پدر و مادر نیاز دارد.

به هر حال تربیت از طریق عادت سهل ترین ومعتبرترین روشهای تربیتی است،لیکن در عین حال بی نقص هم نیست.نقص این روش این است که نیروی تعقل کودک را پرورش نمی دهد ، زیرا در  زمان کودکی صرفاً به پیشنهاد پدر و مادر و بدون تعقل و درک مصالح و مفاسد ، کارها را انجام  داده تا به صورت عادت درآید ، بعد از بزرگ شدن و رشد عقلی نیز  بر طبق عادت ، به رفتار خویش ادامه خواهد داد ، بدون اینکه  توجهی به مصالح و مفاسد داشته باشد . در صورتی که بهتر است کارهایش را از روی درک وتعقل انجام دهد تا هم ضامن اجرای عقلی داشته باشد و هم از ارزش بیشتری برخوردار باشد.

لیکن مربیان متعهد وآگاه می توانند در عین عادت دادن،این نقیصه را درفرصت های مناسب بر طرف سازند. از ابتدا کودک را به کارهای نیک و اخلاق پسندیده عادت دهند ، و زمانی که به سن رشد و درکِ خوب و بد و مصالح  و مفاسد رسید ،  مصالح  و مفاسد  همان اعمال را برایش توضیح دهند. بدین وسیله کودک به ارزش واقعی اخلاق و رفتار خود پی می برد و همان اعمال عادی را آگاهانه و از روی تعقل انجام می دهد.

وقتی بزرگ تر شد و به دبستان راه یافت،معلّمین متعهد می توانند مسئولیت پرورش تعقل و توضیح مصالح و ارزش های اخلاق و رفتارِ عادی شده را برای کودک بر عهده بگیرند.[59]

   بچه ها از طریق تماشای  عملکرد  والدین  خود  کارهای  زیادی را  فرا می گیرند هر چه آنها کوچک تر وکم سال تر باشند،بیشتر تحت تأثیر کارهای والدین قراردارند.قبل از این که کاری را در مقابل چشمان فرزندتان انجام دهید، فکرکنید که آیا این همان رفتاری است که می خواهید کودک تان  انجام دهد؟آگاه باشید که شما همواره توسط کودکانتان زیر ذره بین قراردارید وآنها ریزترین  اعمال و  رفتار شما را دیده و ضبط می کنند.  مطالعات نشان داده که کودکانی که در مدرسه  بقیه  را می زنند، در خانه یک الگو داشته اند.[60]

شروع  بلوغ فكری انسان،انتقال از احساسات خام به تعقل است. این مسیر كه به تدریج انجام میشود،از حساسیت های خاصی برخوردار است.در این دوران باید به تقویت فعالیت های عقلانی فرزندان پرداخت تا  افراد  دچار نوعی احساس  پوچی نشوند.اگر افرادی كه در دوران احساسات  خام  به  سر می برند ، ارزش های انسانی را فقط  بر مبنای احساسات بفهمند ، نه تعقل ، دچار مشكلات بسیاری خواهند  شد ، زیرا چنین  افرادی تصور می كنند كه  با انجام هر تكلیفی باید دارای نشاط روحانی شوند ، یا هر چه را كه از خداوند  متعال می خواهند ، باید به آن ها عنایت فرماید . در جریان و  مراحل انتقال از دوران  احساسات به دوران تعقل، باید به چند نكته توجه كرد:

   الف - مربی باید اهمیت و ضرورت به كارگیری تعقل را كه ارتباط انسان را با واقعیتها منطقی -تر می كند،بدون این كه اصل و ریشه حیات را بخشكاند"،به افراد تحت تعلیم و تربیت خویش تفهیم كند.

ب - مربی باید در ارائه راه ها  و وسایل  انتقال از مرحله احساسات  به مرحله  تعقل،دقت كافی به عمل آورد ، زیرا  برای همه اشخاص  و در همه شرایط  نمی توان از راه و روش های  یكسان استفاده كرد. برای  بعضی اشخاص ، توضیح  خطاهایی كه از تكیه مطلق بر احساسات و كوتاهی ورزیدن در فعالیت های تعقلی است،مؤثرتر ازهمه چیز است. برای بعضی دیگر،توضیح محسنات تعقل در ارتباط با واقعیات تأثیر بیش تری می نماید . در بعضی اشخاص ،  بیان و روش عقلانی شخصیتهای بزرگ،بسیار مؤثر واقع می شود.گروهی با بیان داستانهای معقول و استخراج صحیح  نتایج  تعقل از آن داستان ها، تحت تأثیر قرار می گیرند.

   ج - در بیان احساسات و تعقل نباید زیاده روی كرد. یعنی نباید كاری كرد كه یا احساسات از میان برود، یا تعقل.[61]

معلم  در تنظیم  مطالب درسی باید فهم  متعلم را در نظر گیرد . مطالب بویژه برای مبتدیان باید به گونه ای  باشد که  با دو بار تکرار و دقتی متعارف، آن را فراگیرند؛ بنابراین، حجم مطالب درسی در آغازنباید به گونه ای باشد که  متعلم مجبور شود برای  فراگیری بارها مطالب را تکرار کند. همچنین نباید در آغاز  مطالب دقیق  علمی که فهم  آن مستلزم  دقت و تفکر بسیار است تدریس شود،بلکه باید بتدریج  و به مرور زمان بر حجم مطالب درسی و نیز عمق و دقّت آن نیز عمق و دقت آن افزوده شود.[62]  

والدین متعهد می کوشند در شرایط و اوضاع مناسب، عناصر فکری خوبی برای فرزندان فراهم سازند و تفکر خلاق را برای آنان آسان و ممکن کنند . فرصت  تفکر را برای آنان  زیاد می کنند و پیوسته شرایطی پدید می آورند که آنان نیکو بیندیشند و آثار آن را دریابند.

در روایت های اسلامی درباره ی مشاوره با فرزندان به والدین سفارش شده است که باید دلیل آن را در همین  موضوع  جست و جو کرد . لازم است مسئله ای را مطرح کرد و از آنان خواست که درباره ی جوانب آن بیندیشند و حاصل اندیشه ی خود را عرضه دارند. محروم ماندن از رشد و  پرورش  جنبه های  روحی  و فکری ، آدمی را تا حدّ  کودنی و حماقت و حیات حیوانی تنزل می دهد. از علل مهم گرفتاری فرد و جامعه، توجه نکردن به این جنبه از مسائل است.

روان و روح ، ملاک واقیعّات  مادی خارجی و تشکیل دهنده ی  شرایط آن و باعث آبادانی یا ویرانی بنای حیات و جوهر انسان است. بخشی مهم از برنامه ی سازندگی باید درباره ی پرورش  روح و روان فرزندان باشد و والدین باید روح لطیف نوجوان را بپرورانند و آن را با ارزشهای عالی و زیبایی های هستی قرین سازند.[63]

4- محیط
محیط تربیتی عبارت است از تمام عوامل عادی خارجی که انسان را  احاطه کرده  و  او را  از آغاز رشدش  یعنی از زمانی که به صورت  نطفه در رحم منعقد می شود  تا زمان مرگش  تحت تأثیر قرار می دهد . چنانچه در عوامل محیطی دقت کنیم ، آنها را بسیار و فراوان می یابیم ، به طوری که هر چه انسان رشد می کند،اداره عوامل محیطی او نیز گسترش می یابد.[64]

اولین عوامل تربیت که اصلی ترین  آنهاست و نقش  مهمی در پرورش  ایفا می کند ، والدین می باشند.  درجات بعد عوامل محیطی می باشد که از جمله  آنها برادر، خواهر، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها. درجه بعدی عمو، دایی،خاله و عمه و خانواده های آنها.محیط مدرسه و دوستان. در مرحله بعد عوامل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، مجله،روزنامه و… بر پدر و مادر واجب است بچه را در راه راست قرار داده و زمینه سعادت اورا فراهم آورند.

محیط خانه:

 خانه و خانواده نخستین  محیطی است که انسان را تحت تأثیر فضا و روابط و مناسبات خود قرار می دهد.همه چیز این محیط بخصوص  عوامل انسانی آن  بسیار  تأثیر  گذار است ؛ و تأثیر پذیری  کودک  و  روابط  عاطفی درون  خانواده بر آن می افزاید. سالهای  نخست تربیت  بسیار اهمیت دارد زیرا دراین سالهاست که ساختار جسمانی،عاطفی،اخلاقی و عقلانی شکل می گیرد. کودک در خانواده چشم به جهان می گشاید و عادات و اخلاق خود را از خانواده فرا می گیرد، و روابط انسانی و عاطفی را در آنجا می آموزد.[65]

انتخاب نام  یکی از  وظایف  والدین  برای فرزند است . از بهترین  نام ها آن  است  که  نشانه  بندگی و عبودیت  پروردگار  و یادآور  فضایل  باشد به هین خاطر نام های انبیا و ائمه معصوم و نیکان مناسب  و  ارزشمند است  .پیامبر  خاتم صل الله علیه و آله در این رابطه  فرمودند:« حَقُ الوَلَد  عَلَی الوالِد اَن یُحسِنَ اِسمُهُ وَ یُحسِنُ اَدَبَهُ » حق فرزند بر پدر آن است که نام خوبی برای او انتخاب کند و به  بهترین شکل تربیتش  کند . و همچنین می فرماید : « اِنَ اَوَّلَ مایُنحِلُ اَحَدُکُم وَلَدَهُ  الاِسم  الحَسَن فَلیُحسِنُ اَحَدَکُم اِسمُ وَلَدِه » اولین هدیه ای  که هر یک از  شما به  فرزندش می بخشد نام خوب است پس بهترین نام را برای فرزند خود انتخاب کنید[66]

   مقصود ما از خانواده همه کسانی که به طور مستمر یا غالب با کودک زندگی می کنند؛ مانند: پدر، مادر،پدربزرگ،مادربزرگ،برادر و خواهر بزرگتر و حتی خدمت کار منزل.در این میان پدر و مادر چون سرپرستی کودک را بر عهده داشته باعث وجود او هستند، درتربیت اونیزنقش مهم تر و سنگین تری را بر عهده دارند. پدر و مادر شدن فقط به تولید مثل نیست،زیرا این کار از عهده  حیوانات نیز ساخته است. والدین درصورتی لیاقت پدری و مادری را دارند که در تعلیم و تربیت فرزند خود هم جدیت کنند . اسلام تربیت وتأدیب را یکی از حقوق فرزندان می داند که اگر پدر و مادر در انجام آن کوتاهی کنند  مورد عاق فرزند قرار گرفته و در قیامت مورد باز خواست قرار می گیرند.[67]

پیامبر اکرم صل الله علیه وآله فرمود : « یَلزَمُ  الوَالِدَینِ  مِن عُقُوقِ  الوَلَدِ مَا یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُمَا مِنَ العُقُوقِ»[68] «همان طور که والدین ، فرزند را می توانند عاق کنند ، فرزند هم می تواند والدین  را عاق کند.»

موقعیّت خانواده نقش بسیارمهمی در تربیت کودکان دارد.جوّ خانوادگی،یعنی فضایی که برای ایجاد روابط انسانی درخانواده حاکم است،تعیین کننده ی بینش، منش و چگونگی رفتار کودک است. این فضا ممکن است صمیمانه یا خصمانه،استبدادی یا آزادمنشانه،منظم یا آشفته و همراه با هرج و مرج باشد. جوّ معنوی خانوادگی وفضایی که کودک در آن تنفس می کند، الگوهایی از ارزش ها،رفتارها و روابط انسانی را به کودک می آموزد.[69]

پدر و مادر به کفالت کودک قیام می کنند و به تربیت او اهتمام  می ورزد  و کودک به سبب میل به تقلیدش، از پدر و مادرتقلید می کند و به شدت تحت تأثیراموری قرار می گیرد که او را احاطه  کرده است . رشد جسمانی کودک  تحت تأثیر محیط خانوادگی و مسائل مختلف زندگی خانوادگی است . فقر و غنا ، فراوانی امکانات مناسب یا فقدان آنها ، از جمله هوای آزاد ، آفتاب ، روشنایی و نور کافی ، پاکیزگی و نظافت،استراحت کافی،غذای سالم و بهداشتی،امکانات مقاومت دربرابر بیماریها و وسایل پیشگیری،و درمان بیماریها همگی در رشد جسمانی کودک مؤثر است.

کودک از تمام  گرایش ها و محرک های درون خانواد تأثیر می پذیرد و  رفتار  او به تبع رفتار خانواده شکل می گیرد . کودک به مجرد اینکه زبان مادری را  در خانه  فرا می گیرد ، از طریق گفتگو و پرسش افکار و آرای  اعضای خانواده را  فرا  می گیرد  و تحت تأثیر آنها واقع می شود. والدین نه تنها مأمن و پناه کودکند بلکه نخستین آموزگار و راهنما و الگوی اویند.

کودک نخستین درس محبت و دوستی، بغض و دشمنی را در خانواده فرا می گیرد . محیطی سالم و پر از آرامش و  عاطفه و دوستی بهترین بستر برای رشد عواطف و کمالات انسانی کودک است ، در چنین محیطی ، کودک احساس آرامش و امنیت می کند و خصلت های انسانی در او شکوفا می شود.

خدای سبحان خانواده را کانون آرامش و دوستی معرفی می کند، چنانکه می فرماید:

« وَ مِن آیتِهِ اَن خَلَقَ  لَکُم مِن اَنفُسِکُم  اَزواجًا لِتَسکُنوا  اِلَیهَا وَ جَعَلَ  بَینَکُم  مَّوَدَةً  وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»[70]

خانواده ، نخستین کانون رشد و آرامش بشری است که مراقبت از آن  مسئولیّتی  سنگین به شمار آمده  و موجب نجات از رنج  و عذاب دنیوی و اخروی خواهد گردید.[71] قرآن و روایات برای خانواده اهمیّت ویژه ای قائل شده واحکام و آداب فراوانی برای رشد وبالندگی آن مقرّر کرده اند که افزون بر رعایت  آنها برای  رفاه  و آسایش و رشد و تعالی خانواده ، باید از خدای سبحان نیز نجات و آسایش خانواده را خواست.[72]

وقتی حضرت ابراهیم سلام الله علیه  به فرمان خدا همسر و فرزند خود را به مکه آورد، دست به دعا برداشت وعرض کرد : « پروردگارا ! من برخی فرزندانم ( اسماعیل و نسل او ) را در سرزمین بی کشت و  زرع ، در کنار خانه ی  محترم تو سکونت دادم؛ پروردگارا! تا نماز را برپا دارند، پس گروهی از مردم را به آنان گرایش ده وآنان را از میوه ها و محصولات روزی عطا کن،باشد که سپاسگذاری کنند.»[73]

اعتقادات فرد در خانواده ریشه می زند و در زمینه ی  مناسبات  خانوادگی رشد  می کند ، تا آنجایی که کودک دین خانواده را می پذیرد و در نتیجه افکار و رفتارش شکل می گیرد، چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده است:«کُلَّ مَولودِ یُولَدُ عَلَی الفِطرَهُ،فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانَه، وَ یُنَصِّرَانَهُ، وَ یُمَجِّسَانَه » [74] « هر نوزادی  بر فطرت الهی به دنیا می آید ، پس پدر و مادر او را به دین  یهود و نصرانی و زرتشتی گرایش می دهند.» بدین ترتیب  خانواده مهمترین محیط  تربیتی به نحو اقتضا است و اساس  شخصیّت فرد از آنجا شکل می گیرد.[75]

محیط زندگی  مهمترین  قدرت و بزرگترین عامل سازنده کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست ، طفل بدون توجه و اراده با محیطی که درآن زندگی می کند منطبق می شود و آن چه می بیند و می شنود در فکر او نقش می بندد.

به عنوان  مثال یکی از مهمتری  عوامل پرورش  فطرت راستگویی در کودکان  محیط زندگی خانواده است . جایی که  پدران و مادران راستگو هستند و هرگز پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمی گردند،طفل طبعاً به راه راستی می رود و راستگو بارمی آید،و موانعی را که بر سرراه او پیدا می شود به آسانی می توان برطرف کرد.

