سپیده صبح

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تشابه و افتراق دیدگاه‌های مفسران کلامی و حدیثی درباره عالم ذر

06 اردیبهشت 1404 توسط یا فاطمه الزهرا

تشابه و افتراق دیدگاه‌های مفسران کلامی و حدیثی درباره عالم ذر

 

مریم فیضی خریل *، بتول رستمیان

چكيده

موضوع عالم ذرّ و پیمان گرفتن از انسان­ها در آن عالم  همواره یکی از موضوعات اختلافی در بین مفسران قرآن و دانشمندان علم کلام بوده است. این پژوهش به دنبال آن است که مراد از عالم ذر و اخذ پیمان از انسان­ها در آن عالم را از دیدگاه مفسران حدیثی و کلامی مورد بررسی قرار داده و این حقیقت را روشن کند که آیا خداوند از انسان‌ها در عالمی قبل از عالم دنیا (عالم ذر) بر ربوبیت خود و پیامبری پیامبران و ولایت امامان پیمان گرفته یا مراد از اخذ پیمان در آیه میثاق و آیات دیگر قرآن زبان تمثیل و نمادین است. در پاسخ به این سؤال میان مفسران حدیثی و کلامی اختلاف نظر وجود دارد؛ به گونهای که مفسران حدیثی با استناد به ظاهر آیه میثاق (آیه 172 سوره اعراف) و نیز برخی آیات دیگر قرآن و روایات وجود عالمی به نام عالم ذر قبل از این دنیا را اثبات کرده­اند که در آن عالم  خداوند از ذریه حضرت آدم (ع) بر ربوبیت خود و نبوت پیامبران و ولایت امامان پیمان گرفته است. در مقابل مفسران کلامی دیدگاه­های دیگری در این خصوص مطرح کرده­اند و بر این باور هستند که پیش از این عالم عالمی به نام عالم ذر وجود نداشته و آیات دال بر اخذ پیمان از انسان­ها را دارای زبان نمادین و تمثیل دانسته و معتقد هستند خداوند با دادن عقل و فطرت و فرستادن پیامبران و قرار دادن ظرفیت­ها و استعدادها در انسان­ها گویا از آن­ها پیمان گرفته است. برخی نیز مراد از اخذ پیمان را اخذ پیمان در عالم ملکوت و عالم قبل از این دنیا دانسته­اند. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی با رویکردی قرآنی دیدگاه مفسران حدیثی و کلامی در مورد عالم ذر و اخذ پیمان از انسان­ها در آن عالم تبیین گشته و ادله هر کدام از دیدگاه­ها مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته و دیدگاهی که بیشتر با آیات قرآن و روایات و دلایل عقلی سازگارتر هست ارائه خواهد شد.

کلمات کلیدی: عالم ذرّ، ذرّیه، میثاق، عهد

 

 


 

1- مقدمه

بحث توحید و خدا شناسی، بحثی است که در سرتاسر آیات قرآن کریم وجود دارد. در برخی از آیات مطلب در این باره روشن است و مفسران در آن اختلاف نظر ندارند؛ اما گاهی چنین نیست و در آیه پیچیدگی خاصی وجود دارد که تفسیر آن برای مفسران دشوار می‌شود. از این گونه آیات مي‌توان به آیة 172 سورة اعراف اشاره نمود که این آیه شریفه مفسران  را در فهم و بیان خود به چالش کشانده است. محل بحث در این آیه که،  به «آیة ذر» یا «آیه میثاق» معروف می‌باشد، آن جایی است که سخن از عهد و پیمانی به میان می‌آید که تمام فرزندان آدم بدان سر سپرده‌اند و آن یگانگی و پروردگاری خداست، تا  در روز قیامت درهای عذر و بهانه به هر شکلی برای بندگان بسته شود. بحث در تفسیر و بیان این آیه، بین مفسران به خاطر دلایلی همچون به یاد نداشتن بندگان از چنین عهدی، نحوه سوال و جواب و جایگاه آن عهد و پیمان و… وجود دارد مفسران حدیثی در مورد عهد و پیمان بستن خداوند با انسان دیدگاه متفاوتی با مفسران کلامی دارند آن‌ها بر این باور هستند که این عهد و پیمان یک عهد و پیمان واقعی است و تمام حوادث آن عالم را واقعی دانسته در مقابل مفسران کلامی این عهد و پیمان را به گونه­ی دیگری تفسیر می­کنند. مفسران حدیثی و کلامی در مورد این که خداوند با انسان عهد و پیمان بسته است اتفاق نظر دارند اما در کیفیت و جایگاه این عهد و پیمان اختلاف نظر دارند در این تحقیق، به ارزیابی دیدگاه مفسران حدیثی و مفسران کلامی پرداخته مي‌شود و در پایان نیز دیدگاه نهایی در مورد عالم ذر بیان خواهد شد.


 

2- مفهوم شناسی

2-1- مفهوم شناسی «عهد»

«عهد» و وفا به آن از جمله بایسته­های اخلاقی است که از اهمیت به سزایی برخوردار است. این اهمیت وقتی بیشتر می‌شود که در رابطه میان انسان و خدا به کار برده شود. در قرآن، عهد و مشتقات آن 46 بار به کار رفته است. [[1]] در این جا به بررسی معانی مختلف عهد از فرهنگ لغات پرداخته می‌شود:

ابن فارس و ابن منظور می‌گویند: «عهد حفظ و نگه داشتن چیزی و مراعات نمودن آن، که مراعات آن لازم است، می‌باشد».[[2]]  راغب نیز در این باره می‌گوید: «معنای این که می‌گویند فلانی به فلانی عهد داد، این است که عهدی به او داده و او را به حفظ آن سفارش کرده است».[[3]] التحقیق نیز معنای لغوی عهد را این گونه بیان کرده است: «التزام خاص در برابر خداوند یا شخصی بر امری مخصوص که با عقد، وصیت یا قسم محقق گشته و نگه داشتن و امان، در پی دارد».[[4]] قاموس قرآن در ذیل واژه عهد آورده است: «عهد نگهداری و مراعات پی در پی است پیمان را از آن جهت عهد گویند که مراعات آن لازم است».[[5]] معنای واحدی که در کلام این لغت شناسان وجود دارد «حفظ و نگهداری» است. عهد مفهوم وسیعی دارد که شامل عهدهای مردمی و عهد و پیمان‌های الهی می‌شود. در معنای عهد الهی دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد که در این جا به بیان آن‌ها می‌پردازیم: در اصطاح عرفانی، عهد و پیمان واقعی، عهد و پیمانی است که خداوند در روز ازل با انسان‌ها بسته است که به «عهد الست» معروف است؛ و حقیقت آیه 172 سوره اعراف، بیان پیمان دوستی میان خدا و دوستان خداوند است.[[6]] ملاصدرا بر این باور است که مراد از عهد، پیمانی است که خداوند از مردم پیش از تعلق به بدن­هایشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم علیه السلام آنان را بیرون آورد، یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسان‌ها گرفته شده است.[[7]] واژه عهد در معانی مختلفی نظیر فرمان الهی، وصیت، سفارش، وفا و پایبندی، به کار رفته است.[[8]] اما به طور کلی واژه عهد در قرآن به طور صریح در معنای پیمان به کار رفته است، و در موارد معدودی که در معنای فرمان، توصیه، وفا و دیدار به کار رفته است در آن جا نیز همراه با معنای پیمان واجب الوفا می‌باشد.[[9]]

2-2- مفهوم شناسی میثاق

در بعضی موارد در بیان عهد از واژه «میثاق» نیز استفاده شده است. در معنای لغوی میثاق نظریه‌های مختلفی از سوی لغت­شناسان ارائه شده است که به دیدگاه برخی اشاره می‌شود.

راغب اصفهانی در توضیح معنای میثاق می‌گوید: «وَثِقْتُ‏ به‏ أَثِقُ‏ ثِقَة» یعنی: (به او اعتماد کردم) «أَوْثَقْتُهُ‏» به معنایی (محکمش کردم)، و به چیزی که اعتماد می‌شود «وَثاق و وِثاق» می‌گویند. میثاق پیمان موکدی است که توام با سوگند و عهد باشد، و به عبارتی قراردادی است که با سوگند و پیمان و عهد محکم شده باشد، بنابراین به پیمان‌های موکد میثاق گفته می‌شود.[[10]] مصطفوی می‌گوید: «آن چه را موجب رسیدن به اطمینان، همراه با احکام آن است میثاق می‌گویند، همانند آن چه در تعهد فرض شده است».[[11]] قاموس قرآن نیز میثاق را به معنای پیمان موکد می‌داند و بر این باور است که مانعی ندارد که به معنای محکم شدن یا محکم کردن باشد.[[12]] لسان­العرب نیز اشاره به معنای اصلی میثاق کرده و می‌گوید: «میثاق در اصل به معنای طناب یا ریسمانی است که اسیران جنگی یا حیوانات را با آن می‌بندند».[[13]] براساس مطالبی که از دیدگاه لغت­شناسان در معنای میثاق ارائه گردید، روشن می‌شود معنای اصلی میثاق، بستن، محکم کردن، اعتماد و اطمینان می‌باشد ولی در نهایت میثاق را در معنای عهد و پیمانی که همراه تأکید باشد، استفاده کرده‌اند. در قرآن، برخلاف واژه عهد که در معانی نظیر پیمان، وصیت، فرمان، وفا، به کار رفته است، واژه میثاق تنها در یک معنا که همان «پیمان» باشد، به­کار رفته است.[[14]]

 

2-3- مفهوم شناسی «ذر»

درروایات رسیده از ائمه علیهم السلام ذیل آیة شریفه 172 سوره اعراف؛ از عالمی که مطابق فرموده خداوند در آن از انسان‌ها پیمان گرفت، تعبیر به عالم ذرّ شده است. لغت­شناسان برای کلمة ذرّ چند معنا بیان کرده‌اند که در این جا به شرح آن‌ها پرداخته می‌شود: راغب در توضیح معنای ذر می‌گوید: «الذَّرْء» يعنى عينيّت بخشيدن خداى تعالى به آن چه را كه آفرينش شان را مقدّم داشته است. وی در توضیح «ذَرَأَ اللّهُ الخَلْقَ»[[15]] بر این باور است که خداوند ظاهر موجودات و جرم و جسمشان‏ را ايجاد كرد. راغب معنای ذر را آفرینش و تکثیر بیان کرده است.[[16]] صحاح نیز معنای ذر را آفرینش بیان کرده است.[[17]] در لسان­العرب نیز واژه ذر به عنوان یکی از صفات الهی و به معنی آفرینش بیان شده است.[[18]] برخی از لغت شناسان کلمه ذر را واحد ذره دانسته و بر این باورند که واژه ذر به معنای مورچه‌های کوچک، نسل، اجزاء بسیار ریز غبار که در شعاع آفتاب به زحمت دیده می‌شوند می‌باشد.[[19]][[20]][[21]] در نهج­البلاغه خطبه 176 در وصف خداوند متعال آمده‏: «لَايَعْزُبُ عَنْهُ قَطْرُ الْمَاءِ … وَ لَامَقِيلُ‏ الذَّرِّ فى اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاء؛ يعنى: شماره قطرات آب و محل استراحت مورچگان ريز در شب تاريك بر او مخفى نمى‏ماند». و در خطبه 163 آمده‏: «سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ‏ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَه؛ منزه است آن كه دست‌ها و پاهاى مورچه ريز و مگس ريز را در جاى خود قرار داد. بنابراین معنى ذرّه همان مورچه ريز است». عرب چيزهاى كوچك را با ذر اندازه­گیری مى‏كند. بنابراین در نهج­البلاغه نیز کلمۀ ذرّ به معنای لغوی آن به کار رفته است.

 براساس مطالبی که از دیدگاه لغت­شناسان در معنای ذر ارائه گردید، چنین بر می‌آید که معنای اصلی ذر آفرینش و نسل و موجودات کوچکی مثل مورچه می‌باشد.

 

2-4- مفهوم شناسی «ذریه»

واژه «ذریه» با مشتقاتش، حدود 32 بار در قرآن تکرار شده است.[[22]] لغت­شناسان سه ریشه برای ذریه بیان کرده­اند:

برخی از محققان آن را از «ذرأ» به معنای آفرينش «خلق» مى‏دانند که همزه آن حذف شده است.[[23]][[24]] برخی آن را از «ذرر» كه به معنى موجودات بسيار كوچك همانند ذرات غبار و مورچه‏هاى بسيار ريز مى‏باشد دانسته‏اند. می‌گویند: «ذرّت‏ الشّمْسُ‏ ذُروراً» یعنی زمانی که خورشید طلوع می‌کند و نور آن پراکنده می‌شود.[[25]] بنابر این فرزندان انسان نيز در ابتداء از نطفه بسیار کوچکی زندگی خود را آغاز می‌کنند که به آن ذر و ذریه می‌گویند. برخی دیگر نیز آن را  از ماده «ذرو» به معنای «پراکنده ساختن» می‌دانند که «واو» آن حذف شده است.[[26]] در التحقیق فی کلمات قرآن آمده است که واژه «ذریه» به نوعی انتشار و پراکندگی در حال خردی و کوچکی دلالت دارد.[[27]]

براساس مطالبی که از دیدگاه لغت­شناسان در معنای ذریه ارائه شد روشن می‌شود که واژه«ذریه» می‌تواند از سه اصل «ذرو»، «ذرر» و «ذرء» باشد. بنابراین، «ذریه» به معنای نسل انسان است که پراکنده می‌شود و انتشار می‌یابد و یا به معنی نسلی است که توسط خداوند آفریده شده است.

 

3- محتوای مقاله

3-1- مفسران حدیثی و عالم ذر

مفسران حدیثی در تفسیر آیه شریفه «ذر» از روایات معصومین علیه السلام کمک جسته‌اند و با استفاده از روایات تفسیری ذیل آیه شریفه یاد شده به این نتیجه رسیده‌اند که انسان قبل از این که به این دنیای مادی پا نهد، عالم‌های دیگری را پشت سر گذاشته است که یکی از این عوالم عالم ذر است و از آن جا که هر عالمی اسباب و عوامل خاص خود را دارد آن‌ها بر این باور هستند که خداوند پیش از آفرینش کامل انسان ابتدا آن‌ها را به صورت ذره آفریده و در این ذرات نیرویی قرار داده است که به وسیله آن نیرو ببینند و بشنوند و پاسخ دهند، این ذرات در حالی که دارای عقل و شعور بودند، خداوند عظمت خود را به آن‌ها نشان داده و آن‌ها با دیدن عظمت خداوند به عجز و ناتوانی خود پی بردند، سپس خداوند تک تک آن‌ها را مورد سوال و جواب قرار داد و همگان پاسخ دادند. مفسران حدیثی بر اساس تفسیر آیات قرآنی که در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفت بر این باور هستند که اولین شخصی که به ندای الهی پاسخ مثبت داد، پیامبر اکرم (ص) بود و بعد از آن بزرگوار ائمه معصومین (ص) پاسخ مثبت دادند. این گروه از مفسران معتقدند که این عهد و پیمان از همه انسان‌ها گرفته شده است و مفاد آن پیمان عبارت است از ایمان به خداوند و ایمان به نبوت پیامبران از جمله نبوت پیامبر اکرم (ص) و ولایت امام علی (ع) و خداوند این پیمان را از همگان گرفت تا حجت را بر آنان تمام کند تا هیچ کس فردای قیامت عذر و بهانه‌ای در پیشگاه خداوند نداشته باشد و نتواند کفر خود و پیروی از عقاید کفر آمیز نیاکان خود را توجیه بکند. آن‌ها معتقدند این گفتگو بین انسان و خداوند متعال صورت گرفته است و اگر انسان‌ها آن را به خاطر نمی‌آورند دلیلی بر نبودن آن عالم و یا عهد و پیمان نیست وخداوند بر اساس حکمت خود آن عالم و تمام رویداد‌های آن عالم را از یاد و خاطره انسان‌ها محو کرده تا انسان پا به این جهان مادی بگذارد و مورد امتحان الهی قرار گیرد. اما آن چه که مهم است این است که خداوند اثر آن عهد و پیمان  و معرفت الهی را در وجود هر انسانی قرار داده است تا انسان هر زمان که در سختی قرار گیرد و ناامید از همه  اسباب شود، آن معرفت الهی را بی در نگ به خاطر آورد. مفسران حدیثی معتقدند زمان عالم ذر بعد از آفرینش حضرت آدم(ع) است و مکان آن نیز رکن فعلی حجر الاسود است. آن چه که به صورت اجمالی بیان شد دیدگاه مفسران حدیثی در مورد عالم ذر بود که با استفاده از روایات وارد شده در این زمینه به این نتایج رسیده‌اند. آنان بر این باور هستند که شمار روايات عالم ذر، بسيار است؛ به گونه اي كه به آساني مي‌توان دربارة آنها ادعاي تواتر كرد. در این جا به بیان چند روایت تفسیری ذیل آیه ذر که اکثر مفسران  حدیثی از این روایان بهره جسته‌اند مي‌پردازیم:

1- یکی از روایاتی که در تفسیر آیه شریفه ذر مورد توجه مفسران حدیثی قرار گرفته است روایتی از امام محمد باقر(ع) است که مضمون روایت آن بزرگوار به این صورت است که آن حضرت فرمود خداوند ذریه حضرت آدم(ع) را از پشت او بیرون آورد تا از آن‌ها بر ربوبیت خود و نبوت پیامبران پیمان گیرد، آن گاه حضرت آدم(ع) به ذریه خود نگاه کرد و از زیادی آن‌ها تعجب کرد و علت آفرینش آن‌ها را از خداوند پرسش کرد که خداوند فرمود: از آن‌ها پیمان گرفته شده است که مرا عبادت کنند، و هیچ شریکی برای من قرار ندهند و به رسولانم ایمان بیاورند و از آن‌ها پیروی کنند نخستین شخصی که به ندای خداوند پاسخ داد پیامبر اکرم(ص) بود.[[28]] [[29]]

2- روایت دیگری که مفسران حدیثی در تفسیر آیه ذر استفاده نموده‌اند، روایتی از امام صادق علیه السلام است به این مضمون که آن حضرت که فرمود: خداوند در عالم ذر خود را به همه انسان‌ها شناساند وقتی آن‌ها عظمت خداوند و عجز و ناتوانی خود را به چشم دیدند، برخی از آن‌ها با زبان و قلب اقرار به ربوبیت خداوند کردند و برخی نیز فقط در زبان اقرار کردند و در قلب خود ایمان نیاوردند، وقتی این اقرار و پیمان به پایان رسید، خداوند آثار آن پیمان و معرفت  را در دل انسان‌ها ثابت کرد و جایگاه آن را از یاد آن‌ها محو کرد.[[30]][[31]]

در تفسیر آیه شریفه ذر روایات زیادی از اهل بیت(ع) رسیده است که به خاطر اختصار از بیان آن‌ها صرف نظر مي‌شود. در مطالب بیان شده از سوی مفسران حدیثی، نکات مهمی مورد اشاره قرار گرفت که این مفسران برخی از آن مطالب را از خود آیه شریفه استفاده نموده‌اند و برخی دیگر مانند پیمان بر نبوت، تقدم پیامبران در اقرار به ربوبیت الهی معرفت انسان‌ها نسبت به رازق و آفریننده خود و مشاهده عظمت الهی و برخی از امور دیگر را از فرمایشات ائمه معصومین(ع) بهره جسته‌اند.

 

3-2- مفسران کلامی و عالم ذر

در مورد «عالم ذر» در میان مفسران کلامی و حدیثی، گفت وگوهای زیادی واقع شده است و این، نشانگر پیچیدگی موضوع مي‌باشد. مفسران کلامی در تفسیر آیه 172 اعراف، وجود عالم ذر را بر اساس ظاهر برخی روایات نمی‌پذیرند و آن چه که آیه شریفه در مورد عهد و پیمان بیان مي‌فرماید، در باب کیفیت این عهد و پیمان و اقرار به این عهد و پیمان اختلاف نظر دارند. این گروه از مفسران بر این باور هستند که جایگاه عهد و پیمان صورت گرفته بین انسان و خداوند سبحان در عالم ذر نبوده، بلکه آن‌ها چندین جایگاه را مطرح مي‌کنند که در این جا به صورت اجمال به بیان آن‌ها پرداخته مي‌شود:

برخی از مفسران کلامی این عهد و پیمان صورت گرفته بین انسان و خداوند متعال را به صورت حقیقی نمي‌پذیرند و بر این باور هستند که  خداوند پس از آفرینش انسان عقل را در وجود او به امانت گذاشته، و سپس با فرستادن پیامبران به سوی آنان  از آن‌ها پیمان گرفته است.[[32]] برخی نیز جایگاه این عهد و پیمان را عالم استعدادها معرفی مي‌کنند و پیمانی را که خداوند از انسان‌ها گرفته است را یک پیمان فطری مي‌دانند.[[33]][[34]] برخی از مفسران نیز بیان آیه را تمثیلی دانسته و معتقدند که خداوند سبحان از انسان‌ها عهد و پیمانی نگرفته و هیچ گفتگویی بین انسان‌ها و خداوند متعال واقع نشده است و اساسا عالمی به نام عالم ذر وجود حقیقی ندارد و همه روایات وارد شده در این زمینه از باب تمثیل است.[[35]] [[36]]برخی دیگر از مفسران  نیز این عهد و پیمان را مجازی دانسته و جایگاه آن را رحم مادران معرفی کرده‌اند.[[37]][[38]] برخی نیز عالم ملکوت را جایگاه این عهد و پیمان معرفی مي‌کنند.[[39]] برخی از مفسران متقدم نیز این عهد و پیمان را شامل همه انسان‌ها نمی­دانند و فقط شامل کافران و اهل کتاب مي‌دانند.[[40]][[41]] به هر حال هر کدام از مفسران یاد شده دیدگاه مختلفی در مورد آیه شریفه بیان مي‌کنند که در ادامه به صورت تفصیل مورد بحث قرار گرفت.

3-3- روایات عالم ذر

در مورد روایات وارد شده در مورد عالم ذر اختلاف نظر وجود دارد. مفسران حدیثی این روایات را معتبر دانسته و درباره این روایات ادعای تواتر کرده و آیه شریفه را با توجه به این روایات، تفسیر و حمل بر ظاهر نموده‌اند. از نظر مفسران حدیثی شمار روايات عالم ذر در کتاب‌های معتبر شیعه زیاد است، تا آن جا که به راحتی نمی­توان از کنار آن‌ها عبور کرد. شیخ  حر عاملی درباره روایات عالم ذر بر این باور است که روایات وارد شده در این باب زیاد است، تا جایی که از حد تواتر گذشته و بیش از هزار روایت است. وی معتقد است بعضی از متکلمان با استفاده از دلایل ظّنی که کامل نیست و خود روایات جواب آن دلایل را روشن کرده است، منکر عالم ذر شده‌اند، اما این دلایل ضعیف در برابر آیات قرآنی و روایات متواتر مقاومت نمی­کند.[[42]]

مفسران حدیثی معتقدند این روایات خبر از عالمی به نام عالم ذر می‌دهد و بیشتر مفسران متقدم[[43]] معتقد به وجود چنین عالمی هستند. بنابر‌این آن‌ها آیه شریفه یاد شده را بر اساس روایات وارد شده از معصومین(ع) تفسیر کرده‌اند. اما اکثر مفسران کلامی به دلیل ضعف سندی روایات یاد شده اعتنایی به این روایات نکرده و روایات وارد شده در این زمینه را از باب تمثیل و مجاز دانسته و آیه شریفه را بر اساس ظاهر روایات تفسیر نمی‌کنند. شیخ مفید مي‌فرماید: روایاتی که در بیرون آمدن ذرّیه از صلب حضرت آدم علیه السلام به صورت و شکل ذرّ وارد شده است، در لفظ و معنا باهم اختلاف دارند، روایاتی وارد شده است که ذریه حضرت آدم علیه السلام را برای سخن گفتن  فرا خواندند، و آنان نیز سخن گفتند، و پیمان از آن‌ها گرفته شد و آن‌ها اقرار کردند. به باور وی  این روایات از روایات اهل تناسخ  است و آن‌ها حق را با باطل آمیخته‌اند.[[44]]

 برخی از محققان نیز بر این باور هستند که اگر روایات وارد شده در مورد عالم ذر را کنار هم قرار دهیم مشاهده خواهیم کرد که موضوعات مختلفی بیان شده است و متن این روایات داری اضطراب بوده و هر مفسری برای تائید کلام خود از دسته‌ای از این روایات بهره گرفته است. این روایات نه تنها دارای تواتر نیستند، بلکه صرفا چند روایت محدود با راویان محدودی چون ابوبصیر، زراره، عبدالله بن سنان است. پس چگونه مي‌توان بر این روایات تکیه کرد و آیه قرآن را بر اساس آن روایات ضعیف السند تفسیر کرد.[[45]]

 از میان مفسران کلامی، هستند، برخی، مانند علامه طباطبایی در مورد روایات عالم ذر ادعای تواتر معنوي کرده، و بعضی از آن روایات را معتبر و صحیح دانسته است. وی در تفسیر آیه ذر از روایات بهره جسته و بر خلاف دیدگاه گروهی که زبان این تمثیلی دانسته‌اند، بر این باور است که حقیقتا در عالم ذر سخن و بیان بوده و جواب انسان‌ها در عالم ذر به نحوی بوده که اگر به عالم دنیا نازل مي‌شدند، همان جواب، جواب دنیوی ایشان به زبان و کلام لفظی مي‌شد. به عقیده وی این روایات توسط صحابه پیامبر اکرم(ص) همچون ابن عباس و عبدالله ابن مسعود وارد شده و از طرق شیعه توسط امام علی(ع) و فرزندان آن حضرت بزرگوار و از طرق اهل سنت نیز از امام سجاد(ع) و فرزندان آن حضرت روایت شده است. پس بنابراین، مي‌توان درباره این روایات ادعای تواتر معنوی کرد.[[46]]

با توجه به مطالب بیان شده در مورد روایات عالم ذر، مي‌توان گفت این روایات وارد شده منحصر به منابع شیعه نیست، بلکه در منابع تفسیری اهل سنت هم، دهها روایت در مورد عالم ذر بیان شده است، بسیاری از این روایات در هر دو منبع شیعه و سنی موجود است، و مفسران در تفسیر آیه شریفه میثاق از این روایات بهره گرفته‌اند. مفسران حدیثی در مورد روایات وارد شده در مورد عالم ذر اتفاق نظر دارند و همه روایات را قبول دارند، اما مفسران کلامی در رد و پذیرش روایات عالم ذر اختلاف نظر دارند؛ برخی از این مفسران روایات عالم ذر را نادیده گرفته و آن‌ها را از باب تمثیل و مجاز دانسته‌اند.[[47]][[48]] و برخی نیز به این روایات بها داده و در مورد آن‌ها ادعای تواتر معنوی کرده‌اند.[[49]] بسیاری از مسائل، عقل انسان به تنهایی قادر به حل آن‌ها نیست و نیازمند روایات معصومین(ع) است. حقیقتا عالم ذر یکی از این موارد است. ویژگی‌های آن عالم که در روایات بیان شده است، یک موضوع عجیب و شگفت انگیز است، اما اگر بخواهیم به خاطر صرف عجیب بودن و شگفت­انگیر بودن، عالم ذر را انکار کنیم، باید بسیاری از آموزه‌های دین را از قبیل عالم برزخ، ویژگی‌های قیامت، موجودات غیبی، فرشتگان، جنیان و…. را نیز باید انکار نماییم.[[50]]

 

3-4- زمان و مکان عالم ذر

آیه شریفه یاد شده (آیه میثاق) در مورد جزئیات زمانی و مکانی عالم ذر ساکت است. مفسران با توجه به روایات فراوانی که ذیل این آیه شریفه در منابع روایی شیعه و سنّی وارد شده است، در مورد این جزئیات اختلاف نظر کرده و هرکدام دیدگاه خاصی مطرح کرده و جریان پیمان گرفتن خداوند از ذریه حضرت آدم(ع) را به نحوی تفسیر کرده‌اند که در حیطه زمان و مکانی  خاصی واقع شده است. مفسران حدیثی با استناد به روایات وارد شده در این زمینه، بر این باور هستند که عالم ذرّ بر روی زمین واقع شده است، ولی در محل پیمان گرفتن اختلاف نظر دارند. بیشتر روایات عالم ذر به شهر مکه[[51]] اشاره دارند. بنابر این اکثر مفسران معتقدند که این عهد و پیمان در شهر مکه و در کنار حجرالاسود[[52]] که به عنوان شاهد بر این عهد و پیمان بوده، واقع شده است.[[53]] در مورد زمان عالم ذر نیز با استناد به روایات وارد شده معتقدند که روز جمعه خداوند از همه ذریه حضرت آدم(ع) عهد و پیمان گرفته است.[[54]]

در مورد زمان و مکان عالم ذر مفسران کلامی اختلاف نظر دارند؛ برخی از مفسران براین باور هستند که مراد از جایگاه عالم ذر همین عالم دنیا و قوه عقل است که اگر از عقل درست استفاده شود، در همین عالم، انسان مي‌تواند این پیمان را درک کند. برخی نیز مکان آن را قبل از ورود به این دنیا و دوره جنینی دانسته و بر این باور هستند که زمانی که انسان به صورت نطفه بوده و از صلب پدران به رحم مادران انتقال یافته، ذره‌ای بیش نبوده، خداوند در وجود او نیرویی قرار داده تا به ربوبیت خداوند اقرار کند.[[55]][[56]][[57]]کسانی که نتوانستند حقایق آیه را درک کنند، سخن از تمثیل به میان آورده‌اند و معتقدند هیچ گفتگویی بین خدا و انسان رخ  نداده، بلکه آن چه در مورد عالم ذر گفته شده، مجازی بیش نیست و خداوند با اعطای نعمت‌های فراوان به انسان ازجمله عقل، انتظار دارد زمانی که این عقل به رشد و شکوفایی رسید صاحب نعمت خود را بشناسد و در مقابل آن سر تعظیم فرود آورد.[[58]]

 برخی هم دیدگاه فطرتی بودن را مطرح کرده اند، به این صورت که خداوند در وجود هر انسان خصوصیتی قرار داده که پیوسته پروردگار خود را بشناسد و نیاز خود را به او احساس کند، و نسبت به آفریننده خود علم حضوری داشته باشد. آیت­الله جوادی آملی ضمن پافشاری بردیدگاه فطرت آن را این گونه بیان مي‌کند که مهمترین اتفاق انسان مرگ است و زمانی که انسان از این عالم وارد عالم برزخ مي‌شود اتفاق‌های این دنیا را به خاطر مي‌آورد، پس چطور ممکن است که قبل از ورود وی به این عالم مادی، از وی پیمان گرفته شود و او این عهد و پیمان را به خاطر نیاورد. بنابر این چاره‌ای جز پذیرفتن دیدگاه فطرت نیست.[[59]] برخی از مفسران نیز معتقدند برای هر چیزی واقعیتی وجود دارد، و واقعیت عالم دنیا نیز عالم ملکوت است، که خداوند در آن عالم از همه انسان‌ها بر ربوبیت خود عهد وپیمان گرفته است.[[60]]

با توجه به مطالب بیان شده در مورد مکان و زمان عالم ذر مي‌توان نتیجه گرفت که مفسران حدیثی و برخی از مفسران کلامی در مورد مکان عالم ذر اتفاق نظر دارند و مکان آن را عالم دنیا بیان کرده‌اند اما در مورد کیفیت و زمان این عهد و پیمان اختلاف نظر دارند که پیش­تر گذشت.