 بر عکس  جایی که  پدران  و مادران ، خود دروغ  می گویند  و  به  این خُلق  ناپسند  معتاد هستند  قطعاً طفل با خُلق ناپسند دروغگویی رشد می کند . در چنین خانواده ای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی کودک بی اثر است.[76]

محیط مدرسه:

یکی دیگر از محیط هایی که در تربیت فرزند مؤثر است محیط مدرسه است کودک که مدت شش سال از آغاز عمر خود را در محیط محدود خانواده و در کنار پدر و مادر می زیسته، از آغاز هفت سالگی وارد اجتماع بزرگتر(مدرسه)می شود که مرکب است از مدیر،عده ای از آموزگاران و گروهی از کودکان هم سال یا کمی بزرگتر از خود. محیط جدید برای کودک تازگی  و اهمیّت دارد. او آموخته های خود واخلاق و رفتاری را  که در محیط محدود خانواده فرا گرفته، با کسب اطلاعات  جدید و  مشاهده  اخلاق و  رفتار اعضای  اجتماع جدید ، مورد  برسی  و تجدید  نظر قرار می دهد تا شکل ثابتی را برای خود برگزیند. بنابراین دوران طفولیت دوم که درمدرسه می گذرد بسیارمهم و سرنوشت ساز است.[77]

مدرسه و به بیان  کلی تر محیط  تعلیم و تربیت، همچون خانواده ازمهم ترین عوامل مؤثر در تربیت است، زیرا به سبب الگو طلبی و الگوپذیری آدمی که ریشه در فطرتش دارد  تأثیر عناصر گوناگون مدرسه و تعلیم  و تربیت برانسان بسیار زیاد است . نقش معلم  و مربی در شکل گیری شخصیّت انسان و ساختار روحی  و رفتاری او نقشی کلیدی است،به گونه ای که متعلم و متربی  ممکن است در تمام حرکات و سکنات خود تخت تأثیر قرار گیرد و همه چیز خود را  از معلم  و مربی نمونه برداری می کند پس باید بدین امر توجهی تام داشت.[78]

روانشناسان در تقسیم نیازمندیهای کودکان و خردسالان،آراء و نظریّات گوناگونی اظهار کرده اند. ولی بطور مسلّم همگی معتقدند که یکی از نیازمندیهایِ قطعیِ کودک و شاگرد،آن است که مورد محبّت دیگران و معلّم قرار گیردتا معلّم یا دیگران بتوانند اعتماد و علاقه ی او را نسبت به خود و درس خویش جلب کرده، حسّ طاعت و محبّت را در او بیدار سازند.[79]

امید آن که مؤسسات تعلیم و تربیت ما، در مسیر احکام نورانی و هدایت تعالیم قرآنی، جامعه را به رشد و ترقّی برسانند.و معلّمان عزیز،وظیفه ی بزرگی را که به عهده گرفته اند،به خوبی ایفا نموده،سرافراز و سربلند، در زمره ی پاسداران ارزش های اسلامی و منتقل کنندگان معارف دین و حقایق ، به نسلهای بعد، محسوب گردند.

محیط اجتماع:

تعلیم و تربیت از آغاز  زندگی بشر بر فراز کره ی خاکی و تصرف او در طبیعت و تأثیر وی در جامعه وجود داشته است . همواره شناسایی نیازهای مادی و معنوی انسان و روش ارضای آن ها از طریق تعلیم و تربیت به دست می‌آمده و به نسل بعد منتقل می‌شده است تا رفته رفته دامنۀ این شناخت به رشد و دانش و تکنولوژی امروز رسیده است.

تعلیم و تربیت اعم از رسمی و غیر رسمی ، نه تنها می‌تواند در رشد  اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد مؤثر باشد؛بلکه وسیله‌ای درجهت رفع نیازهای حقیقی﴿ اقتصادی، سیاسی، نظامی و …﴾ و مصالح اجتماعی به شمار می‌آید ؛ یعنی نقش تعلیم  و تربیت  نه  تنها در عینیت بخشیدن به زندگی مادی و معنوی فرد متوقف و محدود نمی‌شود، بلکه تمام شئون اجتماعی او را در بر می‌گیرد و عامل رشد و تحول اساسی جامعه می‌گردد.

از این رهگذر است که به اطمینان می‌توان گفت : مشخصه ی یک جامعه ی سالم و رشد یافته، تنها  داشتن  موقعیت  جغرافیایی خوب و معادن متنوع و منابع  مالی نیست ؛ بلکه داشتن نظام تعلیم و تربیتی زنده و مترقی است که انسان‌هایی آزاده ، مستقل ، خلاق ، مبتکر و تلاشگر می‌سازد تا جامعه را در زمینه‌های علوم ، صنایع ، اقتصاد ، سیاست و  …  از عقب ماندگی نجات دهد ؛ زیرا همه ی اصلاحات و فعالیت‌ها ، به  وسیله ی اندیشه  و تلاش انسان انجام  می‌گیرد و وقتی او صالح و سالم پرورش یافت، همه چیز به خوبی ساخته می‌شود.

از آنجایی که فطرت انسانی بر انس و رابطه با یکدیگر  پایه گذاری شده ، دوست دارد همیشه زندگی جمعی داشته باشد و از انزوا و گوشه گیری متنفر است. زندگی جمعی ، آداب و شرایطی دارد تا محیط را برای زندگی  سالم و توأم  با آرامش آماده  کند و زمینه های نزاع  و دشمنی را از میان بردارد.از این رو پیشوایان الهی علیهم السلام برای تحکیم روابط انسانها و تحقق زندگی مطلوب  و متعالی توصیه هایی  بیان فرموده اند  که بدون  شک به کار بستن آنها  سلامت همه جانبه ی جامعه و روابط نیکوی انسان را تضمین می کند.

کودکان و  نوجوانان  بخش  عظیمی از اجتماع را تشکیل می دهند .شخصیّت آنان و نحوه ی آشنایی شان با آداب و روابط و نوع برخورداری های اجتماعی در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد و این  والدین هستند که با نقش حیاتی و تأثیر همه جانبه ی خود درسرنوشت کودکان مسیر زندگی آنها را رقم می زنند . اگر  والدین  به کودکان تعلیم  دهند که آنان از عزّت نفس و کرامت  شخصیّت برخوردارند و دیگران هم همین طور . بنابراین ، احترام  به شخصیّت  خود  و دیگران جزء خوی وخصلت دائمی کودکان می گردد و از فخر فروشی بی معنا و تعدّی به حقوق دیگران  و  بد خولقی و خشم بر آنها روی گردان  می شوند  و  به ده ها  صفت  نیکوی  اخلاقی آراسته  می گردند که زمینه ساز مؤفّقیّت و خوشبختی در زندگی اجتماعی و همزیستی تکاملی با دیگر هم نوعان است.

خلاصه: ارزشها و ضد ارزشهایی که در جامعه به چشم می خورند به طورعمده ریشه در رفتار و گفتار والدین از طریق رفتار با فرزندان دارند و نوع  تربیتی که از خانواده  به فرزندان  الهام  و تلقین می شود و آنها را سمت و سو می دهد، جامعه  حال و آیند را  نیز شکل و جهت می دهد و دانه هایی  که  درون خانه و خانواده  کاشته  می شود ، در  دل  اجتماعات  انسانی برگ و بار  می دهد.[80]

حضرت علی علیه السلام  به فرزند خود امام حسین علیه السلام  می فرماید :«وَ اعلَم أی بُنَیَّ ، إنَّهُ مَن لانَت کَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ؛»[81]« فرزندم! بدان هرکس سخنش نرم و شیرین گردد ، مهر و محبّتش برهمگان یابد.»

و همچنین لقمان در مورد روابط  اجتماعی به فرزندش چنین  می فرماید : « یا بنیَّ ، إیّاکَ وَ الضَّجرَ وَ سُوءَ  الخُلقِ وَ  قِلَّةَ  الصَّبرِ. فَلَایَستَقیمُ  عَلی هذِهِ  الخِصَالِ صَاحِبٌ، وَألزِم نَفسَکَ التَّؤدة فِی أُمُورِکَ ، وَ صَبّر عَلی مَؤوناتِ الإخوان نَفسَکَ، وَ حسِّن مَعَ جَمیعِ الناسِ خُلقَکَ، یا بُنَیَّ،إن عَدمَکَ ما تَصِلُ   بِهِ قِرابَتَکَ وَ تَتَفَضَّلُ بِهِ عَلی إخوانکَ ، فَلا یَعدِمَنَّکَ حُسنَ الخُلقِ وَ بَسطُ البِشرِ؛ فَإنَّهُ مِن أحسَنَ خُلقَه، أحَبَّهُ الأخیارُ وَ جانَبَهُ الفُجّارُ ؛[82]» « فرزندم ! مبادا بی قرار  و بد اخلاق  و کم حوصله باشی ، زیرا با داشتن این خصلت ها هیچ  دوستی برایت باقی نمی ماند. نفس خود را وادار تا در امور  صبر و حوصله  داشته باشد ، هم  چنین در رفع مشکلات برادرانت  صبر  و تحمّل به خرج  بده و با تمام مردم اخلاقی نیکو داشته باش.فرزندم! اگر هم نتوانی با خویشاوندانت  پیوند داشته باشی و بر برادرانت لطف و احسان کنی، هرگز خوش خلقی وگشاده رویی را از کف نده، زیرا هر کس اخلاق خود را نیکو گرداند.خوبان او را دوست خواهند داشت و بدکاران از او دوری خواهند گزید.

با توجه به این که نیاز به دوستی و دوستان یکی از نیازهای  مهم کودکان است و جای خالی این نیاز را چیز دیگری پرنمی کند، والدین می توانند در این باره نقش مؤثری داشته باشند؛مثلاً روابط  دوستانه  یا خانوادگی  یا شغلی والدین  با افراد  خاص  و محله ای  که برای زندگی خود انتخاب  می کنند و مدرسه ای که فرزندان را در آن نام نویسی  می نمایند  و جاهایی  که برای گردش و تفریح و… می روند،همه و همه،درشکل گیری دوستی های کودکان و نوجوانان با افراد معیّن اثر عظیمی می گذارد. علاوه بر این ، هوشیاری و دقت  والدین در امور فرزندان  خویش و افرادی که  فرزندانشان  با  آنها در تماس هستند و برخوردهای مشفقانه و خردمندانه ای که در این باره با  فرزندانشان می کنند ، آنان را هدایت می کند که  چگونه  دوستانی  پاک و متعهّد و تلاشگر انتخاب کنند و از دوست نمایانی که تباه کننده زندگی آنهاست دوری گزینند.[83]

امام حسن مجتبی علیه السلام به یکی از فرزندانش فرمود : « یا بُنَیَّ،لا تُؤَاخِ أحداً حَتَّی تَعرِفَ  مَوارِدَهُ وَ مَصَادِرَهُ؛ فَإِذَا استَنبَطتَ الخِبرَةَ وَ رَضِیتَ العِشرَةَ و المُوَاسَاةِ فِی العُسَرةِ؛»[84]

   « پسرم! با احدی  برادری مکن ، تا بدانی به چه  جاهایی  می رود  و با  چه افرادی نشست و برخاست می کند و چون خوب بر احوالش آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او برادری کن تا این که او را از لغزش باز داری ودرتنگدستی به او یاری رسانی.»

طبیعت، بهترین درس ها را در اختیار بچه ها قرار می دهد آن ها را از طبیعت محروم نکنیم. مانند دوستان که بهترین راه اجتماعی شدن را به فرزندان ما می آموزند،آنها را از داشتن دوست محروم نکنیم. و کتاب که بهترین راهنما برای فرزندان است،آن ها را از همان ابتدا با کتاب آشنا کنیم . و هنر که  بهترین راه برای بیان خویشتن است . آنها را با هنرهای مختلف آشنا کنیم . و همچنین صحبت کردن در جمع، بهترین راه برای ابراز وجود است. بگذاریم  فرزندان ما  فرصت  صحبت  کردن در جمع را داشته باشند.[85]

 

 
فصل دوم
 
اصول تربیت کودک در اسلام


           
همانطور که در فصل گذشته بیان شد از نظر اسلام تربیت کودک داری اصولی است و این اصول اشتقاق یافته از مبانی است که این اصول عبارتند از:

1-اعتدال
یا  تفریط  و خروج از حد اعتدال نیز یک نقصان به شمار می آید و به زندگی انسانی لطمه وارد خواهد ساخت.

بنابراین اولیا و مربیان باید درتربیت کودک ، پرورش غرایز  و صفات  حیوانی را در حد اعتدال رعایت کرده ، و به طور کلی فردی را پروش دهند که با اراده ، قاطع ، فعّال ، پرتحرک، با نشاط، زیبا و دارای بدنی سالم و اعضا و جوارحی نیرومند باشند.

از دیدگاه اسلام انسان در عین  وحدت دارای سه جنبه ی وجودی است : جسمانی، حیوانی و انسانی . از جهت  جسمانی  نیز دارای صورت و ترکیبی مخصوص است که به وسیله آنها رشد و تولید مثل می کند،از همین طریق سلامت وکمال یا بیماری و نقصان عارض می شود. بنابراین، تربیت در چگونه شدن کودک  تأثیر دارد  و  باید مورد عنایت اولیا و مربیان  قرار گیرد . مربیان وظیفه دارند در پرورش جسم کودک عنایت  کامل داشته و سعی کنند  فردی سالم ، نیرومند و متعادل پرورش دهند.

انسان از جنبه ی حیوانی نیز نیازهایی دارد که برای تأمین آنها غرایز و تمایلاتی در وجودش نهادینه شده و برای نیل به این نیازها اعضای مناسبی در اختیارش قرار گرفته است.انسان دارای شعور، اراده ، نیروی حرکت ، شهوت و غضب است . فقدان یا نقصان هر یک از این ها به زندگی حیوانی او لطمه  وارد می سازد.چنان که اصل وجود این صفات و غرایز ازکمالات و لوازم زندگی حیوانی محسوب می شوند و فقدان  و نقصان هر یک از آن ها موجب نقصان خواهد شد ، افراط 

اما انسان در جنبه های جسمانی و نباتی و حیوانی خلاصه نمی شود، بلکه جنبه ی انسانی  و  روح  ملکوتی نیز دارد که از عالم ماده و  مادیّات  برتر است . موجودی  است مجرد ، برگزیده  و خلیفه الله.  توان های علمی او به حدی است که از دیگر حیوانات  ساخته نیست . آزاد  و مختار آفریده شده  و مسئولیت هایی را  بر عهده گرفته است . فطرت خدا جویی و خدا پرستی دارد و کمال آشناست.

این موجود برگزیده ی الهی با مرگ نابود  نمی شود، بلکه از این جهان به جهان دیگر منتقل می گردد تا نتایج اعمال دنیوی خود را ببیند.نفس انسان به وسیله ی علم و عمل صالح و تخلق به اخلاق نیک کامل می شود و برای تقرب به خدا صلاحیّت پیدا می کند . عقاید باطل ، اعمال ناشایسته و اخلاق رذیله موجب سقوط و هلاکت او می شود.

بنابراین، اولیا و مربیان باید پرورش جنبه های انسانی کودک را نیز  منظور  بدارند و او را انسان پرورش دهند . باید به پرورش نیروی  خدا جویی  و ایمان به مبدأ و معاد در کودک  نیز عنایت  داشته باشند . اخلاق نیک را در او  تقویّت کرده و از رذایل اخلاقی باز دارند . سعی کنند انسانی عاقل،دانشمند،خوش فهم، باایمان،دیندار،خوش اخلاق،خیرخواه،راستگو،امین، صبور، بااستقامت، شجاع،عدالت خواه، متعهد، ایثارگر،وظیفه شناس،مؤدب، باانضباط، متواضع،کاردان،کوشا و جدی تربیت کنند.

اولیا و مربیان  نمی توانند جنبه های انسانی کودک را نادیده  بگیرند و فقط به ابعاد جسمانی و حیوانی او بپردازند . چنین تربیتی غلط و ناقص و خیانت به کودک است.

بنابراین،هدف تربیت بسیار وسیع و گسترده است و باید تمام  ابعاد وجودی انسان بالاخص جنبه های انسانی او را در برگیرد . مربی کودک باید بداند که انسان تربیت می کند نه حیوان ، و تربیت جنبه های انسانی باید در رأس برنامه اش باشد.[86]

در ابراز محبت و تکریم شخصیّت کودک نباید راه  افراط را پیمود. زیرا درآن صورت  علاوه بر این که نمی توان نتیجه ی صحیح تربیتی گرفت،بلکه شخصیّت کودک در اثر زیاده روی والدین در  ابراز محبّت های نا به جا لطمه ی جبران ناپذیری خواهد خورد . چرا که این کودک از خود راضی،از جامعه توقعات و انتظارات  نا به جایی خواهد داشت و در صورت بی اعتنایی دیگران  به این خواسته های بی مورد، کودک ناز پرورده از  زندگی  بیزار  و  مأیوس شده  و دچار عقده ی حقارت خواهد شد.[87]

امام باقر علیه السلام: «  شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ  البِرُّ اِلَى الاِفرَاطِ  وَ  شَرُّ  الاَبنَاءِ  مَن دَعَاه التَّقصِیرِ اِلَى العُقُوقِ»[88]

بدترین پدرانکسى است که [در نیکى از حد اعتدال خارج شود و]به زیاده‏روى بگراید و بدترین فرزندان ،فرزندى است که در اثر کوتاهى، به عاق والدین دچار شود.

2-عدالت
انسان تشنه ی عدالت است و چه بهترکه خانواده کانون عدل و داد باشد تا اعضای خانواده به ویژه کودکان  از میوه ی لذّت بخش درخت عدل  بهره مند شوند تا شاید روزگاری درکشورشان و فراتر از آن در جهان عدل پروری کنند و به عدالت عملی بپردازند.[89]

یکی دیگر از  وظایف  اخلاقی  پدران و مادران رعایت عدالت  و مساوات  بین فرزندان است، و هیچگاه پسر را بر دختر یا  فرزندی را بر فرزندان دیگر مقدم ندارد و یا نزد بچه ها، یکی را بیش از همه مورد مهر ومهبّت و نوازش قرار ندهد.اگر می بوسند ،تمام بچّه ها را ببوسند، اگر سوغاتی می خرند برای همه ی بچه ها بخرند.

بدیهی است که پدر و مادر از ثمره تلخ این تبعیض ها بی بهره  نمی مانند و اعتماد بچّه ها از آنان سلب می شود ، علاوه بر این ، با دست خود آتش حسادت ، دشمنی و کینه ورزی  را  بین فرزندانشان شعله ور می سازند،البته جز این هم،نباید انتظار داشت.[90]

تبعیض از نظر عرف  عبارت است از تفاوت  گذاری در شرایط  مساوی .گاهی میان دو فرد در ارتباط با امری فرق گذاشته می شود؛از آن رو که هریک از این دو درخور شأن و مقامی هستند، مانند فرق گذاشتن میان یک کودک و یک جوان در امر تغذیه،ولی گاهی تفاوت گذاشتن از نوع  تبعیض است.برای نمونه،از دو کودک صاحب حق دریک خانواده،یکی را سیر کنیم و آن دیگری را گرسنه نگه داریم،به یک کودک محبّت روا داریم و دیگری را از آن محروم کنیم. از نظر اسلام و دیدگاه مسائل تربیتی، تبعیض به همۀ اقسام آن باطل است؛ خواه تبعیض درجنس باشد،مانند فرق گذاشتن میان پسر و دختر یا در اظهار محبّت به بعضی از فرزندان  یا  تبعیض در بهره مند کردن بعضی فرزندان  از  مزایای  زندگی و محروم کردن دیگران ، خواه در رسیدگی و توجه  به یکی و فراموش کردن دیگری  باشد یا ترجیح دادن یکی ، چون  تنها پسر یا  تنها دختر خانواده است.[91]

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درباره رفتار  والدین با  فرزندان  سفارش می کند که با عدالت و مساوات  رفتار کنند : « اعدِلُوا بَینَ  أَولَادِکُم  فِی السِّرِّ کَمَا تُحِبُّونَ  أن یَعدِلُوا  بَینَکُم  فِی البَرِّ وَ الُّطفِ » [92] « همان  طور که دوست  دارید  بین شما  لطف  و محبّت  به  عدالت باشد  پس  بین فرزندانتان نیزبه عدالت رفتار نمایید.»

پیامبر  اکرم  صلی الله  علیه و آله  به مردی که دو  پسر داشت  و یکی را بوسید  و دیگری را نبوسید نگاه کرده  فرمود : چرا میان آن دو به تساوی رفتار نکردی[93].[94]حساسیت  ذهن اطفال در عین کودکی قابل انکار نیست و رفتار  شما  و کردار بزرگترها در اعمال و کردار آنها اثر مستقیم دارد.[95]

ابراز محبّت والدین نسبت به کودکان در حضورشان باید یکسان باشد، زیرا گاهی محبّت بیش از حد والدین  درباره یک  طفل باعث رنجش دیگر کودکان خانواده می گردد. مهرورزی  والدین به کودکی  در خانواده  به گونه ای  نباشد که او را  جیره خوار  کودک  بزرگتر  سازد. جه بسیار والدینی که  برای طفل  کوچک خود  هرگز  اسباب بازی نو  و تازه نمی­خرند ؛ بلکه او را  وادار  می­سازند که با  اسباب بازی  کهنه  و قراضه  فرزند  بزرگتر  بازی کند  و  این موجب  تأثیر  و کدورت­هایی  برای طفل خواهد  بود و  وضع  به همین گونه است در زمینه

لباس کودک خرد سال.[96]

3- تکریم
منظور ازاحترام،رفتارعلمی وذهنی متقابل است که احساس ارزشمندی و رضایت وخوشنودی برای  طرف  مقابل ایجاد می کند . پدران و مادرانی که به شخصیت  فرزندان خویش علاقه مند هستند باید همواره احترام آنان را رعایت کنند و  وجودشان را گرامی  بدارند . احترام به کودک یکی از عوامل مهم در پرورش شخصیت کودک به شمار می رود. برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر  ظرفیت ذهنی و توانمندی های  بالقوه ی خود بهره مند  شوند می بایست از نگرشی مثبت نسبت به خود و محیط اطراف و انگیزه ای غنی برای تلاش  برخوردار شوند.بدون تردید  نوجوانانی که دارای احساس خود ارزشمندی و عزت نفس قابل توجهی هستند نسبت به همسالان خود درشرایط مشابه پیشرفت تحصیلی و کارآمدی بیشتری درتمامی زمینه ها از خود نشان می دهند.احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی،یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت  مطلوب در کودک است.

بسیاری از مشکلات نسل جدید و جوانان ما از نداشتن روحیه ی اعتماد به نفس و خودباوری ریشه می گیرد.ترس از ورود به اجتماعات واظهار اندیشه ها، عدم پذیرش مسئولیّت ها، بسیاری از  ناکامی ها  و عدم  مؤفقیّتها  از جمله ی عوارض حقارت و نداشتن  عزّت نفس است. بنابراین تقویت شخصیّت  نوجوان  موجب به وجود آمدن بسترهای مناسب برای ایجاد  خصلتهای  نیکو و صفات ستوده خواهد شد.بنابراین یکی از وظایف والدین، تقویّت عزت نفس در  نوجوانان است که آن را میتوان با شیوه های  مختلفی  پرورش داد. تکریم شخصیّت  فرزندان و احترام  به آنان یکی ازمهمترین راه های تقویّت عزّت نفس در آنان است.[97]

پیامبر اسلام می فرماید : « أکرِمُوا أولَادَکُم وَ احسِنُوا أَدَبَهُم یُغفَر لَکُم »[98] « فرزندانتان را گرامی بدارید و خوب تربیت نمائید تا آمرزیده شوید.» مهربانی و محبّت به کودکان از عادات همیشگی  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. و آن یگانه اسوه ی اخلاق و ادب بر این شیوه ی خود اصرار می ورزید.آن حضرت بارها امام حسن و امام حسین علیهما السلام را دردوران کودکی موردمحبّت و احترام قرار داده و بدین وسیله روحیّه ی اعتماد به نفس را در شخصیّت آنان بالا می برد.[99]

فرزندان در هر سنّی که باشند برای خود شخصیّت و احترام قائلند ، دوست دارند به شخصیّت آنان توجّه شود و مورد  احترام و تکریم قرار گیرند ؛ از این رو سزاوار است که پدر و مادر به این گرایش فطری توجّه کنند و روحیّه ی کودکان را با عزّت نفس و اعتماد به نفس،تربیت و تحکیم کنند: در مهمانی ها و دیدارهای خانوادگی و عمومی، آنان  را همانند دیگران گرامی بدارند و به شیوه ای خردمندانه تحسین کنند و از هرگونه تحقیر وتمسخر و به رخ کشیدن عیبها و لغزش- -های فرزندان خویش بپرهیزند وحتی در محیط درون خانه نیز این نکته را از یاد مبرند.

روح کودک چون گُل،بسیار ظریف وحساس است و ممکن است با کوچکترین حرکت ناهنجار پژمرده شود . برخی از پدران و مادران به غلط تصور می کنند که چون پدر و مادر شده اند پس حق هر گونه اعمال نظر جابرانه و سلطه  جویانه را بر فرزندان خود دارند و  می توانند با آنان به هرگونه که بخواهند رفتار کنند،در صورتی که در این میان حدّ و مرزهای باریکی است و موازین شرعی و تربیتی  و اخلاقی  دقیقی  وجود  دارد که  نشان می دهد  اگر پدر و مادر حکومتی  بر فرزندان  خود  دارند ، حکومتی است که خیر و صلاح  همه ی اعضای  تحت پوشش  آن را  در بر می گیرد و چیزی جز حاکمیّت عشق و محبّت و معرفت و تربیت والای انسانی نیست.

گفتار و کردار معصومین علیهم السلام درباره فرزندان خود ، بزرگترین و ظریف ترین درسهای تربیتی را به ما تعلیم می دهد: این که چگونه به شخصیّت فرزندان خویش عظمت ببخشیم و با دمیدن حسّ خودیابی  و خود باوری در وجود آنها ، و خط سیر تکاملی آنها و خود باوری  میان جامعه و  پیوندهای اجتماعی، روشن و استوار گردانیم.[100]

در مسائل تعلیم و تربیت،یک مطلب بسیار با اهمیت وجود دارد،و آن،ملاحظۀ دقیقِ شخصیّتِ مورد تربیت است، زیرا اگر شخصیّت به درستی ارزیابی نشود،ممکن است تربیت نتیجه معکوس بدهد . یکی از مسائلی که در ارزیابی شخصیت  نقش مهمی  را ایفا  می کند ، پر و بال دادن به شخصیّت مورد تربیت است.

اگر شخصیت مفروض ، آمادگیِ گیرندگیِ  مزیّتی را نداشته  باشد که شما به شخصیّت  مورد تربیت قایل می شوید، علاوه برآن که ارزش آن مزیّت را در نظر تربیت شده ساقط کرده اید، به گونه ای که ممکن است در تمام زندگی همان  مزیت را به پشیزی نخرد، در آن شخصیّت بادی دمیده اید  که ممکن است  درون  او را مختل بسازید . از  این رو ، در این مسئله که  به صورت شگفت انگیزی شایع شده است که میگویند«همواره به مورد تربیت شخصیّت بدهید»،باید تأمل بیشتری صورت بگیرد. اگر شخصیّت به شکلی است که  بزرگداشت آن  باعث اشتباه  و به خود بالیدن خواهد شد،اعطای مزیّت نه نتها تربیت نیست، بلکه خیانت به آن شخصیّت خواهد بود.

   از این روست که جلال الدین محمد مولوی می گوید:با این که موسی علیه السلام  نسبت  به ساحرین أدب کرد و شروع کار را برای آنها عرضه نمود،آنها این  مزیّت را درک ننمودند و اقدام به کار کردند.اگر آنها درک واقعی داشتند،از اعطای این مزیّت ممکن بود آگاهی فراوانی به آنها

دست بدهد و پیش از آن که در سِحر مغلوب شوند،با کمال فهم و منطق به خدای موسی ایمان بیارند.[101]

4- محبّت
از برجسته ترین  سجایای  اخلاقی  که زندگی را معنا  و صفا می بخشد ، عشق ورزی  و ابراز محبّت  است، به ویژه به فرزند که از نظر روان شناسی نتایج پرباری دارد، و جایزه ی معنوی آن رحمت خداوند است . امام صادق  علیه السلام می فرماید : « همانا خداوند مهر می ورزد و رحم می کند به بنده ای که فرزندش را بسیار دوست داشته باشد.»[102]

محبّت دری است از درهای  بهشت که  والدین آن را  به روی فرزندان خودشان باز می کنند. کسانیکه از موهبت این دَر برخوردار نیستند قادر به دیدن بسیاری از لذایذ زندگی نخواهندشد.[103]

امروزه  روشن شده است که  عمده ترین  فقر بشریّت در جامعه  ماشینی و صنعتی در جهان معاصر ، فقر فرهنگی و عاطفی است و مهم ترین مشکل کودکان و  نوجوانان امروزی در خانواده کمبود عشق و عاطفه و محبّت است.

همان طوری که انسان نیاز به آب و غذا دارد  نیاز به محبّت هم دارد بلکه  نیازهای  عاطفی و معنوی او به مراتب بیشتر از نیازهای جسمانی اوست. عمده ترین  دلیل  ناسازگاری فرزندان در خانواده ها،عامل بسیاری از ناهنجاریها مانند مانند فرار از خانه و امثال آن،ریشه درکمبود عاطفه و محبّت دارد . فقر عاطفی موجب می شود شخصیّت  انسان در نزد خود حقیر  و پست  باشد و کرامت و عزّت خود را از دست بدهد و چنین انسانی آبروی خود را بر باد رفته پنداشته  و به هر کاری دست می زند.

فرزندانی که از عقده ی حقارت و فقر عاطفی رنج می برند و برای خود هیچ گونه ارزشی قائل نیستند ، نمی توانند افرادی مورد اعتماد باشند و مسئولیتی را در جامعه  عهده دار شوند . سایر افراد جامعه  نیز از شرّ این افراد در امان نخواهند بود. اما اگر  والدین بتوانند با محبت ، احترام ، ارتباط  صمیمانه ،کرامت نفس را در  نوجوانان  تقویّت کنند ، آنان در آینده انسان­هایی سالم و دوست داشتنی خواهند بود و وجود خود را با گناه و معصیّت آلوده نخواهند کرد.[104]

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:« مَن کَرُمَت علیهِ نَفسُهُ لَم یُهِنهَا بالمَعصِیَة»[105]« آن کسی که بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه پست و ذلیل نخواهد کرد.

امام مجتبی علیه السلام درجبران فقر عاطفی کودکان اهتمام خاصی داشت.روزی آن حضرت از محلی عبور می کرد و در کوچه کودکان درحال بازی بودند. آنان ضمن بازی، مشغول خوردن خرده نان هایی شدند و درآن حال از روی شوق و علاقه امام مجتبی علیه السلام را به جمع خود دعوت نمودند.آن  بزرگوار دعوت آنان را پذیرفته و به همراهشان مشغول تناول نان گردید. آنگاه تک تک کودکان را مورد تفقد و مهربانی  خویش قرار داد.سپس  همه ی  آنان را به  منزل خود آورد و بعد از پذیرائی کامل،هدایائی نیزبه آنان اعطا کرد.آنگاه خطاب به اطرافیان خویش فرمود: در این تعامل،برتری اَزآنِ کودکان است زیرا آنان هرچه داشتندبا ما قسمت کردند ولی ما بیشتر از آن چه به آنان دادیم موجودی داریم.[106]

وظیفه پدر و مادر تنها تأمین  غذا و لباس و  بهداشت نیست ، بلکه  فراتر از آن  آبیاری کردن مزرعه ی  دل های  آنان  با آب حیات  بخش محبت و عطوفت است . محبّت و دوست داشتن ، خواسته ی طبیعی کودک است ، زیرا او کانون  گرم و اطمینان  بخشی می طلبد که  درپرتو آن استعدادهایش شکوفا گردد و شخصیّتی ساخته و پرداخته پیدا کند و بادنیای پرجاذبه ی محبّت و عاطفه و صمیمیّت آشنا گردد. ازاین رو، نوازش والدین به کودک جرأت و شجاعت و اعتماد به نفس می بخشد و روحیه ی  او را  دربرابر مشکلات قوی می سازد اکسیر محبّت،داروی بسیاری از آلام  و بیماریها ی  روحی و حتّی جسمی کودک است. او با محبّت  آرام  و شاداب می شود و غنچه ی دلش  شکوفا  می گردد . کمبود و یا  فقدان محبّت زمینه ساز بسیاری از بیماری­های روانی و جسمی کودک از قبیل بی اشتهایی، بی خوابی، شب ادراری،تقلیدهای بی مورد،رفتارهای نامعقول، خوابهای آشفته،افسردگی روانی،عصبانیّت و خشونت و …است.