3-5- ویژگی­هایی عالم ذر

هر عالمی از ویژگی های خاصی برخوردار است، عالم ذر نیز ویژگی­های خاص خود را دارد. از نظر مفسران حدیثی انسان‌ها در عالم ذر، از ویژگی‌های جسمانی همچون خاکی بودن و برخورداری از حواس جسمانی و عقل برخوردار هستند. در مقابل مفسران کلامی معتقد به این موارد نیستند، علامه طباطبایی وجود انسان باويژگي‌هاي مادي و جسماني در عالم ذر را محال دانسته و در مورد علت آن چنین می‌نویسد: «اين نظر مستلزم آن است كه انسان با شخصيت دنيايي‌اش دوبار موجود شود يكي بار اول و سپس بار دوم و چنين چيزي مستلزم آن است كه يك چيز به خاطر تعدد شخصيت، غير خودش گردد».[[61]]

     

3-6- مفاد و مخاطبان عهد و پیمان

در بین مفسران در مورد مفاد و مخاطبان این عهد و پیمان اختلاف نظر وجود دارد. مفسران حدیثی بر اساس روایات وارد شده بر این باور هستند که خداوند از همه انسان­ها [[62]] بلکه از همه مخلوقات نه فقط انسان‌ها [[63]] حتی از فرشتگان[[64]]عهد و پیمان بر توحید و ربوبیت خداوند، دین حنیف،[[65]] رسالت پیامبران،[[66]] و یاری کردن امام زمان توسط پیامبران اولوالعزم گرفته است.[[67]] در مقابل برخی از مفسران کلامی معتقد هستند که خداوند فقط از انسان‌ها بر ربوبیت خود عهد و پیمان گرفته است.[[68]] برخی نیز موافق با مفسران حدیثی بوده و این عهد و پیمان را شامل همه موجودات دانسته و بر این باور هستند که خداوند از همه موجودات به صورت تکوینی بر ربوبیت خود پیمان گرفته است.[[69]]

 

3-7- فلسفه و علت فراموشی عالم ذر

از آنجایی که هدف خداوند از آفرینش عالم ذر این بود که راه هرگونه عذر و بهانه را بر منکران خود ببندد. مفسران حدثی براساس روایات وارد شده در این زمینه بر این باور هستند که خداوند از همه انسان‌ها بر ربوبیت خود عهد و پیمان گرفته است، و علت فراموشی آن عهد و پیمان را حکمت خداوند مي‌دانند.[[70]][[71]] برخی از محققان نیز بر این باور هستند که تنزل انسان از عالم بالا به عالم طبیعت باعث شده که انسان آن عهد را در دنیا فراموش کند. در مقابل برخی از مفسران کلامی بر این باور هستند که مسئله عالم ذر از سنخ دانش و علم، آن هم علم حضوری است، علم انسان به خدا از آغاز آفرینش همراه وی بوده و جدایی ندارد، عالم ذر منحصر به مکان و صحنه خاصی نیست که از یاد و خاطره انسان برود، این صحنه و مکان همان نعمت‌های الهی است که انسان با دیدن این صحنه‌ها اگر فرد الهی باشد به آن حقیقت توحیدی پی مي‌برد و اگر غیر الهی باشد این نعمت‌ها برایش حجاب است و باید تلاش کند تا آن حجاب‌ها را از بین ببرد.[[72]] آیت الله معرفت نیز بر این باور است که این عهد و پیمان از جنس شهود بوده و هرگز از یاد و خاطر انسان‌ها محو نمی شود.[[73]]

 

3-8- کیفیت اقرار گرفتن در عالم ذر

مفسران حدیثی در مورد کیفیت اقرار گرفتن عهد و پیمان، از انسان‌ها در عالم ذر معتقد هستند  خداوند در انسان‌ها نیروی قرار داد تا به وسیله آن نیرو بشنوند و در حالی که دارای عقل و شعور بودند و قادر بر سخن گفتن، خداوند آن‌ها را مورد خطاب قرار داد، و از آن‌ها عهد و پیمان گرفت.[[74]][[75]][[76]] در مقابل مفسران کلامی بر این باور هستند که خداوند خود انسان را به خودش نشان داد و انسان با دیدن هویت خود، دریافت که موجودی فقیر است و چیز مستقلی از خود ندارد و وابسته به خداوند است، پس از نمایان کردن این حقیقت خداوند پرسید مگر من رب تو نیستم و تو بنده من نیستی و انسان‌ها همگی به ربوبیت خداوند و بندگی خود اقرار کردند.[[77]][[78]]

 

3-9- نخستین اقرار کنندگان در عالم ذر

مفسران حدیثی بر اساس روایات[[79]] وارد شده در این زمینه معتقدند نخستین اقرار کنندگان در عالم ذر وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) بود.[[80]] در این مورد مفسران کلامی نیز موافق با مفسران حدیثی بوده و وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) را نخستین اقرار کننده دانسته اند.[[81]]

 

3-10- چگونگی عهد و پیمان از اولاد بلافصل حضرت آدم علیه السلام دیوانگان و کودکان

برخی از مفسران آیه شریفه ذر را شامل فرزندان صلبی حضرت آدم (هابیل و قابیل) نمی­دانند، و معتقد هستند این فرزندان در پیشگاه خداوند نمی توانند بر شرک خود به سبب شرک پدرانشان استدلال کنند؛ زیرا پدرشان حضرت آدم(ع) هرگز مشرک نبود، بنابر این آیه شامل همه فرزندان آدم (ع) نمی باشد.[[82]][[83]] در مقابل، علامه طباطبایی آیه را شامل همه فرزندان حضرت آدم علیه السلام دانسته و برای اثبات ادعای خود به کلمه­ی «بنی آدم» و «ذریه» در آیه شریفه استناد می‌کند، وی چنین می‌فرماید: «از کلمه بنی آدم در آیه شریفه استفاده می‌شود که خدای متعال فرزندان بلافصل آن حضرت را از صلب حضرت بیرون کشید و کلمه ذریه بیانگر این است که خداوند فرزندان ِفرزندان حضرت را از صلب فرزندان حضرت بیرون آورد».[[84]]

علامه طباطبایی معتقد است تأکید آیه شریفه در بیرون آمدن ذرات و اولاد حضرت آدم(ع) از صلب آن نیست، بلکه تأکید آیه مبارکه در پیمان گرفتن و اقرار به ربوبیت الهی می‌باشد، و این که حجت بر انسان‌ها در روز قیامت تمام شود در این مساله تمام فرزندان آدم علیه السلام برابر هستند.[[85]] در مورد عهد و پیمان از دیوانگان، مفسران کلامی و حدیثی اتفاق نظر دارند که خداوند از آن‌ها نیز عهد و پیمان گرفته است. فیض کاشانی معتقد است که آن‌ها تمام خطاب‌های الهی را در صلب پدران خود با قدرت الهی شنیدند.[[86]]

آیت­الله جوادی آملی می‌فرماید:« تعهدسپاری بین دیوانگان وجود دارد.» به باور وی انسان ناقص الخلقه نداریم،ممکن است اعضا و جوارح کسی ناقص باشد؛ اما روح، ناقص الخلقه نیست. زیرا قرآن کریم چنین سوگندی یاد می‌فرماید: «و نَفس ٍو ما سوّها»[[87]] قسم به جان آدمی، که خداوند در آفرینش انسان ها، همه را برابر آفرید. پس کسی ناقص الخلقه نیست و روحی که در انسان عاقل هست و روحی که در انسان دیوانه هست، هر دو از«نَفختُ فیهِ مِن رُوحی»[[88]] هستند؛ به این معنا که هر دو (عاقل و غیر عاقل) از یک روح هستند و هیچ فرقی ندارند و چون بیمار هستند، علم به آن عهد و پیمان ندارند و اگر درمان شوند، آن خصوصیات اصلی یادشان می‌آید.[[89]] مفسران حدیثی[[90]][[91]] و کلامی[[92]] بر اساس روایت[[93]] وارد شده معتقد هستند تنها نطفه‌هایی که به صورت انسان کامل پا به دنیا می‌گذارند، در عالم ذرّ از آن‌ها عهد و پیمان گرفته شده است.[[94]]

 

2-11- محور اقرار در عالم ذر

برخی از مفسران محور اقرار در آیه ذر را اصل ربوبیت گرفته اند نه توحید. آن‌ها برای اثبات ادعای خود به آیه شریفه استناد می‌کنند «اَلَستّ بِرَبِکُم قالوا بلی» طبق آیه شریفه محور اقرار ربوبیت است و اگر مدار اقرار توحید بود، باید می‌فرمود «اَلستُ بربکم وحدی» چون خدا می‌دانست که عده‌ای شرک می‌ورزند، از این جهت از اصل ربوبیت الهی اقرار گرفت.[[95]][[96]][[97]][[98]][[99]] آیت الله جوادی آملی این دیدگاه را نادرست دانسته و می‌فرماید:« زبان و سیاق آیه «اَلَستُ بِرَبِّکم» توحید است؛ یعنی تنها رب شما من هستم؛ نه این که آیا مرا به خدایی و رب بودن می‌پذیرید یا نه؛ آیا من خدای شما هستم یا نه؛ دیگران هم خدای شما هستند یا نه، بنا بر این آیه شریفه درباره اقرار توحید ربوبی است». زیرا اولا خدا با همین مشرکان احتجاج کرد و فرمود:« مبادا در قیامت بگویید ما غافل بودیم یا پدرانمان مشرک بودند و ماهم شرک ورزیدیم» ثانیا مشرک هم می‌گوید من به همان مقدار که تعهد سپرده­ام، اکنون عمل می‌کنم و اصل ربوبیت خدا را می‌پذیرم و«بلی» می‌گویم؛ و به ربوبیتی اقرار کردیم که با شرک بسازد و امروز هم ربوبیت مشرکان را می‌پذیرم،  پس محور در آیه شریفه اقرار بر توحید ربوبی است.[[100]]

 

3-12- علت شکستن عهد و پیمان عالم ذر

مفسران حدیثی با توجه به روایات وارد شده، عامل اصلی شکستن پیمان الهی توسط برخی از انسان‌ها را و سرگرم شدن در جهان مادی بیان می‌کنند، آن‌ها معتقد هستند که انسان با مشاهده شهودی خداوند در عالم ذر به عجز و ناتوانی خود پی برد و به ربوبیت خدا و رازق بودن او شهادت داد، اما همین انسان، زمانی که پا به عرصه جهان مادی گذاشت و سرگرم مادیات شد و تنها اسباب مادی را در زندگی خود پر رنگ دید، و آن عهد و پیمان ملکوتی با معبود خود را شکست.[[101]] [[102]] انسان‌ها به واسطه کثرت برخورد با جهان مادی، عهد خود را می‌شکنند، زیرا عالم مادی آن‌ها را از توجه به معبود خود غافل می‌کند.[[103]]

آیت الله جوادی آملی نیز عامل اصلی شکستن پیمان را دنیای مادی و جلوه‌ها و سرگرمی آن بیان می‌کند وی جایگاه عهد و پیمان را جایگاه تکلیف نمی داند و بر این باور است که جایگاه پیمان نه ظرف ایمان و کفر است و نه ظرف امتحان و اختیار، بلکه خداوند سبحان انسان‌ها را از سه راه، به هدایت و سعادت دعوت کرده است. از این سه راه، دو راه تخلف­پذیر و یک تخلف ناپذیر است، دو راه تخلف پذیر که عده ای می‌پذیرند و عده­ای نفی می‌کنند؛ یکی راه عقل و برهان و دیگری راه نقل و وحی است و گواه این تخلف پذیری این است که عده ای کتاب‌ها و معجزات و کرامات پیامبران و اولیای الهی را افسانه و سحر دانستند و بی­راهه رفتند و عهد و پیمان الهی را شکستند. راه تخلف ناپذیر، فطرت توحیدی است که به همه داده شده و هیچ کس نمی‌تواند آن را نفی کند و آن را بشکند؛ چرا که در مواقع قطع امید از همگان از درون خویش خدای خود را می‌خواند. این همان عهد و پیمان توحیدی انسان و تسلیم در برابر خداوند سبحان است. خداوند در جایگاه پیمان گرفتن فجور و تقوا را به همه الهام کرد «وَ نفسٍ وَ ما سَوَّها فَاَلهَمهَافُجورَها وَ تَقوها»[[104]] حقیقت انسان‌ها را به خود آن‌ها نشان داد «و اَشهَدَهُم علی اَنفُسِهِم» و همه بر ربوبیت خدا و بندگی خود اقرار کردند، ولی وقتی در عرصه دنیا، جلوه‌ها و سرگرمی­های پنج گانه لعب، لهو، زینت، تفاخر، و تکاثر رخ نمودند، گروهی فطرت توحیدی خود را حفظ و شکوفا کردند و رستگار شدند «قَد اَفلَحَ مَن زَکّها»[[105]] و دسته­ای چهرۀ شفاف الهی خویش را به گناه آلوده کردند و خود را از موعظه­های خیرخواهانه اولیای الهی محروم کردند.[[106]]

 

3-13- پیمان گرفتن بر توحید ، نبوت و  ولایت

مفسران حدیثی اتفاق نظر دارند که خداوند از انسان‌ها در عالم ذر بر ربوبیت خود و نبوت پیامبران از جمله نبوت پیامبر اکرم(ص) و ولایت اولیای الهی به خصوص ولایت امیر المومنین علی(ع) عهد و پیمان گرفته است.[[107]][[108]] آیت­الله جوادی آملی دین را مجموعه اصول و فروع کلی بیان می‌کند، و پیمان گرفتن از انسان‌ها را، تنها بر توحید و ربوبیت خدای متعال و بندگی انسان نمی­داند، بلکه همانند مفسران حدیثی معتقد است که خداوند از انسان‌ها بر نبوت پیامبران به ویژه بر نبوت پیامبراسلام (ص) و ولایت اولیای الهی، به ویژه ولایت امیرالمؤمنین(ع) پیمان گرفته است.[[109]] موید مطالب بالا روایتی از امام رضا(ع) است که آن امام بزرگواردر حدیث سلسله الذهب به توحید و ولایت اشاره فرموده و توحید را دژی محکم معرفی فرموده و امیرالمؤمنین علی(ع) و سایر ائمه(ع) را راه ورود به این دژ محکم دانسته است، پس کسی که ولایت ندارد، راه ورود به توحید ناب را ندارد، زیرا موحد کسی است که امر خدای متعال را در بارۀ ولایت بپذیرد.[[110]]

 

 


 