فقدان محبّت به خصوص در سنین آمادگی زمینه ی  اضطراب و تشویش و انحراف  کودک را فراهم  می سازد . بچه هایی که کمتر محبّت پدر  و  مادر را احساس  می کنند به هر کس پناه می برند تا شاید این کمبود را تأمین کنند.

باید به این نکته توجّه کرد که مهر و محبّت به افراط نکشد، زیرا افراط در محبّت نیز زیانهای جبران ناپذیری دارد، که ضعف احساس مسئولیت در کودک، کاهش رشد عقلی، لوس بار آمدن، تجاوز به حقوق دیگران ، خود را در هر چیز محق دانستن و …از جمله آنهاست.[107]

  ابراز محبّت شیوه های گوناگونی دارد،بهترین آنها، در آغوش گرفتن،نوازش کردن،سخن گفتن ملایم و دلپذیر،بازی با فرزندان و بوسیدن اوست.

دل کودکان آیینه ای است  درخشان و اظهار محبّت پدر و مادر به فرزند به ویژه بوسیدن او ، روح کودک را جلا می دهد و به طور خلاصه  مهرورزی والدین، ضامن سلامت روحی  و تعادل عاطفی کودک است.

شاید فلسفه ی سفارش های اکید اسلام به بوسیدن فرزندان نیز در همین نکته ی مهم نهفته باشد.با توجّه به اهمیّت «بوسیدن فرزندان» چند روایت در این باره را بیان می کنیم:

   بوسیدن فرزندان نیکویی است: فضل بن ابی قره از امام صادق علیه السلام و او  از رسول خدا صَلَّ الله عَلیه و آله وسَلَّم  نقل فرموده که : « مَن قَبَّلَ وَلَدَهَ کَتَب الله لَهُ حَسَنَةَ… »[108] هر کس فرزند خود را ببوسد خداوند برای او یک نیکویی می نویسد.

آثاراخروی بوسیدن فرزندان:پیامبر صل الله علیه وَآله وَسَلَّم فرمود:

   «قَبِّلوا أولادَکُم؛فَاِنَّ لکم بِکلِّ قُبلةِ درجَةً فی الجَنَّةِ مابَینَ کلّ دَرَجَتَینِ خمس مائةِ عام؛[109]» فرزندان خود را ببوسید،زیرا به هر بوسه ای رتبه ای است در بهشت و  فاصله ی دو رتبه از یکدیگرپانصد سال است.

علاقه و محبّت پیامبر به فرزندان خود آن چنان زیاد بود که هیچ گاه پوشیده نمی ماند و گاه در حال سخن با مردم،به فرزندان خود ابراز محبّت و علاقه می کرد و آنها را مکرر می بوسید.[110] بعضی از پدران و مادران نا آگاه، کمترین توجهی به خیر و مصلحت کودک ندارند.هدفشان، تنها راضی کردن کودک و برآوردن خواسته های اوست. آنان خود را مطیع و فرمان بردار و کودک را مطاع و فرمانروا می سازند و به این ترتیب ، هر روز که  از عمر کودک  می گذرد ، خود خواه تر می شود و استبداد  و خود  ستیزی در فکرش ریشه می دواند . این قبیل والدین ، ناآگاهانه و با دوستی و محبّت، ریشه های سعادت فرزند خود را می خشکانند و با عواطف نابجا و محبّت های بی حد و حصرشان، آنها را به بدبختی سوق می دهند.[111]

کودکان به محبّتی نیازمندندکه آثار آن را در رفتار والدین مشاهده و لمس نمایند . محبتهای قلبی والدین نسبت به کودکان باید درنوازش ها، بوسه ها، در آغوش گرفتن ها، تبسم ها و حتی آهنگ محبّت آمیز سخنان والدین مشاهده می شود.

محبّت را باید از دل به زبان و عمل آورد تا کودک آن را با تمام  وجود لمس کند ممکن است پدر و مادری  فرزند خود را در دل دوست داشته باشند ، امّا اظهار نکنند. این نوع  محبّت  تأثیر منفی  می گذارد  و کودک مهر  و محبت  والدین را  احساس نمی کند و در نتیجه خود را تنها  می یابد و فکر می کند مورد توجه  والدین نیست. بنابراین ، عقاید  تحقیر آمیزی نسبت به خود پیدا می کند. از این رو پدر و مادر باید محبّت خود را به صور گوناگون آشکار سازند.[112]

به زبان آوردن  مهر ، مایه تحکیم  پیوند تربیتی است و حفظ این  پیوند ، لازمه و  زمینه ی تأثیرگذاری مربّی ومتربّی است. از این رو درتوصیه های اسلامی،بربه زبان آوردن مهرتأکید شده است به  طوری  که در کتب روایی ، بابی به عنوان آگاهاندن  دوستان از  محبّت  درونی به آنها (اِخبارُالرجال اخاهُ بِحُبّه) وارد شده است : امام صادق علیه السلام می فرمایند : «اذا اَحبَبتَ رَجُلاً فَأَخبِرهُ بِذلِکَ فَاِنَّهُ أَثبَتُ لِلمودَّةِ بَینَکُمَا» هرگاه محبت کسی را در دل داشتی ، او را از این محبت با خبر کن، که این آگاهی ، دوستی و مودت شما را استوارتر خواهد کرد.[113]

و همچنین امام صادق علیه السلام  فرمود: قَالَ مُوسَی : یا ربِّ ؛أیُّ الأعمالِ أَفضَلُ عِندَکَ؟ قال: حبُّ الأطفَالِ؛فَإنَّ فِطرَتَهُم عَلی تَوحِیِدی،فَإِن أمِتّهُم أدخِلتَهُم بِرَحمَتِی جَنَّتِی؛[114]

موسی بن عمران عرض کرد:پروردگارا!کدام عمل نزد تو برتر است.فرمود:دوست داشتن کودکان، زیرا  فطرت  آنان را بر توحید و  یگانگی  خود  آفریدم  و اگر  آنان را  بمیرانم  با رحمتم  داخل  بهشتم می گردانم.[115]

بعضی از  پدران و  مادران  چون بیش از حد به  فرزندان خود علاقه دارند ، بدی های آنان را اصلاً درک نمی کنند و اگر احیاناً عیبی در آنان دیدند یا دیگری آنرا تذکرداد، ازآن چشم پوشی کرده  و درصدد اصلاح بر نمی آیند تا مبادا فرزندانشان  ناراحت شوند. شما کودکان  بی ادبی را مشاهده می کنید که بچه ها را اذیّت می کنند،مزاحم مردم می شوند، در و دیوار مردم را خراب و کثیف می نمایند،شیشه می شکنند، فحش می دهند ، به اموال مردم زیان می رسانند و … امّا پدران و مادران  نادان آنان نه تنها نهی شان نمی کنند،بلکه با یک خندۀ احمقانه یا دفاع بی جا آنان را به کارهای خلاف تشویق می نمایند.این قبیل پدران و مادران با محبّتهای بی جای خود، در لباس دوستی ، بزرگترین خیانت ها را نسبت به فرزندان خود مرتکب می شوند که در قیامت بدون مؤاخذه نخواهد بود.

به این پداران ومادران باید گفت:محبت به فرزند بدین معنا نیست که بدی های آنان را نادیده بگیرید و از تربیتشان  غافل بمانید و به بهانه ی این که  جگر گوشه ام  ناراحت می شود  اجازه دهید هرکاری را خواست انجام دهد.هر چند که اظهارمحبّت،خود یک وسیله ی تربیت است امّا نباید از تربیت مانع شود.

بهترین پدران و مادران کسانی هستند که حساب بچه دوستی را از حساب تربیت جدا سازند. با این که فرزندان خویش را از صمیم دل دوست دارند، ولی با چشم واقع بین، عیوب آنان را دقیقاً مشاهده کرده و عاقلانه درصدد اصلاح آن ها برمی آیند.کودک باید همواره به محبت های پدر و مادر دل گرم باشد،ولی از تنبیه و خشونت آنان دربرابر کارهای زشت نیزهراسان باشد.باید بداند که محبت پدر و مادر مانع تنبیه و تأدیب او نخواهد شد . بلکه لازمۀ محبت واقعی این است که در تأدیب او کوشاتر باشد.[116]

5- تسهیل

منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینی به کودکان ، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی  کودکان را در نظر گرفت  و از زیاده روی ، خشونت و سخت گیری  در روند آموزشی پرهیز نمود ؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینی ، برانگیختن شوق و  رغبت کودکان به یادگیری آموزه های دینی است و نه صرفا انتقال آگاهی های دینی.

از این رو، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره این سخن را تکرار نموده اند که « آموزش دهید و آسان بگیرید و سخت گیری نکنید»؛[117] چرا که « خداوند مرا سخت گیر و سرسخت مبعوث نفرمود ، بلکه مرا آموزگاری آسان گیر مبعوث نموده است. » [118] شهید  مطهری  نیز  نقل می کند:«پیامبر صلی الله علیه وآله آن گاه که معاذبن جبل را برای تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود:«یا مَعاذُ بَشّر وَ لاتُنَفِّرْ،یَسّرْ وَ لاتُعَسِّرْ»؛می روی برای تبلیغ اسلام،اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد ، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند.

نکته ای که پیغمبر اشاره کرد این بود که « بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ » ؛ کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطالب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم فرار از اسلام باشد.[119]

امام علی علیه السلام در نامه ای که به مالک اشترمی نویسد اینگونه بیان می کند که: « َغتَنِمُ أکلَهُم فَإنَّهُم صِنفَان : أمَّا أخٌ لَکَ فِی الدِین ، أو نَظِیرٌ لَکَ فِی ألخَلقِ ، یَفرُطُ مِنهُم الزَّلَلُ ، و تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ، و یُؤتَی عَلَی أیدِیهِم فِی العَمدِ وَالخَطَإِ، فَأعطِهِم مِن عَفوِکَ وَ صَفحِکَ مِثلَ الَّذی تُحِبُّ وَ تَرضَی أن یُعطِیَکَ اللهُ مِن عَفوِهِ وَصَفحِهِ»[120]«مردم دودسته اند: دسته ای برادر دینی تو و دسته ی دیگر همانند تو در آفرینش می باشند . اگر گناهی ازآنان سر می زد یا علت هایی بر آنان عارض می شود ، خواسته یا نا خواسته ، اشتباهی  مرتکب می گردند، آنان را ببخشای  و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.»

حال  با  توجه  به اصل آسان گیری  در آموزش های  اسلامی ، رعایت  این اصل  در آموزش مفاهیم دینی به کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است ؛ مفاهیم  دینی اموری هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازی به  تحمیل و سخت گیری ندارند، سخت گیری  زمانی است که آموزه هایی خلاف خواست فطری کودک به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شودکه آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این،مفاهیم و آموزه های دینی سهل و آسان،زمینه های درونی و انگیزشی لازم  را برای کودک فراهم نموده ، او را به یادگیری مفاهیم و حقایق دینی  علاقه مند می سازد.چنان که خشونت و سختگیری در امر آموزش مفاهیم دینی،کودک را نسبت به اصل  دین و تعالیم حیات بخش آن بدبین نموده، آثار و پی آمدهای ناگواری در روحیه  لطیف او باقی  خواهد گذاشت . بنابراین ، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی کودک چنان مهم است که ائمه معصومین  علیهم السلام در سخنان نورانی خویش والدین را بدان سفارش نموده اند . بنابر مضمون  روایتی از  امام صادق علیه السلام به  نقل از  رسول مکرّم  اسلام صلی الله علیه و آله ، «والدین کاری  را که انجام آن برای کودک آسان  و  ساده است  بپذیرند و آنچه را  که انجامش بر وی سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»[121]

از مهمترين  روشهای  آموزش در هر چيزی  آسان گيری است. آسان گيری  از آن  رو لازم و ضروری  است كه سخت گرفتن  موجب دور شدن فرد می شود. درگذشته استادی بود كه هنوز كلامی را نگفته بردشواری و سختی دست يابی به  فضيلتی و يا رهايی از رذيلتی توجه می داده است و بلكه بر آن تأكيد می ورزيد . اين گونه از آموزش و پرورش موجب دوری افراد و اشخاص می شد.انسان به صورت طبيعی ازآسان شروع می كند وكم كم پس ازگذشت زمانی به سختی­ها  گرايش می­يابد و آن را انجام می دهد.برخی از پرورش دهندگان عادت كرده اند كه كلام خويش را با معنای  خاصی از تقوا آغاز كنند و انذار و ترساندن را اصل دركلام خويش قراردهند. اگر به شيوه های آموزشی و پرورشی قرآن توجه شود ديده می شود كه قرآن كلام  خويش را با  بشارت و سخنان نرم و تشويق و ترغيب شروع می كند. با آنكه  مخاطبان  قرآن درآغاز مشركان معاند و مخالفان كينه توزی بود كلام را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز می كند و حتی قرآن را هدايت مشركانی می داند كه  اهل تقوا هستند. در آيات نخست سوره بقره از مشركان به عنوان  متقين ياد كرده و میگويد كه قرآن برای اين دسته از مشركان وارد شده است.متقی كسی است كه  پروا  از پـلشتی و زشتی ها عقلايی  دارد و مثلاً  پيمان شكن نيست و يا دروغ  نمی گويد و رفتاری نابهنجار و خلاف عرف و عقل و عقلا انجام نمی دهد.

بازگشت این اصل به ویژگی عمومی«ضعف»در انسان است.انسان ها به دلیل ضعف نفس ، در قبال به دوش گرفتن تکالیف فرو می شکنند . این خصیصه مانع  از آن است که آدمیان در برابر تکالیف دشوار تاب آورند. از این رو ، اصل مسامحت چون قاعده ی عامه ای  است که در جریان  ارتباط تربیتی باید آن را مراعات کرد.البته اگر با اشراف بیشتری به این اصل نظر کنیم،آن را در دامن اصل فضل خواهیم دید. خداوند درمقام ربوبیّت، اساس تکالیف را بر« سهولت » و «قابلیّت نیل»نهاده است:

   « … یُریدُ اللهُ بِکُمُ الیُسرَ و لا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ… »[122]« … خداوند حکیم  برای شما آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است…»

 به سبب  اساس بودن سهولت در تکالیف ، عنوان جامعی که بر آیین پیامبر (ص) اطلاق شده « آیین سَهله ی سَمحه» است[123](سمحه همان مسامحت را گوشزد می کند). از این رو ، حتّی در مواردی که طبیعت یک تکلیف شاقّ و دشوار است ، خداوند بنا را بر مسامحت می گذارد . برای مثال در مورد روزه که چنین  طبیعتی دارد مساحمت خداوند آشکار است ، چنان که مریضان و مسافران مجازند در زمان دیگری که سلامت  یا فراغت حاصل شد روزه بگیرند[124] و کسانی که به سبب متحمّل شدن زحمت  و مشقّت زیاد، متحمل است آسیبی ببینند، از این روزه معاف اند و می توانند به جای آن گرسنه ای را سیر کنند.[125].

6- آموزش تدریجی
اصل تدریج و رعایت توان و استعداد کودک از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالی تواناییهای جسمی، ذهنی و عاطفی یکسانی ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه ی آن دوره ظاهر می شود.

قرآن  کریم  در  طول ۲۳ سال  به  تدریج  بر پیامبر نازل گردید که  خداوند در آیه  کریمه  ۱۰۶ از سوره«اسراء» به این نکته اشاره می فرماید: « وَ قُرآنا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْث وَ نَزَّلناهَّ تَنزیلاً »؛ و قرآنی که آیاتش را از هم جدا  کردیم ، تا  آن را با درنگ  بر مردم بخوانی؛ و آن را به تدریج  نازل کردیم.

مفسّران در بیان علل نزول تدریجی آیات قرآن مطالب فراوانی نوشته اند که بررسی همه آنها از حوصله این تحقیق بیرون است  و در این جا تنها به دیدگاه علّامه  طباطبائی اشاره می کنیم. به عقیده ایشان، در تفسیر آیۀ 106 سورۀ اسراء نزول آیات قرآن به تدریج به خاطر بلوغ  و رشد استعداد مردم در تلقّی معارف اعتقادی و احکام فرعی و عملی آن است.[126]

   خلاصه آن که،قرآن با در نظر داشتن سطح درک و فهم مردم، به بیان احکام اسلام  پرداخته، به گونه ای  که فهم  و پذیرش آن برای  آنان ممکن  باشد . بنابراین  آموزش  مفاهیم  دینی به کودکان  باید تدریجی باشد و آنان را به تدریج و آرام آرام با مفاهیم دینی آشنا نمود.

  نخستین  سال کودک ، حساس ترین دوران  زندگی او به شمار می رود . روان او همانند  لوح سفیدی است که برای  پذیرش هر نقشی آماده می باشد . و قبلاً هیچ  گونه صورت علمی درآن نقش نبسته  ولی استعداد آن را دارد که به تدریج علوم و اطلاعاتی را کسب کند.دستگاه ادراک او ( حواس،اعصاب و مغز ) نیز وسیله های  بسیار ظریف  و حساسی  هستند که  قبلاً با آنها کار نشده و طرز به کار گرفتن آن ها برای آینده کودک بسیار مهم و سرنوشت ساز می باشد.[127]

در روایات  توجه  ویژه ای به سنین کودکان شده و توانمندی و آمادگی بیشتر آنان نسبت به  سنین بزرگتررا درفراگیری علم بیان نموده است؛به عنوان نمونه به ذکر یک مورد اشاره می شود حضرت رسول صل الله علیه و آله فرمود: « مَثَلُ الّذی یَتَعلَّمُ فِی صِغَرٍ کَالنَّقشِ فِی الحَجَرِ،مِثلُ الَّذی یَتَعَلّمُ  فِی کَبَرِه کَالَّذی یَکتُبُ علی الماءِ »[128]«کسی که در خردسالی یاد می گیرد [ علم او ] مانند نقشی است که بر سنگ حک شده باشد و آن که در  بزرگ سالی فرا میگیرد ، مانند کسی است که بر آب می نویسند»[129]

بنابراین تربیت مبتنی بر عادت است و از طریق عادت دادن می توان به تربیت افراد پرداخت. عادت کردن، یکی از ویژگی های انسان ، به خصوص در زمان کودکی است. وقتی چندین مرتبه و به طور مستمر عملی را تکرار کرد بدان عادت کرده وانجام آن برایش آسان و لذیذ خواهد بود. بر عکس ترک آن عمل برایش دشوار  و ناراحت کننده می شود. کودک در آغاز  زندگی به هیچ چیز عادت ندارد ولی در اثر تکرار عمل، به تدریج عادت ها برایش به وجود می آیند.در اثر تکرار اعمال بد،به بدی عادت می کند و در اثر تکرار عمل خوب، به کار نیک عادت می کند.

بنابراین ،مربی باید از این موقعیت کودک کاملاً استفاده نماید.سعی کند او را به تکرار کارهای نیک  دعوت کند تا به آنها  عادت نماید . کودک را به  اخلاق نیک و رفتار خوب عادت دهد و از عادت های بد جداً جلوگیری کند.[130]

تربیت دینی فرزندان در صورتی که متناسب با شرایط  سنی آنها  باشد  آثار ارزشمندی را به دنبال خواهدداشت واگر مطابق با فهم و درک آنان نباشدچه بسا نتیجه معکوسی خواهد داشت؛ بنابراین ، تربیت دینی فرزندان با توجه به مقاطع سنی خاص در چند مرحله و [به تدریج] انجام می گیرد.

1- مرحله آشناسازی
در این مرحله که ازکودکی تا پنج سالگی را شامل می شود،والدین سعی کنند فرزندان را تنها با اصل مسائل دینی مانند نماز،آشنا کنند دراین مرحله،کودک تنها با حرکات وشیوه ی خواندن نماز والدین آشنا می شود. با مشاهد رفتار والدین، تمام حرکات در ذهن کودک ضبط می گردد. (برای مثال یکی از راه های عملی که پدر و مادر می توانند  برای آشنا  کردن  کودکان  خویش انجام دهند ، این است که سجاده ی مخصوص کودک را  هنگام  نماز در کنار خود قرار دهند و کودک را بر روی سجاده بنشانند.)

2- مرحله همراهی
در این مرحله شایسته است پدر و مادر به دو شیوه عمل کنند:

اول:فرزندان خود را در همراهی و هماهنگی با رفتار و حرکات خویش به هنگام نماز،راهنمایی کنند (نیازی به قرائت و ادای الفاظ و کلمات توسط کودکان نمی باشد.)

   دوم: همراه آوردن  فرزندان به هنگام  حضور در مساجد و اماکن  مذهبی . این مرحله تکمیل کننده مرحله آشنا سازی است . فرزندان در این  مرحله  علاوه بر آشنایی با  نماز ، با جماعت و مسجد نیز آشنا خواهند شد.این مرحله در پسران،از پنج تا هفت سالگی و در دختران از چهار تا شش سالگی است.[131]

3- مرحله تشویق
تشویق از مسائل بسیار مهم تربیت اسلامی و از بهترین شیوه های تربیت کودک است.و چندین فایده دارد از جمله:

3-1-تقویّت روحیه : تشویق  موجب  تقویت  روحی فرزندان می شود و نیروی تازه ای به آنان می بخشد تا بتوانند با اعتماد به نفس و پشت گرمی بیشتر کارهای  خوب و مورد علاقه  خود را دنبال کنند و به اهمیت آن ها بیش از پیش پی ببرند.

3-2-شکوفایی استعداد: تشویق، استعدادهای درونی کودکان را رشد داده و به شکوفایی سوق می دهد و زمینه های یأس و نا امیدی و بد بینی را در آن ها از بین می برد.

3-3-تحمل سختی ها : کودک در پرتو تشویق  می آموزد که مشکلات و سختی ها را  بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال کند و تداوم  تشویق به  فعالیّت های  رشد دهنده ی می انجامد.

3-4- خوش بینی: تشویق کودک از سوی پدر  و مادر و اطرافیان  باعث می شود  کودکان  با نظری خوب و خوش بینانه  به آن ها  نگاه کنند  و آن ها را دوست و همدم  و یار صمیمی خود بدانند واین آثار بسیاری در بردارد.

3- 5- حفظ از انحرافات : گاه یک تشویقِ به جا و حکیمانه و ساده ممکن است مسیر  زندگی کودکی را عوض کند و او را از بد کاری ها و انحرافات نجات بخشد.

3-6-ایجاد انگیزه:تشویق کودکان برای انجام فعالیّت های مثبت و پاداش دادن  پس از انجام آن ها، باعث ایجاد انگیزش وتحرّک درآن ها خواهد شد وجوّ رقابتی خوبی درمیان آن ها خواهد آورد ؛ امّا  فرزندانی که مورد تشویق  قرار نمی گیرند ، اغلب دچار  شکست  روحی  می شوند و اعتماد به  نفس خود را از دست داده ، خود را پست و حقیر می شمارند و جرئت دست زدن به کار خوب را در خود نمی یابند.

در این که تشویق ، عمل  بسیار پسندیده ای  است جای تردید  نیست ،  ولی  مهم تر از آن، شیوه ی تشویق است که باید مدّ نظر والدین قرار گیرد،و در غیر این صورت، چه بسا تشویق باز تاب منفی هم داشته باشی.تشویق خوب آن است که تنها زبانی نباشد، بلکه عملی نیز باشد و بر اساس نوع رفتار و اعمال فرزندان در نظر گرفته شود تا آثار آن بهتر به ثمر بنشیند.تشویق نباید اصالت پیدا کند و به سرگرمی مبدّل نشود ، بلکه باید به عنوان وسیله ای  برای ایجاد  و تقویت  رفتارهای  مثبت به کار رود و کودکان  به خوبی بدانند برای  چه  تشویق  می شوند و  چه باید بکنند تا مورد تشویق قرارگیرند.همچنین تشویق خوب آن است که درحضور جمع صورت گیرد ،نه فقط در خفا و پنهانی.

4-مرحله ترغیب
مرحله ترغیب ، فراتر از تشویق صرف است و پدر و مادر باید به ایجاد  رغبت  و تمایل درونی در فرزندان اقدام نمایند. در این مرحله، احساس و غریزه درونی فرزندان دخالت دارد، زیرا ایجاد رغبت در فرزندان برای انجام دادن تکالیف دینی ،  نوعی جواب مثبت  به تمایل درونی آنان نیز می باشد.
در مرحله ترغیب ، پدر و مادر علاوه بر تعیین  پاداش مادی ، به تشریح و تبیین  پاداش های معنوی و نقشی که  انجام  تکالیف دینی و حضور در اماکن مذهبی به خصوص مساجد در ایجاد آرامش روحی و بهداشت روانی انسان ایفا می نماید، می پردازد . این مرحله ، سنین ده تا پانزده سالگی برزای پسران و هشت تا نه سالگی برای دختران را شامل می شود.

5-مرحله تکلیف
در این  مرحله ، پدر و مادر برای  فرزندان  نوعی تکلیف در انجام  مسائل عبادی ، مانند اقامه نماز و حضور در مسجد،تبیین می نمایند . با عنایت با این مسئله مهم که حداکثر پانزده سالگی برای فرزندان پسر و نه سالگی برای دختران، زمان آغاز وجوب تکالیف شرعی می باشد،بر خلاف مراحل قبل که نتها تشویق و ترغیب و پاداش برای ایجاد جاذبه در فرزندان مؤثر بود،از این پس تنبیه نیز به آن اضافه می شود.

باید در نظر داشت که نوع تنبیه به  فراخور شیوه عملکرد و رفتار فرزندان در نظر گرفته شود و طوری نباشد که ایجاد دافعه کند و یا ذهن فرزندان را در انجام تکالیف  شرعی بدبین و منفی سازد.(برای مثال محدود کردن برخی امتیازها،برای فرزندان،خود نوعی تنبیه به شمار می رود.)

6- مرحله مراقبه و محافظت
در این مرحله باید برادامه و استمرار انجام مسائل عبادی از سوی فرزندان محافظت و مراقبت به عمل آید و تمام  عوامل مثبت و  منفی که در جذب یا گریز  نوجوانان  و جوان مؤثرند ، ابتدا شناسایی شده و در ادامه، ضمن تقویت نقاط مثبت ، در کاهش و در  نهایت حذف عوامل منفی اقدامی بایسته صورت گیرد. در این مرحله  نقش همسالان، مدرسه، محیط ، فامیل های نسبی، رسانه ها ( تلویزیون ، ماهواره ، اینترنت و… )در جذب و  یا  گریز فرزندان به مساجد بسیار قابل توجه و تأثیرگذار خواهد بود.

نکته مهم و اساسی این است که بعد از مرحله تکلیف ، پدر و مادر باید دقّت داشته و مراقبت جامع تری بر آنان داشته  باشند ، تا از آنچه در مراحل قبل با  زحمت  و تلاش  فراوان به دست آورده اند ، محافظت شود . کوتاهی در این مرحله نتایج سویی در تربیت دینی فرزندان  بر جای خواهد داشت.

7- مرحله تبیین و تشریح
در این مرحله ، با توجه به این که  فرزندان در حال  گذر از مرحله  نوجوانی بوده  و از قدرت فهم و درک  بالاتری نسبت به مراحل قبل  برخوردار شده اند  و شخصیّت و  هویت آنان نیز در حال تکوین و شکل گیری می باشد ، ضروری است ، والدین و مربیان با زبان علم ومنطق ( و نه احساسی) با آنان صحبت کرده  و اهمیّتی  که مسائل دینی در زندگی  بشر دارد و نیز منزلت  و جایگاه  اماکن مقدس به خصوص مساجد را برای آنان تبیین نمایند.

با توجه به این که ذهن جوان ، در این مرحله به هنجارهای  دینی و نیز آداب و رسوم و سنن اجتماعی حاکم  بر جامعه ، حساس  می شود و نوعی  خانواده  گریزی و اجتماع پذیری در آنان نمود پیدا می کند ، شایسته است با گروه های سالم  اجتماعی مثل هیئت های مذهبی و اماکن مذهبی که بهترین مکان  اجتماعی و  دوست یابی و محل  بروز  و شکوفا شدن استعدادهاست ، پیوند داده شوند ، تا بتوانند پتانسیل های بالقوه ی خویش را در جهت مثبت به  بالفعل  تبدیل نمایند.[132]

8-مرحله هدایت و راهنمایی         
این مرحله ، از سنین اواخر جوانی شروع شده وتا مرحله بزرگ سالی ادامه می یابد اگر چه در این مرحله نقش و تأثیرگذاری پدر و مادر بر فرزندان به دلیل ازدواج و تشکیل خانواده  فرزندان جوان و نیز برخورداری از شعور و فهم اجتماعی،به قدر رشد آنان،کم رنگ می شود، ولی والدین با هدایت و راهنمایی فرزندان خود در مواقع بحرانی زندگی آنان، می توانند  همچون  گذشته به ایفای نقش بپردازند.

در این مرحله، پدر و مادر با توجه به نقش ریش سفیدی که درخانواده ها دارند و نیز فرزندان آنان که در  مرحله سنی بزرگ سالی  قرار دارند و از زندگی احساسی و  هیجانی گذر کرده اند، می توانند به عنوان  بزرگ خانواده ، هم  چنان به ایفای  نقش  بپردازند و با  راهنمایی خویش، فرزندان را به سوی اعمال خیر و انجام فرایض دینی هدایت کرده و رهنمون سازند. [133]

در همین  باره ، پیامبر گرامی  اسلام حضرت  محمد صل الله  علیه و آله و سلم می فرماید : «فرزند تا هفت سال آقا و فرمان گذار و تا هفت سال دیگر غلام و فرمانبر و هفت سال سوم، وزیر و کارپرداز است. پس از این مدت،اگر صفاتی پسندیده داشت، زحمات چند ساله به ثمر رسیده و گرنه، رنج بیهوده مَبر، که وظیفه  ات را به کار بسته ای.» [134]

 

7- نظارت
   از دیگر اصولی که در سیره  تربیتی معصومان علیهم السلام یافت می شود ، نظارت و مراقبت از رفتار فرزندان است.تربیت فرزندمانند پرورش نهالی است که نیاز به مراقبت دارد.باید به موقع به نهال آب داد و شاخ و برگهای زایدش را پیراست تا به درختی پر ثمر و تنومند تبدیل گردد.

   تربیت نیاز به مدیریت  و برنامه ریزی صحیح و اصولی دارد. در مدیریت موفق یکی از اصول و وظایف  مهم مدیر هدایت و نظارت  و مراقبت است یعنی مدیر و مسئول به  موقع  احتیاجات را برطرف کرده و عوامل مزاحم را حذف و غفلتها را گوشزد می کند.

   نظارت و مراقبت درطول دوران تربیت لازم است؛یعنی از وقتی که نطفه فرزند بسته می شود و حتی پیش ازآن،تا وقتی که کودک به رشد و بلوغ می رسد،به ویژه زمانی که کودک از محیط خانواده به  اجتماع  روی می آورد ؛ زیرا سنین کودکی و نوجوانی سنین تقلید و تاثیر پذیری از دیگران و الگو گیری است.