نتیجه گیری

با توجه به برسی آیات و روایات و دیدگاه مفسران کلامی و مفسران حدیثی، مفسران کلامی در مورد عهد و پیمانی که خداوند از همه انسان‌ها گرفته است دیدگاه­های مختلفی را بیان کرده‌اند آن‌ها معتقد هستند که این عهد و پیمان می­تواند به صورت فطری، عقلی، تمثیلی و ملکوتی باشد. در مقابل مفسران حدیثی نیز معتقد هستند که عالمی پیش از این عالم وجود دارد که خداوند در آن عالم، همه فرزندان آدم (ع) را به صورت ذرات کوچک از پشت حضرت آدم علیه السلام بیرون آورد و در حالی که دارای عقل و شعور بودند در آن‌ها نیرویی قرار داد تا خطاب­های الهی را بشنوند و عظمت خداوند و فقر و وابستگی خود را ببینند و از همه آن‌ها پیمانی بر توحید ربوبی و نبوت پیامبران از جمله پیامبر اکرم (ص) و ولایت اوصیا از جمله ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام گرفت و هیچ انسانی مستثنی از این قاعده نبود، حتی پیامبران. از پیامبران عهد و پیمانی جداگانه مبنی بر این که همدیگر را تصدیق کنند و همه آن‌ها امت‌های خود را به آمدن پیامبر اکرم (ص) و اطاعت از آن بزرگوار مژده دهند، گرفته شد. در این عهد و پیمان الهی پیامبر اکرم (ص) نخستین کسی بود که به ندای توحیدی پروردگار را پاسخ داد و علت افضلیت آن حضرت نسبت، به سایر پیامبران پیشی گرفتن آن حضرت در پاسخ خطاب خداوند بود. آن بزرگوار نه تنها بر پیامبران بلکه، بر همه خلایق برتری یافت و بعد از آن بزرگوار حضرت علی (ع) و ذریه پاکش اولین کسانی بودند که به ندای توحیدی خداوند پاسخ گفتند. این عهد و پیمان با اختیار انسان‌ها همراه بوده و همه بر اساس اختیار خود به آن اقرار کردند، ولی عده ای نفاق کردند و در دل این عهد و پیمان را نپذیرفتند و از همان جا دو دستگی پیش آمد و اختلاف و الفت میان انسان‌ها در این عالم نتیجه اتفاقات واقع شده در عالم ذر است. دلیل انکار عالم ذر را نمی توان به یاد نداشتن آن عالم بیان کرد، انسان در مراحل زندگی خود وقایعی را می‌بیند که پس از مدتی آن وقایع را به فراموشی می‌سپارد، انسان به هیچ عنوان نمی­تواند مراحل به دنیا آمدن و نوزادی خود را منکر شود و بگوید که برای من چنین مرحله ای پیش نیامده است. معصومین(ع) مامور یادآوری عوالم قبل از دنیا هستند تا بدین وسیله هدایتگر انسان‌ها باشند. خداوند با گرفتن عهد و پیمان در عالم ذر حجت را بر همگان تمام کرد تا بهانه ای برای بهانه جویان باقی نماند تا کسی نتواند در قیامت به آن احتجاج کند. مکان عالم ذر همواره محل بحث مفسران بوده است. بر اساس روایات رسیده از اهل بیت (ع) در این زمینه، رکن فعلی حجرالاسود را مکان عالم ذر دانسته اند و حجرالاسود فرشته مقرب درگاه الهی شاهد بر عهد و پیمان همه انسان‌ها بوده و  به اذن الهی این عهد و پیمان به صورت ورقه­ای در دهان حجرالاسود  قرار گرفته و سپس وی به صورت سنگ گرانبهایی از بهشت خارج شده و در کعبه قرار گرفته است تا حاجیان هرسال با تبرک این سنگ گرانبها تجدید پیمان کنند. برخی از مفسران نیز مکان عالم ذر را به خاطر جنبه ملکی و ملکوتی انسان عالم ملکوت دانسته، و برخی نیز معتقد هستند جایگاه آن فطرت انسان‌ها بود چرا که انسان فطرتاً خداجو است، برخی نیز جایگاه آن را عالم استعدادها دانسته و برخی با توجه به عقل که حجت درونی برای انسان‌ها است جایگاه آن را عقل بیان کرده اند، برخی دیگر نیز بیان آیه را بیانی تمثیلی و مجازی پنداشته و معتقدند بین خدا و انسان هیچ گفتگویی صورت نگرفته است. با توجه به مطالب بیان شده در مورد عالم ذر و دیدگاه مفسران حدیثی و کلامی روشن می‌شود آن چه که مورد بحث است، جایگاه آن عالم و نحوه و کیفیت این عهد و پیمان است که آیا در عالم خارج به صورت پیمان واقعی بوده است یا عهد و پیمان به صورت واقعی در کار نبوده، بلکه مراد از آن پیمان فطرت الهی انسان­ها بوده یا عقل انسان ها و فرستادن پیامبر و….. منظور بوده است.


 

منابع   



[[1]] سوره بقره (2)، آیه80، 177؛ سوره رعد(13) آیه 80؛ سوره اسرا (17) آیه 34؛ سوره صف (61) آیه 2و3؛ سوره انعام (16) آیه 152؛ سوره مائده (5) آیه 1؛ سوره توبه (9) آیه 111
[[2]]  ابن فارس، احمد ، معجم مقاییس اللغه، محقق و مصحح: عبد السلام محمد هارون، چ اول، قم: مکتب الأعلام الإسلامی، سال 1404ق ، ص167؛ ابن منظور، محمد بن مكر، لسان العرب، ج3، چ اول،  بيروت: صاد، سال 14145ق ، ص311
[[3] ] راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت: دارالعلم، دارالشامیه، سال 1412، ص591
[[4]] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن، ج8، تهران: ناشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368، ص246
[[5]] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج5، تهران: دارالکتب الاسلامیه، سال 1354ه.ش، ص59
[[6]] میبدی، رشیدالدین، کاشف الاسرار وعدالابرار، ج3، تحقیق: علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1371ش، ص794
[[7]] صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم: بیدار، 1361ه.ش.، ج2، ص241
[[8]]  همتی، محمد علی بررسی تطبیقی کاربرد و مفاهیم واژه عهد در قرآن و عهدین، سال 1397، ش5، ص6
[[9]] همتی، محمد علی بررسی تطبیقی کاربرد و مفاهیم واژه عهد در قرآن و عهدین، سال 1397، ش5، ص6
[[10]]  راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت: دارالعلم، دارالشامیه، سال 1412، ص853
[[11]]  مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن، ج13، تهران: ناشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368،  ص25
[[12]] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج5، تهران: دارالکتب الاسلامیه، سال 1354ه.ش، ص59
[[13]] ابن منظور، محمد بن مكر، لسان العرب، ج10، بيروت: چ اول، صاد، سال 14145ق، ص371
[[14]]  همتی، محمد علی بررسی تطبیقی کاربرد و مفاهیم واژه عهد در قرآن و عهدین، سال 1397، ش5، ص8
[[15]]  عبارت راغب براى معنى «ذرأ اللّه الخلق» یعنی اشخاص را آشکار فرمود، شخص و اشخاص هم در لغت هر جسمى است كه ظهور و بروز داشته باشد و بيشتر به انسان اطلاق مى‏شود، پس معنى عبارت به آفرينش انسان برمى‏گردد يعنى خداوند جسم و بدن انسان را آفرید و عينيّت بخشيد.
[[16]]  راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت: دارالعلم، دارالشامیه، سال 1412، ص327
[[17]]  الجوهری ابونصر، الصحاح، التاج‌اللغه، ج1، بیروت: دارالعلم المعلابین، 1404ه.ق، ص51
[[18]]  ابن منظور، محمد بن مكر، لسان العرب، ج1، بيروت: چ اول، صاد، سال 14145ق، ص79
[[19]] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چ دوم، قم: ناشر: هجرت، سال 1409ه.ق.، ص175
[[20]] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، سال 1354ه.ش، ص12
[[21]]  فیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج دوم، قم: مؤسسة دار الهجرة، سال 1414ه. ق ، ص207
[[22]]  سوره نساء (4) آیه 54؛ سوره طور (52) آیه 21؛ سوره آل عمران (3) آیات33-34، 38-39؛ سوره حدید (57) 26؛ سوره عنکبوت (29) آیه27؛ سوره مریم (19) آیه 58؛ سوره نحل (16) آیه 16؛ سوره طه (20) آیه29-30
[[23]] فیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج دوم، قم: مؤسسة دار الهجرة، سال 1414ه. ق. ص207
[[24]] راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت: دارالعلم، دارالشامیه، سال 1412، ص327
[[25]] ابن فارس، احمد ، معجم مقاییس اللغة، محقق و مصحح: عبد السلام محمد هارون، ج2، قم: مکتب الأعلام الإسلامی، سال 1404ق ، ص343
[[26]]  راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت: دارالعلم، دارالشامیه، سال 1412، ص327
[[27]] حسن، مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن، ج3، تهران: ناشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368، ص331
[[28]] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ص8
[[29]] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج5، چ دوم، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران: المکتبه الاسلامیه، ص226
[[30]] برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج1، چ دوم، تحقیق: جلال الدین محدث، قم: دارالکتب الإسلامیة، 1371، ص241
[[31]]  مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج5، چ دوم، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران: المکتبه الاسلامیه، ص237
[[32]]  جصاص، احمد بن علی، تفسیر احکام قرآن، ج4، لبنان - بیروت: 1405ه.ق، ص211 
[[33]]  مازندرانی، ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج1، قم: دار بیدارالنشر، 1369ق. ص8
[[34]] دروزه محمد عزت، التفسیر الحدیث، ج2،  قاهره: داراحیاء الکتب العربیة، 1383ه.ش، ص533
[[35]]  زمخشری، محمود عمر، کشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407ق ، ص31
[[36]]  بیضاوی، عبدلله بن عمر، تفسیر انوارالتنزیل و اسرارالتاویل، ج3،  ناشر داراحیا التراث العربی، 1418ق.، ص41-42
[[37]]دروزه محمد عزت، التفسیر الحدیث، ج2،  قاهره: داراحیاء الکتب العربیة، 1383ه.ش ، ص533
[[38]]  مازندرانی، ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج1، قم: دار بیدارالنشر، 1369ق. ص8
[[39]] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8،  ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت: 1390ه.ق. صص334-336
[[40]]علم الهدی، علی بن حسین، غررالفوائد و دررالقوائد، ج1، قاهره: دارالفکر العربی، 1998م. ص28-29
[[41]]  زمخشری، محمود عمر، کشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407ق ، ص77
[[42]]حر عاملی،  محمد بن حسن، الفصول المهمه فی اصول الائمه، تحقیق: محمد بن محمد الحسین القائنی، ج اول، بیروت: مؤسسه معارف اسلامی امام رضا علیه السلام، 1376ش، ص424-425
[[43]]  علی بن ابراهیم قمی؛ محمد بن مسعودعیاشی؛ محمد بن ابراهیم نعمانی؛ ملامحسن فیض کاشانی؛ سید هاشم بحرانی؛ بها الدین شریف لاهیجی
[[44]]  محمد بن محمد بن نعمان، مسائل السرویه، چاپ اول ، قم، ناشر: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، 1413 ق، ص44-46
[[45]]  محمد تقی، بیدگل، صغری رادان، برسی روایات تفسیری عالم ذر، سال98، شماه22، صص176-155
[[46]] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان– بیروت:1390ه.ق.  ص329
[[47]]  زمخشری، محمود عمر، کشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407ق ، ص129
[[48]] طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان فی تفسیر قرآن، ج5، لبنان – بیروت: ناشر دار احیا التراث العربی، 1389.، ص27-26
[[49]]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق.   ص329 ، 429
[[50]]  افضلی، علی، اشکالات کلامی و فلسفی درباره عالم ذر، سال1388، ص107
[[51]]  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج4،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ص184
[[52]]حر عاملی،  محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج9، مؤسسه آل البیت الاحیاء التراث، 1389- 1409ق.، ص403
[[53]]  ابن بابویه، شیخ صدوق محمدبن‌علی، علل‌الشرایع، ج2، قم: کتاب فروشی داوری، 1385. ص423
[[54]] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ص415
[[55]]  طبرسی فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج1، حوزه علمیه قم مرکز مدیریت، 1412ق.، ص482
[[56]]  مازندرانی، ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج1، قم: دار بیدارالنشر، 1369ق. ، ص8
[[57]] فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج1، ایران تهران: مکتبه الصدر، 1415.، ص411
[[58]]  زمخشری، محمود عمر، کشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407ق ، ص176-177
[[59]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392. ص128
[[60]]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق.   صص334-336
[[61]] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق.    ص 319
[[62]]  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ص413
[[63]]  برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج1، چ دوم، تحقیق: جلال الدین محدث، قم: دارالکتب الإسلامیة، 1371،ص242
[[64]]  ابن بابویه، شیخ صدوق محمدبن‌علی، علل‌الشرایع، ج1، قم: کتاب فروشی داوری، 1385.  ص118
[[65]]  مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج3، چ دوم، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران: المکتبه الاسلامیه، ص276
[[66]]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق،  ص133
[[67]]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق،  ص12
[[68]]  مازندرانی، ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج1، قم: دار بیدارالنشر، 1369ق. ص411
[[69]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی(فطرت در قرآن) ج12، نشر اسراء، 1386، ص128-135
[[70]] برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج5، چ دوم، تحقیق: جلال الدین محدث، قم: دارالکتب الإسلامیة، 1371،ص243
[[71]]  ابن بابویه، شیخ صدوق محمدبن‌علی، علل‌الشرایع، ج5، قم: کتاب فروشی داوری، 1385. ص257
[[72]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392. ص126-128
[[73]] معرفت، محمد هادی، التمهید، ج7، مترجمان: حسن خرقانی، حسن حکیم باشی، تمهید، 1396ق. ص120
[[74]]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق،  ص19
[[75]] بغوی، حسین بن مسعود، البغوى المسمى معالم التنزيل، ج 2، محقق: مهدى، عبدالرزاق‏، ناشر: دارإحياء التراث العربي‏، لبنان- بيروت‏: 1420ه.ق‏.ص147-248
[[76]] ابن‌جوزی، جمال الدین، زادالمسیر فی علم تفسیر، ج2، لبنان- بیروت: ناشر دارالکتاب العربی، 1422ه.ق. ص167
[[77]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392.  صص58-60
[[78]]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق، ص307
[[79]]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ص441
[[80]] آلوسی، محمود بن عبدلله، روح المعانی في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، ج5،گرداورنده، شمس‏الدين، سناء بزيع‏، گردآورنده: شمس‏الدين، ابراهيم‏، ناشر دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون‏، لبنان – بیروت: 1415ه.ق، ص103
[[81]] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392، ص158-159
[[82]] فخر رازی، محمد، مفاتح الغیب، ج15، لبنان – بیروت: داراحیا التراث العربی، 1420ه.ق.، ص398
[[83]] ابوقاسم علی بن حسین موسوی، فرائدالاصول، ج1، قم: دارالقرآن الكريم: مدرسه آيه العظمي الگلپايگاني، ۱۴ق. ص28
[[84]]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق.     ص314
[[85]]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان – بیروت:1390ه.ق.    ص314
[[86]]  فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ایران تهران: مکتبه الصدر، 1415.، ج3، ص24 و ج1، ص111
[[87]]  و به نفس و آن که آن را درست و نیکو نمود، شمس، آیه 7
[[88]]  پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد، شمس، آیه 8
[[89]]جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392.  صص130-133
[[90]] فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج22، ایران تهران: مکتبه الصدر، 1415، ص754
[[91]]  15. بحرانی هاشم بن سلیمان، البرهان، ج2، قم: مؤسسه بعثه، 1415ق.، ص608
[[92]]  اشکوری، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج3، تهران: دفتر نشر داد، 1373. ص160-161
[[93]]  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج6،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق ، ص12
[[94]]  بیابانی اسکویی، محمد ، مقاله انسان در عالم ذر روایات اهل بیت (ع)، ص94، شماره20، سال1387، مجله سفینه
[[95]] طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان فی تفسیر قرآن، ج5،  لبنان – بیروت: ناشر دار احیا التراث العربی، 1389. ص27-28
[[96]]  طبرسی فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج4،  ناصر خسرو، تهران: 1372ه.ش. ص766
[[97]]  ابن‌جوزی، جمال الدین، زادالمسیر فی علم تفسیر، ج2، لبنان- بیروت: ناشر دارالکتاب العربی، 1422ه.ق.  ص167
[[98]]  ثعالبی، عبدالرحمان بن محمد، تفسیر الجواهر بالحسان فی تفسیر القران، ج9 لبنان - بیروت: داراتراث العربی، 1418ه ق.

، ص75
[[99]]  بغوی، حسین بن مسعود، البغوى المسمى معالم التنزيل، ج 2، محقق: مهدى، عبدالرزاق‏، ناشر: دارإحياء التراث العربي‏، لبنان- بيروت‏: 1420ه.ق‏. ص247-248
[[100]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392، ص48-49
[[101]] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج1، قم: دارالکتاب، 1363ه.ش. ص248
[[102]] شیخ صدوق، التوحید، جامعه‌ مدرسین، قم: 1398ه.ق، ص320
[[103]]  محسن حبیبی، محمد حسن مشکی، مقایسه نظرات ملاصدرا و علامه طباطبایی و جوادی آملی در مورد عالم ذر، سال96، شماره 7، صص113-115
[[104]]  و به نفس و آن که آن را درست و نیکو نمود. سوره شمس(91) آیه7؛ پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد همان 8
[[105]]  بی تردید کسی که نفس را از آلودگی پاک کرد و رشد داد، رستگار شد. سوره شمس (91) آیه9
[[106]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392، صص140-145
[[107]]  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،  دارالکتب الاسلامیه، 1407ه.ق، ، ج1، ص133، ج2، ص13
[[108]]  محمد، ابراهیم بروجردی، تفسیر جامع، ج7، تهران: کتابخانه صدر، 1366.ص155
[[109]]  جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج31، چ اول، نشر اسراء، سال 1392، صص146-149
[[110]] ابن بابویه، شیخ صدوق محمدبن‌علی، عیون‌الرضا، ج2، تهران: جهان، 1378ق، ص136-135

 نظر دهید »

بررسی برداشت‌های انحرافی از واژه آزادی از دیدگاه مقام معظم رهبری

12 خرداد 1403 توسط یا فاطمه الزهرا

 

بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحیِم

بررسی برداشت‌های انحرافی از واژه آزادی از دیدگاه مقام معظم رهبری

استاد راهنما: بتول رستمیان

نویسندگان(مینا علیجان زاده، حدیثه تمیزی، ثریا خانی)

حوزه علمیه حضرت فاطمه(س) خسروشاه، آذربایجان شرقی

چکیده

آزادی از اساسی‌ترین بحث‌های زندگی است و از دیرباز مورد توجه انسان بوده است. زیرا آزادی خواسته همه انسانهاست و همه دوست دارند آزاد زندگی کنند و در زندگی خود دست به انتخاب بزنند. امروزه یکی از مباحث رایج در جامعه ایران بحث آزادی است و هر کسی چه مردم عادی و چه صاحبنظران در مورد آزادی معانی مختلفی بیان می‌کنند و در این میان غربی‌ها و دشمنان اسلام هم بیکار ننشسته معانی و مفاهیم ضد و نقیضی از آزادی را که به نفع خود و به ضرر مردم ایران است را مطرح می‌کنند. بنابراین ضرورت ایجاب می‌کند که با نوشتن مقالات در مورد مفهوم آزادی به بیان درست آن پرداخته شود تا مردم در مورد آن خلط نکرده و به معنی واقعی آن پی ببرند. و این نوشتار بر آن است تا با توجه به بیانات مقام معظم رهبری دانشمند بزرگ اسلام مفهوم آزادی را از چند جهت که عبارتند از « آزادی بیان، آزادی فکری، آزادی فرهنگی،آزادی اجتماعی، آزادی زنان» بیان کند. معظم له آزادی را یک امر ضروری و در شمار حقوق طبیعی و اولیه بشری می‌دانند که از سوی دولت‌ها به مردم اعطا نشده است بلکه نعمتی از طرف خداوند است.

کلید واژه ها: آزادی، رهایی، استقلال، اختیار


 

مقدمه

مسئله آزادی جزء مسائلی است که از دیر باز در جوامع اسلامی و غرب مورد توجه قرار گرفته است. اما این که آزادی واقعی چیست و چگونه می‌توان به آن دست یافت. و یا این که آیا برای آزادی چهارچوبی وجود دارد یا نه؟ متفکران و اندیشمندان مسلمان و غرب نظرات متفاوتی دارند که توجه و تفکر در نظرات آنها و اینکه چه نظراتی درست یا نادرست است خالی از لطف نیست.

با توجه به این که نظرات اندیشمندان غربی در مورد آزادی به سرعت در جامعه اسلامی در حال پیشرفت است و مردم جامعه اسلامی بین آزادی‌هایی که اسلامی بیان می‌کند و آزادی که غرب برای آنان معنا می‌کند خلط ایجاد کرده و در فهم معنای واقعی و عمل کردن به آن سردرگم می‌شوند. با این که در مورد آزادی، مقالاتی چون: انواع آزادی از دیگاه اسلام و غرب، آزادی در تفکر کانت ، آزادی از نظر مارتین هایدِگِر و آزادی و مبانی آن از دیدگاه استاد مطهری و … با این وجود، ضرورت ایجاب می‌کند که نظرات دانشمندان اسلامی را که با بهره‌گیری از دین مبین اسلام می‌باشد را به طور گسترده در بین اقشار مختلف مردم ترویج داده تا برداشت‌های انحرافی از چنین واژه‌هایی به حداقل برسد. که یکی از این دانشمندان بزرگ اسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‌ای می‌باشد که در این مقاله سعی بر این شده تا با توجه به بیانات و سخنرانی‌های ایشان در صحنه‌ها و زمان‌های مختلف در مورد واژه «آزادی» در حیطیه اجتماعی ، سیاسی و آزادی بیان و …  به برداشت‌های انحرافی که از این واژه می‌شود را پاسخ داده شود.

مفهوم شناسی

آزادی

آزادی در لغت: لغویان برای آزادی معانی متعدّدی گفته‌اند؛ از جمله،  آن را به حریّت، خلاف بندگی و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبای، قدرت عمل و ترک عمل ، قدرت انتخاب(دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص117.)و استقلال در عمل و از آمیختگی رها شدن (حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، دار القلم، 1416، ص۲۲۴.)معنا کرده‌اند.در فرهنگ بزرگ سخن هم چنین معنا شده: 1-رها بودن از قید و بند، نبودن مانع یا مزاحم برای انجام کاری، 2-اسیر ، زندانی یا گرفتار نبودن، 3-از نظر سیاسی : امکان عملی کردن خواسته‌ها به صورت فردی یا جمعی؛ حق اقدام و انتخاب بدون دخالت دیگران: آزادی احزاب ، ازادی بیان، آزادی سیاسی، آزادی کار، ازادی مطبوعات ، 4-برده و بنده نبودن؛ در تحت مالکیت کسی نبودن، رهایی از بندگی 5- آسوده خاطر بودن، فراغت خاطر(انوری، 1386، ص89)

تعریف اصطلاحی آزادی: برای آزادی در میان اندیشمندان به تعریف مشترکی نرسیده‌اند. تنوع و تعدد بحث از آزادی و ابعاد مختلف آن از آن روست که هر اندیشورزی با توجه به پیش فرض‌ها و مسلک و مرام خویش به تعریف این واژه مهم و اساسی در زندگی سیاسی بشر پرداخته و شاخص‌های ویژه‌ای برای آن شمرده است.( لک‌زایی، 1382،ص 19)

به هر تقدیر بر تعریف آزادی اتقان حاصل نشده است؛ اما در یک تعریف ساده و ابتدایی و البته فارغ از هرگونه قید و بندی میتوان آزادی را به فقدان مانع در راه خواسته‌های انسان تعریف کرد. آزادی یعنی انسان کاری را که بخواهد بتواند انجام دهد و مانعی در راه آن نباشد و قادر باشد چیری را انتخاب کند و از چیز دیگری در گذرد.( لک‌زایی، همان،ص 21)

مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‌ای دﺭ ﺑﺎﺏ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺁﺯﺍﺩﻱ، بیان می‌کنند که «ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺭﺍ - که ﺷﻌﺎﺭ دیگر ﻣﺎﺳﺖ - ﺑﻪ کاﺭ گیریم ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺴﺘﻘﻞ فکر کﻨﻴﻢ ؛ ﺗﻘﻠﻴﺪﻱ ﻭ ﺗﺒﻌﻲ فکر نکنیم. اگر ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ که پایه ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻭ پیشرفت‌های ﻣﺎﺳﺖ، ﺑﻨﺎ ﺷﺪ ﺍﺯ دیگران ﺗﻘﻠﻴﺪ کنیم ﻭ چشمهایمان ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺩﺭیچهﺍﻱ که تفکرات ﻏﺮﺑﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ، ﺑﺎﺯ کنیم، ﺧﻄﺎﻱ ﺑﺰﺭگی ﻣﺮتکب ﺷﺪﻩ‌ﺍﻳﻢ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.» رهبر معظم انقلاب بر این عقیده هستند که مفهوم آزادي ريشه در مکتب قرآن و اهل بيت دارد. (ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ ﻣﻌﻈﻢ ﻟﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﻴﻠﻰ گروهی ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ دانشگاه ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻣﺪﺭّﺱ - 12 /ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ/ 1377)

 

 

 

 

 رهایی

معنای لغوی: رهایی. [ رَ ] ( حامص ) رهائی.آزادی. خلاص. نجات. ( ناظم الاطباء ). مقابل گرفتاری ( دهخدا،  لغت نامه دهخدا ) (رَ ) (حامص) خلاص(معین، 1386) . نجات، آزادی. (عمید، 1371)

معنای اصطلاحی: باز شدن قید از مسیر جریان اراده به طور نسبی (جعفری ، 1390، ص 403)

استقلال

معنای لغوی: استقلال، مصدر باب استفعال از ریشه «قلل»، به معنای بالارفتن و ارتفاع‌گرفتن،( زبیدی، ۱۴۱۴ق.، ص۶۲۹.) به راه خود رفتن(ابن‌فارس، ۱۴۰۴ق.،ج 3، ص 5) یا بارها را برداشتن و جداشدن و رفتن(زبیدی، همان. ص۶۲۹) آمده است. از این‌رو استقلال به معنای مشغول کاری شدن، بدون مشارکت دیگری(دهخدا، ۱۳۷۳ش، ج 2، ص ۱۸۴۲) و در تصمیمات یا رفتار خود تابعِ دستور یا خواستِ دیگران نبودن؛ داشتن حق یا توانایی تصمیم‌گیری در اداره کارها، مستقل بودن و از نظر سیاسی به معنی: آزادی عمل داشتن کشوری در وضع و اجرای قوانین و فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مربوط  به خود، انجام دادن کار بدون یاری دیگران(انوری، 1386، ص 386)آمده است

معنای اصطلاحی : امام‌خمینی(ره) استقلال را در وابسته‌نبودن به غیر،(امام‌خمینی، ۱۳۸۹ش. صحیفه امام ، ج5 ص 476) سرپیچی از پیروی بیگانگان،( امام‌خمینی، همان، ج1ص 288) نفی دخالت و نفوذ بیگانگان و قطع دست آنان،( امام‌خمینی، همان، ج 3ص 317) به دست‌گرفتن سرنوشت و مقدرات خویش،( امام‌خمینی، همان،  ج18 ص 344) اداره مستقل مملکت و تحت نظر دیگران نبودن(امام‌خمینی، همان، ج4 ص 277) به کار برده و در مجموع استقلال را یک مفهوم فراگیر در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی دانسته است.

اختیار

معنای لغوی اختیار: [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب (لغت‌نامه دهخدا، ص 1513) و دیگر لغویان چنین معنا کرده‌اند.1- آزادی در عمل؛ قدرت اراده2- میل و خواست 3- از نظر فلسفی: حالت ارادی انسان برای انجام کاری یا ترک آن مقابل جبر4- برگزیدن؛ انتخاب(انوری،1386، ص 285-286)


 

بدنه تحقیق

در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئلة آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که می‌فرماید: «لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا»؛ از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی می‌شود. یا آن جمله‌ دیگری که معروف است: «استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛» این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌[منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ ارزش‌ها و سلسله‌ معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ به صعود در این راه است. (سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب خطاب به ملت ایران‌‌‌ ‌، 03/01/1399)

شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود، هم آزادى‌هاى عمومى و مدنى را - آزادى افراد را، آزادى فردى را - تأمین می‌کند، هم آزادى ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال یعنى آزادى در ابعاد یک ملت، که وابستة به کسى و به جایى نباشد؛ یک ملت آزاد یعنى ملتى که به ‌هر صورت تحت نفوذ و سیطرة مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد - تضمین می‌کند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین می‌کند، هم معنویت را تضمین میکند؛ این چهار عنصر اصلى است: آزادى، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامى بر جامعه حاکم شد، این پدیده‌هاى اساسى در نظم جامعه‌ اسلامى، خود را نشان می‌دهند. (بیانات در مراسم بیست‌ و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، 14/03/1393)

مسئلة آزادی یکی از مبانی معرفتی است که در اسلام مطرح شده… ‌‌ ‌آزادی خیلی مهم است. مهم‌ترین بخش نظریّة آزادی در ‌اسلام، آزادی از این چهارچوب مادّه است. نگاه مادّی می‌گوید شما یک روز دنیا آمدید، چند سال هم زندگی می‌کنید، بعد هم ‌معدوم می‌شوید، همه‌ ما محکوم به معدوم شدن هستیم. در این قفس مادّی، یک آزادی‌هایی به شما ‌می‌دهند؛ آزادی شهوت، آزادی غضب، آزادی ظلم، همه جور آزادی؛ این آزادی نیست‌. ‌آزادی، آزادی اسلامی است؛ اسلام ما را در ‌چهارچوب مادّه محصور نمی‌کند. «خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناء؛» «شما برای ماندن خلق شده‌‌اید، آفریده شده‌اید، نه برای از بین رفتن.» ما ‌معدوم نمی‌شویم، از بین نمی‌رویم.

مردن، آخرِ کار نیست؛ مردن شروع یک مرحله‌ی جدید، [و در واقع] مرحله‌ی اصلی است. وقتی شما با این نگاه، نگاه کردید، آن‌وقت میتوانید اوج بگیرید و دیگر برای حرکت شما، برای پیشرفت شما، برای تعالی شما حدّی وجود ندارد؛ این آزادی است. ‌همه‌ی آزادی‌های زندگی، [اعمّ] از آزادی شخصی، آزادی عقیده، رها شدن از اسارتِ تحجّر و جمود و خمود و عقب‌ماندگی‌های ‌گوناگون و تعصّبات بی‌مورد و رهایی از اسارت ابرقدرت‌ها و رهایی از اسارت دیکتاتورها، ناشی از این مبنای آزادی اسلامی است؛ ‌باید روی اینها فکر کنید، باید روی اینها کار کنید. راهکارش هم این نیست که حالا بنده بیایم مثلاً نیم ساعت با شما صحبت ‌بکنم؛ باید خودتان باید کار کنید؛ باید فکر کنید، کتاب بخوانید‌. ( بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان در سال 29/01/1402)

ﻣﺴﺄﻟﻪ «ﺁﺯﺍﺩﻱ» یکی ﺍﺯ ﻣﻘﻮﻻﺗﻲ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ کرﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ کلمات ﺍﺋﻤّﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣؤکد ﻭ مکرّر ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﺗﺄکﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮﻱ که ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﻣﻲکنیم، ﻣﺮﺍﺩﻣﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﻣﻄﻠﻖ ﻧﻴﺴﺖ که ﻫﻴچ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ. فکر ﻧمی‌کنم کﺴﻲ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﺷﺪ که ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﻣﻄﻠﻖ ﺩﻋﻮﺕ کند. ﻣﺮﺍﺩﻣﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﻫﻢ که ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺳﻄﻮﺡ ﺭﺍﻗﻲ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﻫﺴﺖ، ﻧﻴﺴﺖ ؛ ﺁﻥ ﻣﺤﻞ ّ ﺑﺤﺚ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ. ﺁﺯﺍﺩﻱ ﻣﻌﻨﻮﻱ چیزی ﺍﺳﺖ که ﻫﻤﻪ کﺴﺎﻧﻲ که ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻮﻳﺎﺗﻨﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؛ ﻣﺤﻞ ّ ﺭﺩ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ«ﺁﺯﺍﺩﻱ» که ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺑﺤﺚ ﻣﻲ کﻨﻴﻢ «ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ» ﺍﺳﺖ ؛ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ یک ﺣﻖ ّ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻥ،گﻔﺘﻦ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کردن ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ. ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ، ﺩﺭ کﺘﺎﺏ ﻭ ﺳﻨّﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﻗﺮﺍﺭ گرفته ﺍﺳﺖ. ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ 157ﺳﻮﺭﻩ «ﺍﻋﺮﺍﻑ» ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﺍﻟّﺬﻳﻦ ﻳﺘﺒّﻌﻮﻥ ﺍﻟﺮّﺳﻮﻝ ﺍﻟﻨّﺒﻲ ﺍﻻﻣّﻲ ﺍﻟّﺬﻱ ﻳﺠﺪﻭﻧﻪ ﻣکﺘﻮﺑﺎ ً ﻋﻨﺪﻫﻢ ﻓﻲ ﺍﻟﺘّﻮﺭﻳﺔ ﻭﺍﻻﻧﺠﻴﻞ ﻳﺄﻣﺮﻫﻢ ﺑﺎﻟﻤﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻳﻨﻬﺎﻫﻢ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﻨکﺮ ﻭ ﻳﺤﻞ ّ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﻄﻴّﺒﺎﺕ ﻭ ﻳﺤﺮّﻡ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺨﺒﺎﺋﺚ ﻭ ﻳﻀﻊ ﻋﻨﻬﻢ ﺍﺻﺮﻫﻢ ﻭ ﺍﻻﻏﻼﻝ ﺍﻟّﺘﻲ کانت ﻋﻠﻴﻬﻢ». ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ یکی ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ پیامبر ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ که ﻏﻞ ﻭ ﺯﻧﺠﻴﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ گردن ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﻣﻲﺩﺍﺭﺩ ﻭ «ﺍﺻﺮ» ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻌﻬّﺪﺍﺕ ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ می‌گیرید. ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺧﻴﻠﻲ ﻋﺠﻴﺐ ﻭ ﻭﺳﻴﻌﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍگر ﻭﺿﻊ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﺩﻳﻨﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻴﺪ که ﺍﻳﻦ «ﺍﺻﺮ» - ﺍﻳﻦ ﺗﻌﻬّﺪﺍﺕ ﻭ پیمانها ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ - ﺷﺎﻣﻞ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﻲ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻗﻴﻮﺩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻏﻠﻄﻲ که ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻳﺎ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻳﺎ ﺗﺤﻤﻴﻖ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺤﻤﻴﻞ کرده ﺑﻮﺩ، میﺷﻮﺩ. «ﺍﻏﻼﻝ» ﻫﻢ که ﻏﻞ ﻭ ﺯﻧﺠﻴﺮﻫﺎﺳﺖ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ. ( ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ ﻣﻌﻈﻢ ﻟﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﻴﻠﻰ گروهی ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ دانشگاه ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻣﺪﺭّﺱ - 12 /ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ/ 1377)

 

 

 

در این بخش از مقاله به چند مورد از آزادی اشاره می‌شود که برگرفته از بیانات گوهر بار مقام معظم رهبری است:

1-آزادی بیان

بدیهیست منظور از آزادی عقیده و بیان، اموریست که اعلام و اظهار آنها نه تنها تنشی به قوانین ثانیه الهی وارد نمی‌کند بلکه باعث شکوفایی افکار، بازدهی افهام، برانگیختن عقول، تدابیر امور و تحکیم اصول می‌گردد.(عطائی اصفهانی ، ص 165)

تعاریف مختلفی از آزادی بیان ارائه شده است. به‌طور کلی این آزادی به‌ معنای حق قانونی افراد برای بیان نظرات و عقاید خود و جست‌وجوی آزادانه اطلاعات و نظرات مختلف بدون ترس از سانسور یا برخورد قانونی است. بر اساس اسناد قانونی مهم بین‌المللی، آزادی بیان عبارت است از حق جست‌وجو، دریافت و انتشار اطلاعات و ایده‌ها از هر نوعی و با هر وسیله‌ای.( آمنه صرامی، 1401)

در برخی از جوامع نظیر انگلستان، اعتقاد بر این است که همه مردم آزادند نظرات خود را بیان کنند، حتی اگر توهین‌آمیز باشند. بااین‌حال، بیان توهین‌آمیز عواقبی را در پی دارد که باید به آنها توجه کرد. به آزادی بیان در قانون اساسی ایران هم اشاره شده است. در اصل ۲۴ قانون اساسی می‌خوانیم:

   « نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند.» ( اصل 24 قانون اساسی) تفصیل آن را قانون معین می‌کند. اصل ۲۳ این قانون هم آزادی عقیده را یکی از لوازم آزادی بیان شمرده است: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.» ( اصل 23قانون اساسی) بر همین اساس، به ‌نظر کارشناسان حقوقی، عقاید افراد جزو حریم خصوصی آنهاست و تا زمانی که آن را ابراز نکرده‌اند، کسی حق تفتیش آن را ندارد. ( آمنه صرامی، همان)

اهمّیّت این انقلاب و علّت اینکه این انقلاب زلزله در دنیا ایجاد کرد، این نبود که یک حکومتی را سرنگون کرد؛ نه، علّت این بود که یک منظومه‌ فکری نو را به دنیا عرضه کرد و امروز هم همچنان در اکناف عالم، این منظومه‌ فکری در حال پیشرفت است. با وجود سعی‌ای که در اخفاء آن و کتمان آن می‌کنند، این منظومه‌ فکری دست‌به‌دست می‌گردد و بسیاری از دلها در دنیا - چه در دنیای اسلام، چه در حدّ کمتری در خارج از دنیای اسلام- [به آن‌] جذب می‌شوند؛ دلها هنوز متوجّه این منظومه است و این منظومه‌ فکری همچنان طراوت و تازگی خودش را حفظ کرده. ( آمنه صرامی، 1401)

 یکی از اجزای مهمّ این منظومه‌ فکری که خیلی هم جاذبه دارد، عبارت است از نفی ظلم، نفی استکبار، نفی استبداد -استبداد هم اعم است از استبدادی که حکّامی و حکومت‌هایی در کشورهای خودشان نسبت به مردم خودشان انجام می‌دهند، و آن استبداد و دیکتاتوری‌ای که نظام سلطه در سطح جهان به‌وجود می‌آورد- این یک بخشی از این منظومه‌ فکری است. عزّت ملّتها، عزّت ملّی و در کشورهای اسلامی عزّت اسلامی؛ استغناء ملّتها از تکیه کردن به دیگران و آویزانِ قدرتها بودن؛ اینها جزو مجموعه‌ فکری اسلام است. استقلال همه‌جانبه -استقلال بسیار امر مهمّی است- استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، که از همه مهم‌تر هم استقلال فکری است که می‌تواند بقیة این استقلال‌ها را به‌دنبال خودش بیاورد؛ اینها جزو چیزهایی است که در نظام فکری اسلامی و آن منظومة فکری اسلامی وجود دارد و همین‌ها است که جاذبه می‌دهد؛ و اینها طراوت دارد، اینها کهنه‌شدنی نیست، اینها تمام‌شدنی نیست. (بیانات رهبری در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 12/06/1394)

 این شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، تقریباً نوعی حرکت از خاص به عام است، یعنی ذکر عام بعد از خاص است؛ اوّل می‌گوییم «استقلال»، بعد می‌گوییم «آزادی». استقلال بخشی از آزادی است یعنی اگرچنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکّه است، امّا آزادیِ از سلطه‌ی قدرتها و ابرقدرت‌ها روی دیگر سکّه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابراین استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی می‌خواهند اگرچنانچه استقلال را نفی کنند  در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است. جزئی از مفهوم آزادی، استقلال یک کشور است؛ آزادیِ در مقیاسِ یک ملّت است؛ معنای این استقلال است. آن‌وقت همه‌ اینها جزو جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی هم، نه فقط آزادی است، نه فقط استقلال است، بلکه شامل اینها هم هست و شامل معارف فراوان دیگر. اینها را وقتی ما تشریح می‌کنیم برای افراد مخاطب خودمان، می‌بینیم این جاذبه دارد؛ اینها دلها را جذب می‌کند. (بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 12/06/1394)

مرحوم حاج احمد آقا (رضوان ‌الله ‌علیه) برای ما نقل می‌کرد که امام یک پیام مفصّلی -به نظرم پیام حج بود- داده بودند؛ حاج ‌احمد آقا گفت من به فکر افتادم در آمریکا که می‌گویند آزادی بیان هست، این پیام امام را در یکی از مطبوعات آنجا پخش کنیم. ‌می‌گفت پیغام دادم به دوستانمان که آنجا بودند، گفتم هر چه پول لازم باشد من در مقابل این می‌دهم [تا چاپ شود] -مثل ‌اطّلاعیّه که پول میدهند پخش میکنن- گفت هیچ نشریه‌ای حاضر نشد این را چاپ کند. [علی‌رغم ادّعای] آزادی بیان، بیان ‌حقایق! حاضر نشدند اعلامیّة امام را چاپ کنند. نویسنده‌ی کتابی درباره‌ی لانه‌ی جاسوسی که تفصیلات لانه‌ی جاسوسی را ‌نوشته و جزو خود عناصر آنجا بوده، گفت ما در آمریکا با هر ناشری تماس گرفتیم که این را چاپ کند قبول نکرد، هیچ ناشری ‌قبول نکرد؛ تا بالاخره رفتیم کانادا آنجا یک ناشری را پیدا کردیم او قبول کرد، بعد داشتند پشیمانش می‌کردند؛ دائم تلفن، تهدید ‌و مانند این چیزها. دیکتاتوری رسانه‌ای یعنی این؛ آن وقت ادّعا می‌کنند که ما طرف‌دار آزادی بیان هستیم‌!( بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، 19/11/1400)

«‌تأمین آزادی‌های مشروع»؛ یکی از وظایف قوّه‌ی قضائیّه تأمین آزادی‌های مشروع است. خیلی دقیق نوشته‌اند؛ آزادی ‌مطلق ‌نیست، آزادی مشروع‌. ‌آزادی مشروع همان است که شرع اجازه میدهد. قانون اساسی این است. در ذیل حکم شرع، ‌آزادی‌های مردم ‌باید تأمین بشود. خب، دستگاههای قدرت به طور طبیعی در یک مواردی دچار معارضه میشوند؛ چه کسی باید در ‌این زمینه به ‌داد مردم برسد؟ قوّه‌ی قضائیّه؛ یعنی یکی از کارهای مهمّ قوّه‌ی قضائیّه همین است‌.(بیانات رهبری در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، 06/04/1402)

آزادی بیان یکی از حقوق بشری در جوامع و دنیای مدرن است. درک مفهوم و محدودیت‌های این آزادی به ما کمک می‌کند که در احیای حقوق بشری خود موفق باشیم. وجود آزادی بیان در جامعه نشانگر برقراری دموکراسی در آن است و به مردم کمک می‌کند مسائل و علم روز را بهتر بیاموزند. اطلاع از نظرات موافق و مخالف لازمه یادگیری است.( آمنه صرامی، 1401،  B2n.ir/d96448   )

2-آزادی فکری

این آزادی ‌فکری که ما شعارش را می‌دهیم و هر کس شعارش را بدهد ما قبول می‌کنیم، اثرش پیشرفت فکری است؛ یعنی اگر ‌پیشرفت فکری نباشد، علم و مانند اینها هم اگر گیر یک ملّتی بیاید، به دردش نخواهد خورد؛ فکر باید کار کند، حرکت کند و ‌پیشرفت داشته باشد در مجموعِ ملّت، که این هم جز با آزادی فکر اصلاً امکان‌پذیر نیست؛ یعنی بدون آزادی فکری، پیشرفت ‌فکری امکان‌پذیر نیست‌. ( بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 19/12/1400)

در حوزه‌های علمیه، دانشگاه و محیطهای فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازه‌ای می‌آورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند.( بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 29/03/1385)

بی‌‌شک‌ آزادیخواهی‌ و مطالبه‌ فرصتی‌ برای‌ اندیشیدن‌ و برای‌ بیان‌ اندیشه‌ توأم‌ با رعایت‌ «ادب‌ استفاده‌ از آزادی‌»، یک‌ مطالبه‌ اسلامی‌ است‌ و «آزادی‌ تفکر، قلم‌ و بیان‌»، نه‌ یک‌ شعار تبلیغاتی‌ بلکه‌ از اهداف‌ اصلی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌. من‌ عمیقا متأسفم‌ که‌ برخی‌ میان‌ مرداب‌ «سکوت‌ و جمود» با گرداب‌ «هرزه‌گوئی‌ و کفرگوئی‌»، طریق‌ سومی‌ نمی‌شناسند و گمان‌ می‌کنند که‌ برای‌ پرهیز از هر یک‌ از این‌ دو، باید به‌ دام‌ دیگری‌ افتاد. حال‌ آنکه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آمد تا هم‌ «فرهنگ‌ خفقان‌ و سرجنبانیدن‌ و جمود» و هم‌ «فرهنگ‌ آزادی‌ بی‌مهار و خودخواهانه‌ غربی‌» را نقد و اصلاح‌ کند و فضائی‌ بسازد که‌ در آن‌، «آزادی‌ بیان‌»، مقید به‌ «منطق‌ و اخلاق‌ و حقوق‌ معنوی‌ و مادی‌ دیگران‌» و نه‌ به‌ هیچ‌ چیز دیگری‌ ، تبدیل‌ به‌ فرهنگ‌ اجتماعی‌ و حکومتی‌ گردد و حریت‌ و تعادل‌ و عقلانیت‌ و انصاف‌، سکه‌ رائج‌ شود تا همه‌ اندیشه‌ها در همه‌ حوزه‌ها فعال‌ و برانگیخته‌ گردند و «زاد و ولد فرهنگی‌» که‌ به‌ تعبیر روایات‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) و اهلبیت‌ ایشان‌ (علیهم‌ السلام‌)، محصول‌ «تضارب‌ آراء و عقول‌» است‌، عادت‌ ثانوی‌ نخبگان‌ و اندیشه‌وران‌ گردد. بویژه‌ که‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ و تمدن‌ اسلامی‌ همواره‌ در مصاف‌ با معضلات‌ جدید و نیز در چالش‌ با مکاتب‌ و تمدنهای‌ دیگر، شکفته‌ است‌ و پاسخ‌ به‌ شبهه‌ نیز بدون‌ شناخت‌ شبهه‌، ناممکن‌ است‌.(نامه تاریخی رهبر انقلاب به عده ای از فضلای حوزه و داشگاه در تاریخ 16/11/1381)

برای‌ بیدار کردن‌ عقل‌ جمعی‌، چاره‌ای‌ جز مشاوره‌ و مناظره‌ نیست‌ و بدون‌ فضای‌ انتقادی‌ سالم‌ و بدون‌ آزادی‌ بیان‌ و گفتگوی‌ آزاد با «حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌» و «هدایت‌ علماء و صاحب‌نظران‌»، تولید علم‌ و اندیشه‌ دینی‌ و در نتیجه‌، تمدن‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌، ناممکن‌ یا بسیار مشکل‌ خواهد بود. برای‌ علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌ فرهنگی‌ نیز بهترین‌ راه‌، همین‌ است‌ که‌ آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ در چارچوب‌ اسلام‌، حمایت‌ و نهادینه‌ شود. بنظر می‌رسد که‌ هر سه‌ روش‌ پیشنهادی‌ شما [پیشنهاد فضلای حوزه و دانشگاه] یعنی‌ تشکیل‌ 1) «کرسی‌های‌ نظریه‌پردازی‌» 2) «کرسی‌های‌ پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ و شبهات‌» و 3) «کرسی‌های‌ نقد و مناظره‌»، روشهائی‌ عملی‌ و معقول‌ باشند و خوبست‌ که‌ حمایت‌ و مدیریت‌ شوند بنحوی‌ که‌ هر چه‌ بیشتر، مجال‌ علم‌، گسترش‌ یافته‌ و فضا بر دکانداران‌ و فریبکاران‌ و راهزنان‌ راه‌ علم‌ و دین‌، تنگ‌تر شود.( همان)

رهبر انقلاب در مورد عواقب تنزل فکری جامعه اسلامی چنین بیان می‌کنند: «متأسفانه‌ گروهی‌ بدنبال‌ سیاست‌زدگی‌ و گروهی‌ بدنبال‌ سیاست‌زدائی‌، دائما تبدیل‌ فضای‌ فرهنگی‌ کشور را به‌ سکوت‌ مرداب‌ گونه‌ یا تلاطم‌ گرداب‌وار، می‌خواهند تا در این‌ بلبشو، فقط صاحبان‌ قدرت‌ و ثروت‌ و تریبون‌، بتوانند تأثیرگذار و جریان‌ساز باشند و سطح‌ تفکر اجتماعی‌ را پائین‌ آورده‌ و همه‌ فرصت‌ ملی‌ را هدر دهند و اعصاب‌ ملت‌ را بفرسایند و درگیری‌های‌ غلط و منحط قبیله‌ای‌ یا فرهنگ‌ فاسد بیگانه‌ را رواج‌ دهند و در نتیجه‌ صاحبان‌ خرد و احساس‌، ساکت‌ و مسکوت‌ بمانند و صاحبدلان‌ و خردمندان‌، برکنار و در حاشیه‌ مانده‌ و منزوی‌، خسته‌ و فراموش‌ شوند. در چنین‌ فضائی‌، جامعه‌ به‌ جلو نخواهد رفت‌ و دعواها، تکراری‌ و ثابت‌ و سطحی‌ و نازل‌ می‌گردد، هیچ‌ فکری‌ تولید و حرف‌ تازه‌ای‌ گفته‌ نمی‌شود، عده‌ای‌ مدام‌ خود را تکرار می‌کنند و عده‌ای‌ دیگر تنها غرب‌ را ترجمه‌ می‌کنند و جامعه‌ و حکومت‌ نیز که‌ تابع‌ نخبگان‌ خویش‌اند، دچار انفعال‌ و عقبگرد می‌شوند.»( نامه تاریخی رهبر انقلاب، همان)

نباید از «آزادی‌» ترسید و از «مناظره‌» گریخت‌ و «نقد و انتقاد» را به‌ کالای‌ قاچاق‌ و یا امری‌ تشریفاتی‌، تبدیل‌ کرد چنانچه‌ نباید بجای‌ مناظره‌، به‌ «جدال‌ و مراء»، گرفتار آمد و بجای‌ آزادی‌، به‌ دام‌ هتاکی‌ و مسئولیت‌ گریزی‌ لغزید. آن‌ روز که‌ سهم‌ «آزادی‌»، سهم‌ «اخلاق‌» و سهم‌ «منطق‌»، همه‌ یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت‌ علمی‌ و تفکر بالنده‌ دینی‌ در این‌ جامعه‌ است‌ و کلید جنبش‌ «تولید نرم‌افزار علمی‌ و دینی‌» در کلیه‌ علوم‌ و معارف‌ دانشگاهی‌ و حوزوی‌ زده‌ شده‌ است‌.(همان)

3-آزادی فرهنگی

مقام معظم رهبری در مورد آزادی فرهنگی بیاناتی را در دیدار با اقشار مختلف عرضه داشته‌اند که از میان آنها به بیان چند مورد اکتفا کرده‌ایم زیرا که بیان همه فرمایشات معظم له از مجال مقاله خارج است.

«مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه‌ فرهنگی باشند؛ رخنه‌های فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. نمی‌خواهیم بگوییم همه‌ آسیب‌های فرهنگی کار بیگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّریم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگی، مسئولان غیر فرهنگی، کم‌کاری‌ها، غلط‌کاری‌ها، اینها تأثیر داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمی‌اندازیم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمینه‌ مسائل فرهنگی نمیتوانیم فراموش کنیم… یک سؤالی اینجا ممکن است مطرح بشود که بگویند: خب شما میگویید مسئولین کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آیا این با آزادی ــ که از شعارهای انقلاب است و جزو پایه‌های جمهوری اسلامی است ــ منافاتی ندارد؟ جواب این است که نخیر، با آزادی هیچ منافاتی ندارد؛ آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همه‌ی ضابطه‌ها است. آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه به ریشه‌ی ایمان جوانان زدن دارند تلاش میکنند، نمیشود این را تماشا کرد به‌عنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّه‌ی موادّ مسموم‌کنندة بدن و بدبخت‌کننده‌ خانواده‌ها را کسی بخواهد بین این ‌و آن توزیع کند، نمی‌شود بی‌تفاوت نشست. اینکه ببینیم کسانی با استفاده‌ی از هنر، با استفاده‌ از بیان، با استفاده‌ی از ابزارهای گوناگون، با استفاده‌ی از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست! در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی می‌کنند، در آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سخت‌گیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت نمی‌کند راجع به هولوکاست[هولوکاست (Holocaust)، به معنای «سوزاندن با آتش است که به طور کامل از میان برود»] حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی بوده؛ اظهار نظر درباره‌ هولوکاست، تردید درباره‌ هولوکاست، یکی از بزرگ‌ترین گناهان محسوب می‌شود، جلویش را می‌گیرند، طرف را می‌گیرند، زندانی می‌کنند، تعقیب قضائی می‌کنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگ‌ودندان می‌ایستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ ( بیانات رهبری در حرم مطهر رضوی، 01/01/1393)

امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) زندگی مردم در محیط ظهور اسلام را، محیط فتنه توصیف کرده است: «فی فِتَنٍ داسَتهُم بِاَخفافِها وَ وَطِئَتهُم بِاَظلافِها»؛ فتنه یعنی آن فضای غبارآلودی که چشمهای انسان قادر بر دیدن در آن فضای غبارآلود نیست؛ راه را نمیبیند، صلاح را تشخیص نمی‌دهد؛ این وضعیّت مردمی بود که در آن منطقهی پرمحنت و پرملال زندگی می‌کردند. در کشورهای بزرگ، در تمدّنهای موجود آن زمان هم که حکومتهایی داشتند، ملّتهایی داشتند، همین وضع به شکل دیگری حاکم بود. اینجور نیست که فرض کنیم زمان ظهور اسلام جزیرةالعرب مردم بدبختی داشت و دیگران خوشبخت بودند؛ نه، غلبهی حکومتهای جائر و ظالم، نادیده گرفتن شأن انسان و انسانیّت، جنگهای خانمانبراندازی که میان قدرتها و برای قدرتطلبی به راه انداخته میشد، زندگی مردم را تباه کرده بود. ملاحظهی تاریخ نشان میدهد که دو تمدّن معروف آن روز، یعنی تمدّن ایران ساسانی و تمدّن امپراتوری رُم وضعیّتی داشتند که دل انسان به حال تودهی مردم و قشرهای مختلف انسانها که در آن جوامع زندگی میکردند، میسوزد؛ وضع زندگی آنها زندگی رقّتباری بود، در اسارت بودند. اسلام آمد، انسانها را آزاد کرد؛ این آزادی، نخست در دل انسان و در روح انسان به وجود می‌آید؛ و وقتی انسان احساس کرد آزادی را، احساس کرد نیاز به گسستن بندها را، نیروهای او تحت تأثیر این احساس قرار می‌گیرد و اگر همّت کند و حرکت کند، تحقّق عینی آزادی برای او به وجود می‌آید؛ اسلام این کار را برای انسانها کرد؛ امروز هم همان پیام هست در همه دنیا و در دنیای اسلام. ( بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، 29/01/1392)

جلوگیری از تولیدهای مضر و به‌اصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی؛ به نظر من این جزو کارهای اساسی است. ‌در همه‌ی دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد؛ کجای دنیا است که وجود نداشته باشد؟ یک‌جا را به ‌من نشان بدهید. این خانم ابتکار اینجا حاضر است؛ خود ایشان به من گفت کتابی که ایشان نوشته بود، در آمریکا امکان چاپ ‌پیدا نکرد؛ هیچ ناشری حاضر نشد -نه اینکه آن ناشر آن‌قدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشی باشد، هر ناشری می‌آید ‌این کار را انجام بدهد؛ [بلکه‌] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنید یک ناشری را پیدا میکند و آن ناشر، آن ‌هم به نظرم با ترس‌ولرز [چاپ کرد یا نکرد]؛ چون تفاصیلش را چند سال پیش ایشان میگفت، شاید جزئیّاتش یادم نمانده. اینها را ‌بگویید تا این آقایان بدانند و بفهمند که این‌جور نیست… نخیر، در آمریکا هم همین کار می‌شود، در اروپا هم همین کار می‌شود. ‌راجع به هولوکاست کسی جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که یک مسئله‌ اعتقادی نیست. بله، وقتی نوبت به ‌کاریکاتورهای اهانت‌آمیز به مقدّسات دینی اسلام می‌رسد، آنجا آقایان می‌شوند آزادی‌خواه و طرف‌دار آزادی بیان! امّا راجع به ‌هولوکاست که پیش می‌آید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئله‌ی حجاب همین‌جور است، مسائل دیگر همین‌جور است؛ بله، هر ‌کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاه‌های حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ‌ندارد. اگرچنانچه می‌بینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را ‌بگیرید و با آن برخورد بکنید. ( بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت‌، 04/06/1394)

فرهنگ ما، فرهنگ الهی است؛ این فرهنگ، استقلال ما را تضمین و تأمین می‌کند، آزادی ما را هم تأمین می‌کند. آن کسانی که به نام آزادی، ولنگاری را در جامعه ترویج می‌کنند، آزاد نیستند، اینها اسیر دست‌بستة فرهنگ غربی‌اند؛ فرهنگ غربی است که دارد اینها را هدایت می‌کند؛ این چه آزادی‌ای است؟ آزادی این است که شما نیّت خودتان، ایمان خودتان، فکر خودتان، قرآن خودتان، الگوی اسلامی خودتان را داشته باشید و آن را دنبال بکنید؛ این، آزادی است، این، عظمت است، این، حریّت است؛ این باید تأمین بشود. ( بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، 17/12/1396)

4- آزادی سیاسی

آزادی سیاسی در جامعه اسلامی یک امر ضروری است»(بیانات درخطبه‌های نماز جمعه 18/11/1365) « فراهم آوردن زمینه‌های این امر مهم بر عهده دولت و همه شهروندان به عنوان یک فرد مسلمان می‌باشد.» (بیانات رهبری در  دیدار کارگزاران دولت،12/09/1379) آیت الله خامنه‌ای با تاکید بر آزادی سیاسی، خطاب به همه بیان می‌کنند : «در اسلام هر فردی دارای حق آزادی است و نمی‌توان شخصی را به دلیل داشتن فکر سیاسی مؤاخذه کرد.» گرایش‌های سیاسی و اندیشه‌های سیاسی در جامعه اسلامی آزاد است. هیچ کس را به جرم داشتن یک فکر سیاسی یا یک فکر علمی نمی‌توان مورد تعقیب قرار داد و اسلام اجازه این کار را نمی‌دهد. آنطوری که در در قرون وسطی در اروپا رایج بود و دانشمندانی را به خاطر اعتقاد به کشفیات جدید و اکتشافات علمی روز به روز زیر فشار قرار میدادند. عده‌ای را می‌کشتند بعضی را به خاطر عقاید سیاسی از بین می‌بردند هیچ کدام از این‌ها در اسلام نیست و اجازه این سختگیری‌ها هم به مسلمان‌ها داده نمی‌شود علاوه بر همه این‌ها تفتیش عقاید در اسلام نیست. اینکه کسی را زیر فشار قرار بدهند، که تو عقیده‌ات راجع به فلام کس، فلان جریان سیاسی، فلان عقیدة مذهبیچیست؟ این یک فکر غلط است. یعنی همان چیزی که در اروپا بود. (بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران در سال 17/11/1365)

5-آزادی زنان

«‌[غربیها] با این‌ همه ضربه‌ای که به زن و به حیثیّت زن و به کرامت زن وارد آورده‌اند، خودشان را پرچم‌دار حقوق زن وانمود ‌می‌کنند! یعنی اینها از [قضیّه‌ی] حقوق زن در دنیا دارند استفاده می‌کنند؛ یعنی واقعاً این نهایت وقاحت است. حالا یک وقت کسی ‌از یک جاهایی یک اطّلاعات پنهانی دارد، یک وقت نه، خیلی آشکار است که دیگر واقعاً اسم نمی‌خواهم بیاورم؛ آدم خجالت می‌کشد ‌اسم بیاورد از این چیزی که [سالهای اخیر] راه افتاد بین زنهای غربی و تعرضّهای جنسی و مانند اینها. با همه‌ اینها، باز می‌گویند ‌ما طرف‌دار زن هستیم، طرف‌دار حقوق زن هستیم! آن چیزی که در زبان بی‌تقوای غربی‌ها به‌ عنوان آزادیِ زن نامیده می‌شود اینها ‌است. اینکه می‌گویند آزادیِ زن، مرادشان آزادی به این معنا است؛ [در نظرشان] اینها آزادی است؛ [اینها] که آزادی نیست؛ عین ‌اسارت است، عین اهانت است‌.‌‌ متأسّفانه در داخل، ما دیر به این نقاط رسیدیم، یعنی خیلی از این حرفها بعد از انقلاب برای ما ‌روشن شد، وَالّا قبل از انقلاب، حتّی بعضی از بزرگان تصوّرشان این بود که این آزادیِ ارتباط زن و مرد در غرب، موجب می‌شود که ‌چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلّفات جنسی انجام نگیرد؛ تخلّفاتی که گاه‌به‌گاه گوشه و کنار انجام می‌گرفت، وقتی چشم و ‌دل مردها سیر شد، دیگر این تخلّفات انجام نمی‌گیرد؛‌ این ‌جوری فکر می‌کردند! حالا شما نگاه کنید ببینید که چشم و دل اینها ‌سیر شده یا حرصشان صد برابر شده با این تعرّضهای جنسی‌ای که انجام می‌گیرد؟ دائم دارند می‌گویند. در محیط کار، در کوچه و ‌بازار، در همه جا، حتّی در تشکیلات منظّم و آهنینی مثل ارتش ـ که زنها هم آنجا هستند ـ تعرّض انجام می‌گیرد! تعرّض غیر از ‌فسق توافقی است. حالا آن فسق توافقی به جای خود؛ علاوة بر آن، تعرّض زورکی هم انجام می‌گیرد؛ یعنی نه ‌فقط چشم و دل ‌سیر نشده، حرص و هوس در بین آنها صد برابر شده. لذاست که امروز شما نگاه می‌کنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، ‌برده‌داری جنسی هست، شکستن همه‌ حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی [هست] که ‌در همه‌ ادیان حرام است‌.» ( بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان 14/10/1401)

یک علّت اینکه در قرن نوزدهم و بعد، قرن بیستم ـ بیشتر قرن نوزدهم ـ مسئله‌ آزادی زن مطرح شد، برای این بود که زنها را ‌از خانه بیرون بکشند، ببرند کارخانه، با مزد کمتر از آنها استفاده کنند‌.‌ عین همین قضیّه در مورد آزادی سیاهان در آمریکا اتّفاق ‌افتاد در جنگهای داخلی آمریکا در ۱۸۶۰ ــ یعنی تقریباً صد و شصت سال پیش که در آن جنگهای داخلی چندساله‌ی آمریکا ‌‌[طیّ] چهار سال، بیش از یک میلیون کشته دادند؛ بین شمال و جنوب جنگ بود ـ که دنباله‌ی این جنگها ‌مسئله‌ی آزادی غلامان، آزادی بردگان سیاه‌پوست مطرح شد. در جنوب، کشاورزی بود، در شمال صنعت بود. جنوب مرکز بردگان ‌بود، برده‌ها بیشتر در جنوب بودند که کشاورزی می‌کردند، شمالی‌ها احتیاج داشتند به کارگرِ ارزان، به این سیاه‌ها احتیاج داشتند؛ ‌جنجال آزادی برده‌ها را شمالی‌ها شروع کردند. شما اگر این کتاب رمان کلبه‌ عمو تام را خوانده باشید، می‌بینید؛ این تقریباً مال ‌دویست سال پیش است؛ این کلبه‌ عمو تام، نوشته‌ نزدیک دویست سال قبل [است]؛ مال همان وقتها است. آنها را تشویق ‌می‌کردند، از اینجا فرار می‌کردند، آن طرف می‌بردند؛ برای چه؟ برای اینکه آزاد باشند؟ نه، برای اینکه کارگر ارزان لازم داشتند؛ ‌کارگر ارزان! تقلّبِ حضراتِ متمدّنینِ غربی در مسائل گوناگون از این قبیل است. حالا البتّه امثال و نظایر زیاد دارد‌. ( بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان 14/10/1401)

زن در منطق اسلام و معرفت اسلامی یک الگویی دارد، یک چهارچوبی برای زن معیّن شده است؛ این چهارچوب، یک چهارچوب کامل است. یعنی زنِ اسلامی عبارت است از آن موجودی که دارای ایمان است، دارای عفاف است، متصدّی مهم‌ترین بخشِ تربیتِ انسان است، اثرگذارِ در اجتماع است، دارای رشد علمی و معنوی است، مدیر کانون بسیار مهمّ خانواده است، مایه‌ آرامش جنس مرد است؛ همه‌ اینها در کنار خصوصیّات زنانگی [است]، مثل لطافت، مثل رقّت قلب، مثل آمادگیِ دریافتِ انوارِ الهی؛ این الگوی زن مسلمان است؛ همین خصوصیّاتی ‌که پیغمبر اکرم در بیانات متعدّد به‌ مناسبت تمجید از فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌‌علیها) یا خدیجه‌ کبرا یا به نحو کلّی درباره‌ی زن بیان کرده؛ این الگوی اسلامی است.

 در مقابلِ آن، یک الگوی انحرافی وجود دارد که در دوره‌های مختلفِ زمان متفاوت بوده؛ امروز آن الگوی انحرافی، الگوی زن غربی است. در این دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم، به‌جای همه‌ خصوصیّات برجسته و ممتازی که در زن اسلامی مشاهده کردیم، خصوصیّت و امتیاز عمده‌ زن غربی امروز این است که بتواند نظر مردان را جلب کند و در معرض التذاذ[لذّت، لذّت بردن] مردان قرار بگیرد. لذا شما می‌بینید شاخصه‌‌ زن غربی، امروز عبارت است از برهنگی.

امروز پرچمِ استقلالِ هویّتی و فرهنگیِ زنان در دست زنان ایرانی است؛ امروز بانوان ایرانی با حفظ حجاب، استقلال هویّتی خودشان و استقلال فرهنگی خودشان را دارند اعلام می‌کنند و به دنیا صادر می‌کنند؛ یعنی دنیا سخن جدیدی دارد می‌شنود. زن می‌تواند در میدانهای اجتماعی حضور فعّال داشته باشد، تأثیرگذاری اجتماعی عمیق داشته باشد. امروز زنان کشور ما در بخشهای مختلف چنین تأثیرگذاری‌ای دارند؛ درعین‌حال حجاب و عفاف و وجه تمایز میان زن و مرد، فاصله‌‌ میان زن و مرد، در معرض سوءاستفاده‌ مردان قرار نگرفتن، خود را در حدّ وسیله‌ التذاذ مردان بیگانه و زیاده‌طلب پایین نیاوردن و تحقیر نکردن، جزو خصوصیّات زن ایرانی و زن مسلمانِ امروز است. ما البتّه این الگو را داریم، این چهارچوب را داریم، در میان بانوان ما کسانی هستند در حدّ بسیار خوب، بعضی در حدّ اعلای این الگو دارند زندگی می‌کنند، بعضی هم در حدود متوسّطند؛ به ‌هرحال، این الگو وجود دارد و مبنای کار زن ایرانی این است. ( بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت (ع)، 17/12/1396 ، https://khl.ink/f/39136)

6-ضد آزادی و ضد عدالت  

بعد از بیان انواع آزادی‌ها خالی از لطف نیست که بیانات رهبری را در مورد ضد آزادی و ضد عدالت هم آورده شود. معظم له در دیدار با بسیجیان چنین بیان فرمودند:

«یک نکته‌ اساسی در اینجا وجود دارد و آن این است که نظام سلطه -که تعبیری است که ما وارد قاموس سیاسی کردیم؛ نظام سلطه یعنی نظام جبّاران، نظامی که در رأس ادارة آن جبّارانند و دنیا را تقسیم می‌کنند به دو قسمت؛ یک قسمت سلطه‌گرانند، یک قسمت سلطه‌پذیرانند و سوّمی [وجود] ندارد، مستقل وجود ندارد؛ این نظام سلطه است-  اساساً ضدّ آزادی و عدالت است؛ هم ضدّ آزادی است، هم ضدّ عدالت است. ضدّ عدالت است که خب ملاحظه می‌کنید: در خود کشورهای ثروتمندِ نظام سلطه مثل آمریکا، مثل بعضی از کشورهای اروپایی که اینها کشورهای ثروتمندی‌اند، مردم از گرسنگی کنار خیابان میمیرند؛ در تابستان بی‌خانمان‌ها کنار خیابان از گرما میمیرند، در زمستان کنار خیابان از سرما می‌میرند؛ بخش عمده‌ی ثروتِ این کشورها متعلّق به یک جمع بسیار محدودی است؛ بقیّه بایستی جان بکَنند که نانِ بخور و نمیر پیدا کنند و زندگی کنند؛ یک عدّه هم که توانایی ندارند و همان‌ طور که گفتیم باید درون خیابانها بنشینند و زندگی کنند؛ [بنابراین] ضدّ عدالت است. این مال کشورهای خودشان است؛ نسبت به مردم دنیا هم آنچه بتوانند، بدون محابا بی‌عدالتی انجام می‌دهند».

 ضدّ آزادی [هم] هست؛ مهم‌ترین نوع آزادی ملّتها، آزادی عمومی کشور است؛ یعنی استقلال. یک وقت دیگر بنده گفتم که استقلال یعنی آزادی یک ملّت؛ وقتی ما از استقلال حرف میزنیم، یعنی از آزادی یک ملّت حرف میزنیم که آزادانه بتواند کار خودش را انجام بدهد. نظام سلطه ضدّ این آزادی است؛ یک روز با استعمار، یک روز با استعمار نو، یک روز با شیوه‌های امروز -که شیوه‌های جنگ نرم است- پدر ملّتها را دارند درمی‌آورند؛ البتّه هر جا لازم باشد با نیروی نظامی وارد می‌شوند و هیچ اِبائی هم نمی‌کنند. امروز آمریکایی‌ها وارد منطقه‌ شرق فرات در سوریه می‌شوند، می‌گویند هم که ما برای خاطر نفت آمده‌ایم! مگر خانه‌ی شما است؟ یک کشور دیگر است، امّا میگوید اینجا نفت هست، ما برای نفت آمده‌ایم؛ یعنی خجالت نمیکشند که این را صریح بیان کنند. یا بی‌اجازه بلند میشوند می‌آیند وارد یک کشوری میشوند مثل کشور عراق، نه به سراغ دولت آن کشور میروند، نه به سراغ پایتخت آن کشور میروند، آنجا پایگاه دارند، میروند داخل پایگاه خودشان! یعنی آزادی ملّتها را، استقلال ملّتها را رسماً مورد توهین قرار میدهند. پس نظام سلطه، هم ضدّ عدالت است، هم ضدّ آزادی است.( بیانات در دیدار بسیجیان، 06/09/1398)

اسلام پرچم‌دار عدالت و آزادی است؛ اسلام پرچم‌دار عدالت است، پرچم‌دار آزادی است، آن هم پرچم‌دار بی‌رودربایستی، پرچم‌دار صریح. اسلام پنهان نمی‌کند حرف خودش را؛ صریح با ظلم و با بی‌عدالتی مواجهه می‌کند، مقابله می‌کند. اوایل انقلاب که آمریکایی‌ها درگیر با انقلاب بودند و همین تحریمها و مشکلات و مانند اینها بود، در همین اثنا شوروی وارد افغانستان شد؛ امام در همان روز اعلام کردند به شوروی و آن طور که در ذهنم هست، سفیر شوروی را احضار کردند، از قول امام به ایشان گفتند که شما چرا وارد افغانستان شده‌اید؛ یعنی آن روز هر کس در دنیا میگفت «خب شما با آمریکا طرفید، حالا فعلاً این جوری با این مواجه نشوید»؛ امام این حرف را اصلاً قبول نداشت. بنده رئیس‌جمهور بودم، در بعضی از مجامع جهانی که شرکت میکردیم، آن روز آمریکا بود و شوروی بود و مقابلِ هم بودند، ما هر دوی اینها را میکوبیدیم؛ هم آمریکا را، هم شوروی را، بدون ملاحظه؛ اسلام این جوری است، اسلام ناب این جوری است. آنهایی که دم از اسلام میزنند و حاضرند زیر بار استکبار جناح سرمایه‌دار دنیا یا جناح سوسیالیست دنیا -که بود یک روزی- بروند، از اسلام فاصله دارند. اسلام، صریح در مقابل نظام سلطه است؛ یعنی طرف‌دار عدالت و آزادی است.( بیانات در دیدار بسیجیان، همان)

 پس بنابر‌این، درگیری و مواجهه‌ و مقابله به طور قهری وجود دارد؛ حالا درگیریِ نظامی به دلایلی نیست، چه بهتر؛ امّا انواع و اقسام درگیری‌های دیگر وجود دارد. تقابل در هر نقطه‌ای طبق اقتضائات حتمی است؛ منتها این مهم است که اسلام در هر نقطه‌‌ای باشد، در هر قالبی بُروز بکند، نظام سلطه با او مخالف است به خاطر این جهتی که گفتم؛ منتها وقتی که اسلام در قالب یک نظام سیاسی، در قالب یک دولت، یک قدرت که ملّتی دارد، دولتی دارد، ارتشی دارد، نیروهای مسلّحی دارد، توانایی‌های علمی‌ای دارد، دانشگاهی دارد، این جور وقتی مثل جمهوری اسلامی بُروز میکند و ظهور میکند، دشمنی آنها صد برابر می‌شود. این جور نیست که دشمنی نظام سلطه با فلان حزب اسلامی مثلاً در فلان کشور، قابل مقایسه باشد با دشمنی او با جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی مستقر، مستحکم، دارای عرض و طول، دارای همه‌ی دستگاه‌های لازم، دارای قدرت بیان، دارای قدرت تأثیرگذاری، دارای قدرت حضور و نفوذ در همه‌ی نقاط عالم، هشتاد و چند میلیون جمعیّت را دارد اداره میکند؛ آن وقت دیگر دشمنی‌شان با این نظام، دشمنی فوق‌العاده‌ای است؛ این حقیقتی است که اگر کسی به این توجّه نداشته باشد، در ممشای [روش، طریق ] سیاسی خود اشتباه خواهد کرد. نظام سلطه بر آن است که با همه‌ وجود، با همه‌ خباثت، با همه‌ قدرت، با نظام اسلامی مواجه بشود، روبه‌رو بشود؛ تصمیمشان این است. بنده بارها گفته‌ام، هر کاری که آمریکا و نظام سلطة همراه آمریکا، دربارة ایران و علیه ایران و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی می‌توانستند انجام بدهند، انجام داده‌اند؛ هر کاری نکردند، چون نمیشده بکنند، یک دلایلی وجود داشته، به خاطر آن دلایل نمیشده انجام بدهند؛ هر کاری ممکن بوده انجام بدهند، انجام داده‌اند در دشمنی. و نتیجه این است که مشاهده می‌کنید؛ این درخت عظیم، این شجرة طیّبه، شجرة طوبی، روزبه‌روز اقتدار پیدا کرده؛ این بنای مستحکم، هر روز مستحکم‌تر از گذشته خودش را به رخ دشمن می‌کشد. آن وقت اینجا است که واژة مقاومت معنا پیدا می‌کند؛ اینکه ما میگوییم «نیروهای مقاومت، جریان مقاومت، جبهة مقاومت»، یعنی این؛ یعنی یک حقیقتی به نام اسلام در دوران معاصر سر بلند کرده است که این حرکت عظیم اسلامی، صد سال پیش، پنجاه سال پیش نبود، امروز وجود دارد که گریبان نظام سلطه را محکم می‌گیرد و برای آزادی و عدالت اقدام می‌کند؛ این به وجود آمده؛ آنها هر توانی که دارند، می‌خواهند در مقابل این به خرج بدهند که این را عقب برانند؛ اینجا است که «فَلِذَلِکَ فَادعُ وَاستَقِم»؛ (شوریٰ: ۱۵؛ «بنابراین به دعوت پرداز، و همان‌گونه که مأمورى ایستادگى کن‌ …») هم دعوت لازم است، هم استقامت لازم است؛ مقاومت یعنی این. ( بیانات در دیدار بسیجیان، 06/09/1398)

7-آزادیِ مطلق

در مورد آزادی مطلق رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران در سال 1365چنین فرموده‌اند که« در درجه اول باید بدانیم که آزادی به معنای رها بودن از هر قید و بند و ندیدن مانع بر سر راه و این که هر کاری که مایل است و دوست دارد، آن را انجام دهد؛ در هیچ یک از مکتبها، فرهنگها و نظرات فلسفی و اجتماعی به صورت یک ارزش ذکر نشده است. از آزادیِ بی‌بند و باری و آزادیِ مطلق، هیچ کس در دنیا طرفداری نکرده، و ممکن نیست در برخورداری از آن کسی مؤفق باشد. اگر فرض کنیم در جامعة بشری، انسان در هر کاری که مایل است انجام بدهد آزاد باشد و هیچ مانعی بر سر راه او نباشد، نفس این آزادی به طور طبیعی آزادی بسیاری از مردم دیگر را محدود و راحتی، امنیت و آزادی آنها را سلب خواهد کرد.. بنابراین آزادی انسانیت و جامعة انسانی به صورت مطلق، اصلاً نه ممکن است و نه کسی طرفدار آن است.» (محمدی، 1385)


 

نتیجه

هرجا سخن از آزادی می‌شود هرکس مطابق با اندیشه، عقیده و خرد خویش آن را تفسیر می‌کند عده‌ای آزادی را به معنای آن می‌دانند که انسان در انجام هر عملی آزاد باشد و هیچ مانعی در مقابل تمایلات او نباشد که نتیجه چنین تفکری جز هرج و مرج و اغتشاش چیز دیگری نخواهد بود. و عده‌ای هم آزادی را در اجرای عدالت فردی و اجتماعی و ادای حقوق اولیة فرد و جامعه می‌دانند. و در این میان معانی مختلفی که غربی‌ها از آزادی فردی و اجتماعی بیان می‌کنند باعث سردرگمی افراد عادی مسلمان می‌شوند. در حالی که اگر به منابع دینی اسلام و همچنین اندیشمندان مسلمان بنگریم خواهیم دید که منظور از آزادی واقعی چیست که در این تحقیق با توجه به بیانات مقام معظم رهبری که یکی از اندیشمندان بزرگ معاصر به حساب می‌آیند در مورد آزادی چنین فرموده‌ند: یک ملت آزاد یعنى ملتى که به ‌هرصورت تحت نفوذ و سیطرة مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد. اسلام، صریح در مقابل نظام سلطه است؛ یعنی طرف‌دار عدالت و آزادی است.و این‌که شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود، هم آزادى‌هاى عمومى و مدنى را تأمین می‌کند، هم آزادى ملت را که اسم آن استقلال است.

اگر در جامعه، آزادی فکر، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی عمل وجود نداشته باشد، رشد در جامعه متوقّف خواهد شد‌. آزاداندیشى موجب ارتقاء سطح تفکر اجتماعى است و به مردم کمک مى‌کند که عمیق‌تر بیندیشند. برعکس خلاء آزاداندیشى، سطح فکر عمومى را پایین مى آورد و باعث مى شود تا مواجهة عمومى با پدیده‌ها سطحى شود. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر باشد، به‌طور طبیعی آزادی بیان هم هست.

 


 

منابع

1.      ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، چاپ اول،  قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۴ق

2.      امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، چاپ پنجم، تهران، مؤسسه تنظیم، ۱۳۸۹ش

3.      انوری ،حسن ، فرهنگ بزرگ سخن، چاپ پنجم، تهران، انتشارات سخن،1386

4.      آمنه صرامی،آزادی بیان چیست؟ مصادیق و محدودیت‌های آن، آذر ماه 1401،  B2n.ir/d96448 

5.      بیانات رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، 19/12/1400

6.       _______در دیدار اقشار مختلف بانوان 14/10/1401

7.      _______ در دیدار بسیجیان، 06/09/1398

8.      _______ در دیدار جمعی از دانشجویان، 07/03/1397

9.      ______ در دیدار رمضانی دانشجویان در سال 29/01/1402

10.  ______در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 12/06/1394

11.  ______ در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاى هیأت دولت‌، 04/06/1394

12.  ______در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، 19/11/1400

13.  ______ در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، 