   پرورش کودک یکی از مسائل مهم مذهبی و علمی است . پدر و مادر باید  وظایف  خود را در تربیت طفل به خوبی فرا گیرند و در مقام عمل به کار بندند تا به تربیت خوب و شایسته  فرزند خویش نائل  شوند. لازم است مسموعات و مبصرات  کودک که از راه گوش و چشم  وارد مغز او می شود شدیداً تحت مراقبت قرار گیرند.یک سخن پلید ویک منظره منحرف کننده کافی است فکر طفل را از صراط مستقیم برگرداند و برای همیشه او را بدبخت و آلوده نماید.[135]

   قرآن کریم می فرماید: « یَاأیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسِکُم وَأَهلِیکُم نَارًا »[136]« ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده ی خود را از آتش دوزخ نگاه دارید».مفهوم«نگهداری خانواده از آتش» در این آیه ی شریفه که ائمه ی اطهار علیه السلام آن را به انجام وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر تفسیر کرده اند، نقش نظارتی والدین نسبت به فرزندان را در بر می گیرد.[137]

   مسئولیت تربیت نیاز به مراقبت های آگاهانه می باشد و در آخرت و قیامت دامن گیر والدین خواهد شد.امام سجاد علیه السلام درصحیفه سجادیه میفرماید:«خدایا مرا درتربیت و تأدیب فرزندم یاری و مدد فرما.»[138]

   بدون تردید یکی از عوامل سازنده ی شخصیت انسان نقش دوستان است،زیرا نوجوانان بخش مهمی از افکار و  صفات  اخلاقی خود را  از دوستان بر می گیرند و تحت  تأثیر  رفتار  و  الگوی اخلاقی آنان قرار دارند . تأثیر دوستان گاهی به حدی است که می تواند  بر نقش و تأثیر والدین قلبه کند. سفارش مربیان الهی همواره این بوده که والدین مراقب فرزندان خود باشند وآنها را از مفاسد محیط،خطرات اجتماعی و زیان های رفاقت با افراد  آلوده و فاسد برحذر دارند.

پسر نوح با بدان بنشست            خاندان نبوتش گم شد

 استقلال طلبی از خصوصیات دوران بلوغ و نوجوانی است.این دوره،دورۀ پرشور و نشاط و تحول زاست. فرد دراین مرحله  احساسات متفاوتی ازخود بروز می دهد ، گاه  با تندی و گاه با سردی و  بی تفاوتی با مسائل زندگی برخورد می کند . در این دوره نقش والدین در تربیت دینی نقش هدایت گری ، مراقبتی و نظارتی خواهد بود و باید به نوعی اعتماد  فرزندان را جلب کنند که در مشکلات،مخصوصاً مسائلی که منجربه انحرافات فرزندان می شود،به راحتی به والدین پناه ببرند و با آنان مشورت کنند تا به راه حل مناسب دست یابند.

  نکته مهم اینکه مراقبت و نظارت نباید به گونه ای باشد که نوجوان احساس حقارت و کوچکی و عدم استقلال پیدا کند.  والدین باید متوجه  اوقات فراغت  نوجوانان باشند . نداشتن سرگرمی از عوامل ایجاد  انحراف و  بزهکاری در نوجوانان است. معاشرت با دوستان هم سن و سال خوب است مادامی که تحت نظر والدین باشد. باید این را در نظر بگیریم که پدر و مادری که با اعمال پلیسی دائماً مواظب اعمال و رفتار فرزندان خودشان هستند،آن ها را ناخواسته به سوی کارهای خلاف سوق می دهند.[139]

    والدین در هر زمان باید بدانند که  فرزندشان کجاست و  با چه کسانی مأنوس است ، باید بر معاشرت های  فرزندان نظارت کرد. نظارت ها نسبت به نوجوانان و جوانان باید بیشتر باشد؛ زیرا خطرهای  بیشتری  در این سنین در کمین آنها  است . چه بسیار  والدینی که  با این تصور که فرزندشان  بزرگ شده و جوان است و  نیازی  به مراقبت ندارد ، هیچ گونه  نظارت و مراقبتی بر دوستان ، اوقات فراقت و رفت و آمدهای او نکردند و زمانی به خود آمدند که فرزند جوانشان در کام اعتیاد فرو رفته یا به دام باندهای فساد و فحشا گرفتار شده است.

   آنچه در این مرحله بسیار  مهم است ، نوع  و کیفیت مراقبت هاست . برای کودکان ، مراقبت محسوس و مستقیم  اشکالی ندارد ؛ زیرا کودک با دیدن هیبت پدر ، مراقب است که دست از پا خطا نکند ، ولی در دوران جوانی، مراقبت ها بهتر است غیر مستقیم و نامحسوس باشد. مراقبت مستقیم والدین بر جوانان ممکن است آنها را برآشوباند و در برابر پدر و مادر موضع گیری کنند یا بکوشند فعالیّت های خود را پنهان سازندکه نه به صلاح والدین است و نه به مصلحت فرزند.[140]

8- تشویق و تنبیه
تشویق:

   از دیگر  وظایف  یک پدر و مادر مسلمان تشویق و ترغیب  فرزندان به عبادات و کارهای نیک است.تشویق وترغیب دوشیوه دارد:نخستین شیوه آن است که والدین باکردار وعمل خود مشوّق فرزندانشان به عبادت باشند.بدین معنا که قلب عزیزان خود را نسبت به حالات معنوی و عبادی آماده و علاقه مند نمایند و رغیب و علاقه  والدین به امور مذهبی و اعمال عبادی ، خود بهترین مشوق عملی فرزندان به این فعالیّت هاست.

   وقتی کودکان و نوجوانان  مشاهده می کنند که پدر و مادرشان  به امور  مذهبی حساسیّت و دقت نظر دارند و به عبادات اهمیّت فراوان می دهند، و در اوقات نماز،با اشتیاق به سوی عبادت می شتابند و در مناسبت های مذهبی و مراسم عبادی شرکت فعال  دارند ، خود به خود به این قبیل امور احساس علاقه و نشاط می کنند و مجذوب حالات ملکوتی دعا و مناجات می شوند.

   دومین شیوه، تشویق با زبان است، نقش گفتار درکنار نقش عمل مؤثر و مهم است.گفتار،خود جزئی از عمل است ، جهاد لسانی هم  در جای خود حائز  اهمیّت است و تأثیر  تربیتی  سخنان  دلگرم کننده و پرجاذبه  و توصیه های خردمندانه  والدین به کودکان در تحریک و تشویق  آنان به اعمال عبادی بر کسی پوشیده نیست.[141]

   از تدابیر مهمّی که در بازسازی رفتار فرزندان می توان از آن استفاده کرد تشویق است.تشویق از مسائل بسیار  مهم  تربیت اسلامی  و  از بهترین  شیوه های  تربیت کودک است ، فرزندان از تحسین و تشویق لذّت می برند و این از تمایلات  فطری آنان است که باید به بهترین شیوه و با گرایش دادن آنها به فعالیت های ارزشمند ، از آن استفاده کرد. نیاز به تشویق ، نیازی همیشگی است و این خطا است که برخی تصوّر کنند چون فرزندشان بزرگ شده اند ، پس دیگر نیازی به تشویق ندارند، بلکه جز انبیا و اولیا و برگزیدگان الهی، همه افراد در همۀ مراحل زندگی نیازمند تشویق و تمجیدند.[142] [143]

   خداوند در قرآن مجید به مناسبت های گوناگون بندگان صالحش را از انبیا و صلحا گرفته تا اولیا  و  پیشوایان معصوم علهم السلام تشویق و تمجید کرده است . مثلا ایوب پیامبر را به پاس صبر و پایداریش درمقابل رنج ها مورد تمجید  و ستایش قرار داده و دربارۀ او فرمود:«إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» «ما او را شکیبا یافتیم؛ چه نیکو بنده ای که بسیار بازگشت‌کننده (به سوی خدا) بود!»[144]

   همه انسانها حتی بزرگ سالان،تا آخرعمر نیاز به تشویق دارند.تشویق موجب رغبت،دل گرمی ،نشاط و تحرک می شود و انسان را به جدیّت وادار میکند.انسانی که مورد تشویق قرار می گیرد احساس  آرامش  و  رضایت  خاطر و اعتماد  به نفس می کند  و  برای جدیت بیش تر و تحمل دشواریها آماده می گردد. برعکس،اگر مورد نکوهش یا ناسپاسی قرار گرفت دل سرد و بی رغبت می شود و احساس حقارت و ضعف می کند.به گونه ای که توان خویش را از دست داده و حتی قادر به استفاده از استعدادهای موجود خویش هم ندارد.

   تشویق ، حس خود پسندی و حب ذات انسان را اقناع  می کند و  موجب  قوت قلب و نشاط می شود . برعکس نکوهش و ناسپاسی شخصیت انسان را تحقیر می نماید و موجب افسردگی و ملال می گردد .  وجود تشویق  و تنبیه  برای  پرورش  انسان ها  یک امر ضروری است،زیرا اگر

نیکوکاران  و بد کاران در نظر دیگران یکسان باشند موجب دل سردی نیکوکاران ، در نیکوکاری و جرأت بدکاران در ادامه تبه کاری خواهد شد.[145]

   در احادیث  نیز تاکید شده که  مردمان  خوب و بد نباید نزد شما مساوی  باشند ؛ مثلاً امیر- - المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر می نویسد:« ولا یَکُونَنَّ المُحسِنُ وَ المُسِیءُ …….. وَتَدرِیباً لِأهلِ الإسَاءَةِ عَلَی الإساءَةِ» [146]«نیکوکار و بدکار نزد تو مساوی نباشد، زیرا موجب این می شود که نیکوکاران در احسان کردن بی رغبت شوند و بد کاران به بدکاری عادت کنند.»

   دانشمندان تعلیم و تربیت و روان شناسان نیزموضوع تشویق و نکوهش و بی تفاوتی مربیان را  نسبت به رفتارجمعی از کودکان،مورد آزمایش قرار داده و تأثیر فوق العاده تشویق را در مؤفقیت آنان به اثبات رسانده اند. همچنین آثار بد نکوهش را در افراد دیگر مشاهده نموده اند. بنابراین ، تشویق را می توان یکی ازعوامل مهم و روش های مؤثر تربیت دانست که اولیا ومربیان میتوانند ازآن استفاده کنند.

   تشویق عبارت است از: قول یا عملی که از فعل فاعل قدردانی کرده و می ستاید ؛ مانند:آفرین ،احسنت،بارک الله،متشکرم، خشنود شدم و یا با تقدیم هدیه،خرید اسباب بازی،لباس وکفش نو، شکلات، شیرینی ، کتاب داستان، مداد رنگی یا مانند: مسافرت،یا لبخند زدن، در آغوش گرفتن، بوسیدن،برایش قصه گفتن،یا مانند:اظهار رضایت کردن،تعریف و تمجید نمودن،نمره خوب دادن ، مدال دادن ، سر صف معرفی کردن، پول دادن و امثال اینها.

     اولیا و مربیان باید با توجه  به مقدار سن و درک کودک  و نوجوان و اوضاع  و شرایط خاص زندگی و ارزش و اهمیّت کار او ، نوع تشویق و مقدار آن را انتخاب نمایند . کودک در سال های اولیه  زندگی  بیش از هر چیز به جلب  رضای  والدین  و اظهار  محبت ، خنده ها ، نوازش ها ، پرستاری های آنان نیاز دارند. لازم است تشویق ها نیز در همین طریق باشد.

   وقتی بزرگتر شد به آفرین گفتن ، شیرینی ، اسباب بازی ، گردش یا مهمانی رفتن و شنیدن داستان بیشتر علاقه دارد. تشویق ها  نیز  بهتر است به  همین طریق باشد . وقتی بزرگترشد به ورزش ، کتاب داستان ، تعریف و تمجید ،کفش و لباس نو ، هدیه ، نمره خوب ، مسافرت و انعام بیشتر علاقه دارد.

   پس از آن به مسئولیت پذیرفتن، مورد مشاوره قرار گرفتن ، قهرمان شدن ، مدال گرفتن و در حضور جمع معرفی شدن، بیشتر علاقه پیدا می کند که تشویق ها نیز باید درهمین راستا باشد. آنچه در موارد مختلف  تشویق ، موجب جدیت انسان مورد  تربیت  می شود ، جلب رضایت پدر و مادر ، معلم، دوستان یا سایر مردم می باشد. تصور این که عمل او مورد توجه و پسند دیگران  واقع شده او را به حرکت و جدیت وادار می کند.

   لازم است اولیا و مربیان،از سنین نوجوانی به بعد ، بلکه  مقداری جلوتر، اهمیت جلب رضایت و خوشنودی خدای متعال را نیز مطرح سازند واز این طریق هم فرد مورد تربیت را مورد تشویق قرار دهند .کودک باید به تدریج  بفهمد که جلب رضای خدا نیز بسیار اهمیّت  دارد و باید مورد نظر قرار گیرد.[147]

تنبیه:

   مقصود از تنبیه پاسخ  منفی دربرابر رفتار نامطلوب متربی است و برای آن مصادیقی است ؛ از جمله نگاه سرد، روی برگرداندن، بی اعتنایی،تغییر چهره، حبس کردن،محروم ساختن،جریمه و تنبیه بدنی.[148]

    جمعی از دانشمندان ، اصل تنبیه را به عنوان یک  عامل  تربیت می پذیرند ، لیکن نه مطلقاً  بلکه به عنوان یک وسیله درجه  دوم و در شرایط  خاص و به هنگام  ضرورت. می گویند : مادام که مربی می تواند با استدلال وبرهان یا پند واندرز یا بیان مصالح و مفاسد، در کودک اثر بگذارد نباید از تنبیه استفاده کند. ولی اگر از تأثیر عوامل مذکور مأیوس شد می تواند از تنبیه استفاده کند لیکن محدود و با رعایت شرایط مخصوص.

   اسلام تنبیه را به عنوان یک وسیله تربیتی پذیرفته  و انجام آن را  در بعضی مواقع مفید بلکه گاهی لازم می داند. احادیثی داریم که به اولیا و مربیان اجازه می دهد که برای تربیت کودکان، در مواقع ضروری از تنبیهات بدنی استفاده نمایند ؛ مثلاً:امام صادق علیه السلام از قول امام علی علیه السلام فرمود:

از همان طریقی که فرزند خودت را تأدیب میکنی کودک یتیم را نیز از همان طریق تأدیب کن و  در مورد  ارتکاب  هر عملی که  فرزندت را کتک می زنی کودک یتیم را در همان مورد کتک بزن.[149] [150]

   روایات اسلامی تنبیه بدنی را فقط در مواردی تجویز  می کند که جنبه ی تربیتی  و هدایتی داشته باشد، نه این که هرگاه فرزند دلبخواه پدر و مادر و طبق سلیقه های  شخصی یا  تمایلات نفسانی  آنان عمل نکرد ، مجاز باشند او را تنبیه  بدنی بکنند ؛ زیرا دیگر تنبیه به  عنوان  عامل باز دارنده از کارهای بد و وادار شدن به کارهای خوب مطرح  نیست ، بلکه فقط وسیله ای است برای فرونشاندن خشم و غضب والدین.تنبیه مجاز شرایطی خاصّی دارد که با در نظر گرفتن آنها می بینیم این اصل، یک اصل حکیمانه است ، نه شیوۀ خشونت آمیزی برای جبران ناتوانی های والدین در تربیت و هدایت کودکان،والدین مجاز نیستند کودکان کمتر ازهفت سال (و بلکه برای رعایت احتیاط ، کودکان کمتر از سیزده سال ) خود را تنبیه  بدنی کنند . حداکثر  تنبیه  بدنی کودکان  شش ضربه است.البته معلم و مربی حق ندارد بیش از سه ضربه بزند و اگر بیشتر ازاین بزند، علاوه بر این که مرتکب حرام شده ، بلکه باید قصاص هم بشود. پدر اگر چه تا شش ضربه مجاز است ، اما در صورتی که از این حدّ تجاوز کند  در روز قیامت قصاص خواهد شد و قصاص خداوندی بسیار شدیدتر و دردناک تر از قصاصی است که در دنیا به دست بشر انجام می گیرد.

   بهترین راه حلی که می توان دراین مسأله مهم و پیچیده ارائه کرد و ازدرسهای تربیتی اسلام و اهل بیت علیهم السلام است این است که حتّی اگرنیازی به تنبیه فرزندان باشد، آنها را نزنند؛ آنان غنچه های بهشتی هستند که زندگی را شیرین کرده اند،درچنین مواقعی با آنها قهر کنید؛ زیرا این عمل با روحیۀ کودک تأثیر به سزایی دارد و کودک احساس می کند با قهرکردن پدر و مادر از او ، گویی تمام  درها به رویش بسته می شود و هیچ  راهی جز دست کشیدن از کارهای  خلاف خود ندارند، پس می کوشند از کارهای زشت خود دست  بردارند و از پدر و مادر یا مربّی هم  پوزش بخواهند ، اما نباید قهر کردن خیلی طول بکشد و گرنه بازتاب های منفی دیگری در بر خواهد داشت.

   امام موسی بن جعفر علیه السلام به یکی از یاران خود که از دست فرزندش به ستوه آمده بود و شکایت می کرد فرمود:«او را نزن ،بلکه با او قهر کن،اما خیلی طول نکشد.»

   اما روش اهل بیت علیهم السلام این نبوده که فرزندانشان را  تنبیه بدنی کنند،و موردی سراغ نداریم نقل نشده که چنین کاری کرده باشند.پس باید دیدکه شیوه تربیتی آن بزرگواران چگونه  بوده است.با اینکه بعضی از آنان فرزندان زیادی  داشتند،امّا هرگز نیازی نمی دیدند بچه هایشان را تنبیه بدنی کنند و این  مسئله بسیارمهم  و درس آموز است و این ما هستیم  که چون با راه روش  تربیت  والای اسلامی آشنایی  درست نداریم فکرمی کنیم  که زدن تنها راه تربیت فرزند است.امامان معصوم علهم السّلام نه تنها با کودکان با رأفت و نرمی رفتارمی کردند،بلکه باغلامان خود نیز خوش رفتار و  نرم خوی  بودنده اند ، و در روزگاری که  در جامعه با بدترین  روشها  با بردگان رفتار می شد ، آن بزرگواران هرگز نسبت به بردگان خشونت به خرج نمی دادند و جز با نرمی و ملایمت با آنان رفتار نمی کردند.[151]

   با  این بیان روشن می شود که  تشویق  پاداش دادن به فردی است که تن به کوشش داده و سعی خود را کرده است و تنبیه مجازات نمودن متخلّف است و ریشه تشویق و تنبیه به این امر باز می گردد که نباید به کار نیک و بد یکسان نگریست و با نیکوکار و بدکار به یک صورت رفتار کرد.[152]

9- تذکر
   یکی  از  ویژگی های  عمومی  انسان ها  آشنایی  و بیگانگی  با خدا  است . طبق این ویژگی، برخورداری انسان از شؤون مختلف،به طور طبیعی او را درمعرض فراموشی(نسیان)قرار می دهد. اصل«تذکّر» مبتنی بر این ویژگی است.جایگاه  این اصل در اندیشه  اسلامی بس رفیع است، به نحوی که گاه تنها وظیفه پیامبرصل الله علیه وآله،«تذکر»گفته شده[153]و تمامی قرآن،«تذکره»[154]نام گرفته است.

   اصل تذکّر بیانگرآن است که گاه باید آنچه را فرد به آن علم دارد ، برای او بازگفت. طبق اصل حاظر ، این سخن مردود است که گفتن یا شنیدن، همواره باید معطوف به « حرف تازه » باشد. دشواری های آدمی،همه زاده نادانی نیست،پس همه دشواریهای او نیز با «علم» چاره نمی شود. پاره ای از این دشواری ها زاده نادانی ، پاره ای  دیگر زاده علم رنگ پریده و  بی خاصیّت شده و پاره ای دیگر نیز زاده نسیان است. آنچه مایه ی  هبوط آدم شد، نادانی نبود، زیرا او همه علم را داشت (وعَلَّمَ آدَمَ السماءَ کُلَّها)[155]و آنچه نداشت«ذکر»بود وهمین،عامل وسوسه پذیری و شکستن عزم او شد.[156]ازسه دسته دشواری مزبور ، تنها نخستین را علم چاره می کند؛ اما حل دو دسته ی اخیر از تذکّر ساخته است.

   پس تذکر دو گونه ثمر دارد : علم  فراموش شده را به یاد  می آورد و علم  فراموش  نشده امّا بی خاصیّت را زنده می کند و می انگیزد. به سخن دیگر، تذکّر ، علومی را که در« سر » مدفون شده اند ، در «دل» مبعوث می کند. از این رو ، به کار زدن ذکر ، از جمله اصول تربیت اسلامی تلقی می شود.

   خداوند در قرآن کریم می فرماید: « و ذَکِّر بِه أَن تُبسَلَ نَفسٌ بَما کَسَبَت. »[157]« و آنان را به قرآن تذکر ده ، مبادا که کسی به سبب کردار ناپسند خویش در معرض هلاکت قرار گیرند.»[158]

   از اصول مسلّمی که همه ی جوامع سخت بدان نیازمند  می باشند ، مسأله موعظه و نصیحت است؛ یعنی سفارش و توصیه یکدیگر به کارهای نیک،موعظه و نصیحت مخصوص دسته و گروه خاصی نیست ،که وظیفه ای همگانی است. درهمان حال که افراد به خود سازی و تطهیر روح و روان و اعمال خود  مشغولند وظیفه دارند که دیگران را نیز تحت تأثیر قرار دهند و هیچ کس از موعظه  بی نیاز نیست.بدیهی است اگراین اصل خوب رعایت شود،بسیاری از انحرافات و فسادها از جامعه رخت بر خواهد بست. البته موعظه  باید به  نرمی  و از سر صدق و خلوص و صمیمیّت  باشد نه با درشتی و بزرگ منشی، که تأثیر معکوس خواهد داشت.

قرآن مجید می فرماید : « یا أًیُّهَا الَّذیِنَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُم و أَهلِیکُم ناراً وَ قُودُها النَّاسُ وَ الحِجارَةُ عَلَیهَا مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُم وَ یَفعَلُونَ ما یُؤمَروُنَ»[159].

« ای کسانی که ایمان آورده اید  خود و کسان خود  را  از آتشی که هیزم آن مردم  و سنگ ها هستند،نگه دارید.بر آن آتش فرشتگان خشمگین و درشت گفتار، گمارده شده اند که هرگز خدا را نافرمانی نمی کنند و به آنچه فرمان داده شده اند عمل می کنند.»

   این آیه صراحت کامل دارد که مؤمنان وظیفه دارند خود و خانواده  و فرزندان خود را از آتش جهنم دور نگه دارند و پیوسته با نصایح اخلاقی و یادآوری آیات الهی به وظیفه شرعی و اخلاقی خود عمل کنند.[160]

   امام صادق علیه السّلام  فرموند: « کُونُوا دُعاةَ لِلنَّاسِ بِغَیرِ السِنَتِکُم »  مردم را از راهی جز زبان (درعمل) دعوت (به نیکی) کنید.[161]

   فرزندان خود را با دین و جلسات دینی ، قرآن و علما بیگانه نکنید ، خودتان در نمازتان دقت کنید ، هنگامی که شما وضو می گیرید ، یا هنگام  غذا بسم الله می گوئید ، وقتی سخن از خدا می گوئید ، ترس و تشویق و بهشت و جهنم  را متذکر می شوید ، روزه می گیرید ، اطفال را به جلسات  می برید، در خواندن  قرآن و  حفظ آن  تشویق می کنید ، کتب دینی تهیه می کنید ، مخصوصاً  وقتی در جلسات  عزاداری  اهل  بیت علیهم  السّلام  اشکی  می ریزید  و سینه ای می زنید ، لباس سیاهی می پوشید و می پوشانید، بهترین تربیت دینی را انجام می دهید.

نتیجه:

نتیجه ای که از  این  تحقیق  به دست می آید این است که تربیت  یک کودک  یا به طور کلی تربیت یک انسان بستگی به عواملی چون خانواده، اطرافیان، دوستان ،جامعه و رسانه هایی چون رادیو، تلویزیون، روزنامه ها و مجلات دارد. که از بین این عوامل بیشترین  مسئولیّت بر عهده ی خانواده مخصوصاً پدر و مادر می باشد.

   والدین  باید از فرزندان  مراقبت نموده و بر رفتار و کردار آنان  نظارت  داشته باشند.تا بتوانند با مهر و محبّت  فرزندان را راهنمایی کنند که با چه کسانی دوستی کنند و در جامعه با اعدالت و گذشت رفتار کنند،و خدای خود را بشناسند و با تکالیف شرعی خود آشنا شوند و به آنها عمل کنند. و این کار به سرانجام نخواهد رسید مگر اینکه  والدین این رفتارهای  خوب  و  نیک را در عمل به فرزندان نشان دهند  و تمام  عوامل از جمله دیگر اعضای خانواده، مسئولین و مربیان و رسانه ها در این امر خطیر والدین را یاری کنند.

 

فهرست منابع


*قرآن

* نهج البلاغه

1.      ابن ابی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغه،مترجم:غلام رضا لایقی،ج11،چاپ اول،تهران، ناشر کتاب نیستان،1390

2.      ابن بابویه القمی(الصدوق)، ابوجعفرمحمدبن علی بن حسین، من لایحضرالفقیه، ج4، قم، منشورات جامعه مدرسین قم،1404ه . ق

3.      ابن شعبه حرانی،ابو محمد حسن علی، تحف العقول، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ دوّم،قم، مؤسسه ی نشر اسلامی،1404ه.ق

4.      امینی ، ابراهیم، اسلام  و تعلیم و تربیت ، ویرایش دوم، چاپ سوم ، قم ، مؤسسه ی بوستان کتاب،1387

5.      انوری ، حسن، فرهنگ بزرگ سخن،ج7،تهران،انتشارات سخن،1381

6.       آیتی،چاپ دوم،ج 2،تهران انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1342-1343

7.      باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج اول ، تهران ، مؤسسه ی فرهنگی مدرسه برهان، 1394

8.      بستان،حسین،خانواده در اسلام،چاپ دوم،قم،پزوهشگاه حوزه و دانشگاه،1393

9.      بهشتی، محمد، ابوجعفری، مهدی، فقیهی،علی نقی، زیر نظر علیرضا اعرافی،آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن،ج دوم،چاپ پنجم،تهران،انتشارات سمت،1391

10.  پاک نیا ، عبد الکریم، حقوق متقابل والدین و فرزندان، چاپ سوم، قم ، انتشارات کمال  الملک ، 1382

11.  ثابت ، حافظ ، تربیت جنسی در اسلام ، چاپ چهارم ، قم ، انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پرورشی امام خمینی(ره)،1387

12.  جعفری، محمد تقی ، ارکان تعلیم و تربیت، گردآوری و بازبینی علی جعفری، جعفر تقوی، چاپ اول ، تهران، مؤسسه ی تدوین و نشر آثار علامه جعفری،1388

13.  جوادی آملی،عبدالله،مفاتیح الحیاة،چاپ یکصد و هشتاد و دوم،قم،مرکز نشر ایراء،1393

14.  حجّتی ، محمد باقر ، آداب تعلیم  و تعلم در اسلام ، چاپ سی و یکم ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1387

15.  حرعاملی، محمد بن الحسین، وسایل الشیعه، ج 15، قم،  انتشارات آل البیت،1409ه.ق

16.  حسینی، داود، روابط سالم در خانواده، چاپ هفدهم، قم،مؤسسه ی بوستان کتاب،1389

17.  دشتی، محمد،امام علی (ع) و مباحث تربیتی ،ج13،چاپ دوم،قم،مؤسسه ی تحقیقاتی امیر المؤمنین علی علیه السلام،1380

18.  دلشاد تهرانی،مصطفی،سیری در تربیت اسلامی، چاپ دهم، تهران، نشر دریا، 1387

19.  دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسۀ لغت نامه و دانشگاه تهران،1373

20.  راغب اصفهانی ، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن ، ج2 ، تهران ، نشر المکتبه المرتضویه الإحیاء آثار الجعفریه ، 1383

21.  رفیعی، بهروز ، زیر نظرحجة الاسلام والمسلمین علیرضا رفیعی ، ج3، امام غزالی ، چاپ چهارم ، قم ، انتشارات سمت ، 1392

22.  صحیفه ی سجادیه ، ترجمه ی علی موسوی گرما رودی ، چاپ چهارم ، تهران ، انتشارات هرمس ، 1388

23.  طباطبایی،محمد حسین ، تفسیرالمیزان ، مترجم : سید محمدباقر موسوی همدانی، ج13، چاپ سی و یکم،قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم،1390

24.  طبرسی ، رضی الدین ابی نصرحسن بن فضل، مکارم الاخلاق ، مترجم لطیف راشدی،چاپ اول ، قم ، انتشارات نغمۀ قرآن ، 1394

25.  عدالتی، غلام حسین، والدین ثمر بخش تربیت اثر بخش، چاپ چهارم، آذربایجان شرقی، انتشارات آموزشی و توسعه ، 1386

26.  عیسی زاده،عیسی،خانوادۀ قرآنی،چاپ3،قم،مؤسسۀ بوستان کتاب،1391

27.  فرهادیان،رضا،خانواده و تحول در تربیت،چاپ دوم،قم،مسجد مقدس جمکران،1387

28.  فلسفی،محمد تقی،کودک از نظر وراثت و تربیت،

29.  فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی رغیب الشرح الکبیرللرافعی، چاپ سوم،ج1،قم، انتشارات دارالهجره ،1383

30.  کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ج3، تهران، دار الکتاب اسلامیه، 1375

31.  لقمانی، احمد، چگونه فرزندانی پرنشاط و با آرامش داشته باشیم؟،چاپ اول، قم ، انتشارات بهشت بینش،1390

32.  مجلسی،محمد باقر،بحارالانوار،ج3،ج74،ج78،بیروت،مؤسسۀ الوفاء،1403ه.ق

33.  محمدی ری شهری ، العلم  و الحکمه فی الکتاب و السنة ،چاپ دوم ، قم ، مؤسسه ی دارالحدیث الثقافیه،بی تا

34.  محمدی ری شهری،محمد،میزا الحکمه، ج 1،چاپ اول،قم،دارالحدیث الثقافیه،1416ه.ق

35.  مدرسی حجازی،محمد طاهر،ارمغان طبیعت،چاپ اول،ج 3،مشهد،انتشارات ولایت، 139

36.  مروجی طبسی،محمد جواد،حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت علیهم السلام،چاپ هفدهم، قم،مؤسسه ی بوستان کتاب،1390

37.  مصباح یزدی،محمد تقی،جزوۀ تعلیم و تربیت، ویرایش دوم،چاپ سوم،قم،مؤسسۀ آموزشی و پرورشی اما خمینی(ره)،بی تا

38.  مطهری،مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی،چاپ سی و هفتم،تهران انتشارات صدرا،1385

39.  مطهری،مرتضی،تعلیم و تربیت دراسلام،چاپ هفتاد و سوم،تهران،انتشارات صدرا،1390

40.  معین،محمد،فرهنگ فارسی معین،ج3،تهران،مؤسسۀ راه اهل بیت،1384

41.  نجفی یزدی،محمد،اخلاق در خانواده و تربیت فرزند،چاپ دوم،قم،انتشارات شکوری،1379

42.  نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج15،چاپ اول، قم، مؤسسه ی آل البیت، 1408ه.ق

43.  یعقوبی،احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وَهب بن واضح،تاریخ یعقوبی،مترجم:محمد ابراهیم



[1] .«وَلَقَد من الله علی المؤمنین اذبعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا عَلَیهِم آیة و یزکّیِهم و یعلم الکتاب و الحکمة»/سوره آل عمران(3)،آیه164
[2] .علی اکبردهخدا ،لغت نامه دهخدا،تهران،مؤسسۀ لغت نامه و دانشگاه تهران،1373،،ص17759، محمد معین ،فرهنگ فارسی معین،ج3،تهران،مؤسسۀ راه اهل بیت ،1384،ص3777، حسن انوری ،فرهنگ بزرگ سخن، ،ج7،تهران،انتشارات سخن،1381،صص6591-6603
[3] احمد بن محمد،فیومی،المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی،ج1،چاپ سوم،قم،دارالهجره،1383، ص16،
[4] . مرتضی،مطهری،تعلیم و تربیت در اسلام،چاپ هفتاد و سوم،انتشارات صدرا،1390،ص43
[5] …أو الطِّفلِ الَّذِینَ لَم یَظهَروا عَلَی عَورَاتِ النِّساءِ:یا اطفالی که هنوز به بلوغ نرسیده اند./سوره نور(24)،آیه31
[6] .علی اکبردهخدا ، همان کتاب، محمد معین ، همان کتاب، حسن انوری ، همان کتاب
[7] .محمد تقی جعفری،ارکان تعلیم و تربیت،گردآوری و بازبینی علی جعفری،جعفر تقوی،چاپ اول،تهران ،مؤسسۀ تدوین و نشر آثار علامه جعفری،1388، ص 25
[8] .احمد بن محمد،فیومی،همان کتاب
.[9]  بهروز،رفیعی،زیرنظر:حجة الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی،آرای دانشمندان مسلمان  در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج سوم، امام محمد غزالی ،چاپ چهارم،قم،انتشارات سمت،1392،صص129-130    
[10] .خسرو،باقری،نگاهی دوباره به تربیت اسلامی ،ج اوّل،چاپ سی و نهم،تهران،مؤسسه فرهنگی مدرسه برهان،1394،صص 85- 87       
.[11] سوره مؤمنون(23)،آیه 50
[12] .حسین بن محمد،راغب اصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،ج 2، تهران، نشر:المکتبه المرتضویه لاحیاءآثار الجعفریه1383،صص30-33
.[13] اسرا(17)،آیه 24
[14] . خسرو،باقری،همان کتاب،،صص51-52                                                                                                               
. [15]حسین ابن محمد،راغب اصفهانی،همان کتاب،ص 29
.[16] ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین،بن بابویه القمی(الصدوق)، من لایحضرالفقیه،ق ج4،منشورات جامعة المدرسین قم،1404 ق، ص380  
[17] . مصطفی،دلشاد تهرانی،سیری در تربیت اسلامی،چاپ دهم،تهران،نشر تهران دریا،1387،ص187
[18] .مرتضی،مطهری،همان کتاب ،صص43-44
[19] .محمد تقی،مصباح یزدی،جزوه تعلیم و تربیت،ش 492،قم،مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی قس سره ،بی تا،جلسه اول
[20] .محمد تقی ،مصباح یزدی ،همان
[21] .حافظ ثابت،تربیت جنسی در اسلام،چاپ چهارم،قم،انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،1387،صص42-43
[22] …أو الطِّفلِ الَّذِینَ لَم یَظهَروا عَلَی عَورَاتِ النِّساءِ:یا اطفا لی که هنوز به بلوغ نرسیده اند./سوره نور(24)،آیه31
[23] .سوره محمد(ص)(47)،آیه 36
[24] .خسرو،باقری،همان کتاب،ص175
[25] .علی اصغر،الهامی نیا، تعلیم و تربیت در‌اسلام، چاپ اول، قم، اداره آموزشهای عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در‌سپاه، ۱۳۷۶ش، ص۹۱
[26] . مرتضی ،مطهری، همان کتاب،ص۲۷۰ – ۲۷۱
[27] . علی اصغر،الهامی نیا همان کتاب، ص۹۴
[28] .مرتضی،مطهری، همان کتاب، ص۲۷۱
[29].آل عمران(3)،آیۀ 190
[30] .سورۀ طارق(86)،آیۀ5
[31] .سورۀ نحل(16)،آیات 68-69
[32] .سوره غافر(40)،آیه 21
[33] .محمد بن علی،ابن بابویه،الخصال،ج1،چاپ اول،قم،دفتر انتشارات اسلامی،1362،ص31
[34] .شعرا(26)،آیات88-89
[35] .شعرا(26)،آیات192-194
[36] .سورۀ شمس(91)، آیات 9-10
[37] .عبد الکریم،پاک نیا،حقوق متقابل والدین و فرزندان،چاپ سوم،قم،انتشارات :کمال الملک،1382 ص60                                                                                     
[38] . ابو جعفر محمد بن علی بن حسن،ابن بابویه قمی(الصدوق)،همان کتاب ،ص380
[39]. محمد بن یعقوب بن اسحاق،کلینی،اصول الکافی، ج 8،تهران،دارالکتاب الاسلامیه،1375ش، ،ص177
[40] .محمد،دشتی،امام علی (ع) و مباحث تربیتی،ج 13،چاپ دوم،قم،نشر مؤسسۀ تحقیقاتی امیر المؤمنین علیه السلام،1380،صص6-7
[41] .رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی،مکارم الأخلاق،مترجم لطیف راشدی،چاپ اول،قم انتشارات نغمۀ قرآن،1394،ص233
[42] . محمد باقر ،مجلسی، بحارالانوار،ج78،بیروت،مؤسسه الوفاء ،1403ق ،ص165
[43] . همانا این قرآن به آیینی درست تر و استوارتر راه می نماید،/سوره اسراء( 17)،آیه 9
[44]. و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که روشنگر هر چیزی است،/سوره نحل(16)،آیه 89
.[45] مصطفی دلشاد تهرانی ،همان کتاب،ص8
[46] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،ص31
[47] .سید محمد طاهر،مدرسی حجازی،همان کتاب ،ص90
[48]. علامه محمد باقر،مجلسی،همان ،ج3 ،ص280
[49] .سید محمد طاهر،مدرسی حجازی،همان
[50] .«فَاقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها»؛پس با گرایش به حقّ به این دین روی بیاور،با همان فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده است/ سوره روم(30)،آیه 30
.[51]عیسی ، عیسی زاده،همان کتاب،ص117
.[52]محمد تقی،فلسفی،همان کتاب،ص25
.[53] همان ،ص 3
[54] .رضی الدینابی نصرحسن ابن فضل ،طبرسی،همان کتاب،ص415
.[55]محمد تقی ،فلسفی،همان کتاب،ص9
[56]. محمد تقی،فلسفی ،همان کتاب،ص38              
[57] .علامه محمد باقر،مجلسی ،همان،ج74 ،ص402
[58] .رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی،همان کتاب ،ص421
[59].ابراهیم،امینی،همان کتاب،صص387-389
[60] . احمد،لقمانی،همان کتاب ،صص75- 76                      
[61] .محمد تقی جعفری،همان کتاب،صص193-194
[62] .محمد بهشتی،مهدی ابوجعفری،علی نقی فقیهی،زیر نظرعلیرضا اعرافی،آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن،ج دوّم،چاپ پنجم،تهران،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)،1391،صص 65-66
[63] . داود، حسینی، همان کتاب ، صص105-106
[64] .مصطفی دلشاد تهرانی،همان کتاب،ص84
[65] . همان،ص85
[66] . محمد بن الحسن،حر عاملی، همان کتاب،ص122
[67] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،صص146-147
[68]. رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی،همان کتاب ،ص 417
[69] .رضا فرهادیان،خانواده و تحول در تربیت،چاپ دوم،قم،مسجد مقدس جمکران،1387،ص41
[70]. روم،آیه 21/ و از نشانه های او اینکه از(نوع)خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمتی نهاد.آری در این (نعمت)برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.
[71] .«یَا أیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنوُا قُوا أنفُسَکُم وَ أهلیکُم نَارًا…»،سوره تحریم(66)،آیه 6
[72] .عبد الله جوادی آملی،مفاتیح الحیاة ،چاپ یکصدو هشتاد و دوم،قم،مرکز نشر اسراء،1393،ص233
[73] .سورۀ ابراهیم(14)،آیۀ 37
[74] . محمد باقر مجلسی،همان کتاب ،ج3،ص280
[75] . مصطفی دلشاد تهرانی ،همان کتاب،ص254
[76] . محمد تقی،فلسفی،همان کتاب،صص60-65
[77] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،ص153
[78] .مصطفی دلشاد تهرانی،همان کتاب،ص95
[79] .سید محمد باقر،حجّتی،آداب تعلیم و تعلم در اسلام، چاپ سی و یکم،تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387،ص303 
[80] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص215-216
[81] .ابو محمد حسن علی،ابن شعبة حرانی،تحف العقول،تحقیق علی اکبر غفاری،چاپ دوم،قم،مؤسسۀ نشر اسلامی،1404ه ق ،ص87
[82] .علامه محمد باقر،مجلسی،همان کتاب ،ج13،ص419
[83] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص147-148
[84] .ابو محمد حسن علی،ابن شعبة حرانی،همان کتاب، ص236
[85] . غلام حسین، عدالتی،همان کتاب،ص78
[86].ابراهیم،امینی، اسلام و تعلیم و تربیت،چاپ سوم،قم:مؤسسه بوستان کتاب،1387،صص104-106 
[87] . عبد الکریم،پاک نیا،همان کتاب، ص37                                                                                     
[88] .احمد بن ابی یعقوب ،تاریخ یعقوبى، مترجم:محمد ابراهیم آیتی،چاپ دوم،ج 2،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1342-1343، ص 486
[89] .سید محمد طاهر،مدرسی حجازی،ارمغان تربیت،چاپ اول،ج3،مشهد،انتشارات ولایت،1394،ص156
[90] .محمد جواد،مروجی طبسی،حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت علیهم السلام،چاپ هفدهم،قم مؤسسه بوستان کتاب،1390،صص76-77  
[91] داود،حسینی،روابط سالم در خانواده،چاپ هفدهم، قم، مؤسسۀ بوستان کتاب،1389،ص169
[92]. رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی، همان کتاب،ص416
[93] . محمد بن الحسن،حر عاملی، وسایل الشیعه ،ج 15،قم،انتشارات:آل البیت،1409ق،ص204 
[94] .رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی،همان کتاب،ص416
[95] . محمد،نجفی یزدی،اخلاق در خانواده و تربیت فرزند،چاپ دوم،قم،انتشارات شکوری،1379،ص85
[96] .احمد،لقمانی،چگونه فرزندانی پر نشاط و با آرامش داشته باشیم؟،چاپ اول،قم،انتشارات بهشت بینش،1390،ص92
[97] .عبد الکریم،پاک نیا،همان کتاب،ص28
[98] .رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل،طبرسی،همان کتاب،ص421
[99] عبد الکریم،پاک نیا،همان کتاب ،ص29                                                                                       
[100]. محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص80-81  
[101] . محمد تقی ، جعفری ، همان کتاب ، صص 213-214
[102] . محمد بن الحسن ،حر عاملی،همان کتاب،ج 15،ص201
[103].غلامحسین عدالتی،والدین ثمر بخش،تربیت اثر بخش،چاپ چهارم،آذربایجانشرقی،انتشاراتی آموزش و توسعه،1386،ص203
[104] .عبد الکریم ،پاک نیا،همان کتاب،صص31-32
[105] .محمد الحسن ،حر عاملی، همان کتاب،ج21،ص484
[106] .ابن ابی الحدید معتزلی ،شرح نهج البلاغه ،مترجم:غلام رضا لایقی،ج11،چاپ اول،بی جا،ناشر کتاب نیستان،1390،ص198
[107] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص60-61
.[108] محمد بن الحسن،حرعاملی،همان کتاب ،ج15،ص194
[109] .اشاره به آیه شریفۀ«مَن جاءَ بالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشَرُ اَمثالِها» دارد./سوره انعام(6)،آیه 160.
[110] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص69-70
[111] .احمد،لقمانی،همان کتاب ،ص94
.[112] محمد جواد،مروجی طبسی،همان،ص61
[113] .خسرو، باقری،همان کتاب،231
[114] . میرزا حسین،نوری طبرسی،مستدرک الوسائل، ج 15،چاپ اول،قم،مؤسسه آل البیت،1408ق،ص114
[115] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص61-62
[116] .ابراهیم،امینی،همان کتاب،صص498-499
[117] . محمد محمدی ری شهری،العلم و الحکمه فی الکتاب و السنه، حدیث 1311، چاپ دوم،قم، مؤسسۀ دارالحدیث الثقافیه،بی تا
[118] . محمد، محمدی ری شهری،همان کتاب،حدیث 1308
[119] مرتضی ،مطهری،سیری در سیرۀ نبوی ،چاپ سی و هفتم،تهران، انتشارات صدرا،1385،ص188
[120]. نهج البلاغه،نامه 53،ترجمه محمد دشتی،چاپ دوم،قم،انتشارات اشکذر،1388،صص404-405
[121] .محمد بن الحسن،حر عاملی، همان کتاب،ابواب احکام الاولاد، باب 86،ص199
[122].سوره بقره(2)،آیه 186
[123] .پیامبر(ص) فرموده است:«بُعِثتُ عَلَی الحَنَفِیةِ السَهلَةِ السَمحَة:من بر آیین فطری،آسان و درگذرنده مبعوث شده ام.»
[124] .خسرو،باقری،همان کتاب،ص222
[125] .سوره بقره(2)، آیات 185و186
[126] .محمد حسین ،طباطبائی،تفسیرالمیزان،مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی،ج13،چاپ سی و یکم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیّۀ قم،1390،ص 305
[127] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،ص210
[128].محمد،محمدی ری شهری،میزان الحکمه،ج 1،چاپ اول ،قم،دارالحدیث،1416ه .ق،ص464
.[129] عیسی،عیسی زاده،همان کتاب،صص120-121
[130] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،ص382
[131] .عیسی،عیسی زاده،همان کتاب،ص122
[132] عیسی،عیسی زاده همان کتاب ،126
[133] .،همان ،صص122-127
[134] . محمد بن الحسن حر عاملی، همان کتاب،ص 195
[135] .محمد تقی،فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت،تهران هیئت نشر معارف اسلامی،1341-1342،ص7
[136] سورۀ تحریم (66)،آیه6
[137] . حسین بستان،خانواده در اسلام،چاپ دوم،قم،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،1393،ص 134
[138] . صحیفۀ سجّادیه، نیایش25،ترجمۀ علی  موسوی گرمارودی،چاپ چهارم،تهران،انتشارات هرمس،1388، ،ص195
[139] .غلامحسین عدالتی، همان کتاب،ص107
[140] . داود، حسینی، همان کتاب، ص 111
[141] . محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص168-169
[142].همان، صص 106-107 
[143].عیسی،عیسی زاده،خانواده قرآنی،چاپ سوم،قم،مؤسسه بوستان کتاب،1391،ص123
[144] . سورۀ ص (38)،آیۀ 44
[145].ابراهیم،امینی،همان کتاب، صص429-430
[146]. نهج البلاغه،نامه 53،ترجمه محمد دشتی،چاپ دوم،قم،انتشارات اشکذر،1388،صص406-407
[147] . ابراهیم، امینی،همان کتاب،صص431-432 
.[148] محمد،بهشتی و دیگران،آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن،ج دوم،چاپ پنجم،تهران،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391، ص241
[149] .محمد بن الحسن ،حر عاملی ،همان کتاب،ص197
[150] . ابراهیم،امینی،همان کتاب،صص 451–462
[151] .محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،صص 114-118                                                                                                       
[152] .محمد،بهشتی و دیگران، همان کتاب،ص241
[153] .إنَّما انتَ مُذَکِر/سوره غاشیه(88)،آیه21
[154] .إنَّ هذِهِ تَذکِرَة/سوره انسان(76)،آیه29
.[155]سوره بقره(2)،آیه 31
[156] .وَلَقد عَهدِنا الی آدَمَ مِن قَبلَ فَنَسِیَ وَلَم نَجِدَ لَهُ عَزمَاً:ما پیش تر با آدم عهد کردیم،امّا او فراموش کرد و او را دارای عزم واراده نیافتیم./ سوره طه(20)،آیه 115
[157] . سوره انعام(6)،آیه 70
[158] .خسرو،باقری،همان کتاب،صص213-214
[159] .سوره تحریم(66)،آیه6
.[160] محمد جواد،مروجی طبسی،همان کتاب،ص173
[161] . محمد بن یعقوب بن اسحاق،کلینی،همان کتاب،ج 3،ص124

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: تربیت کودک لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

سپیده صبح

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آزادی
  • انتظار
  • تربیت کودک
  • حجاب
  • سواد رسانه
  • شب قدر
  • عالم ذر
  • مناجات خَمسَ عَشَر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس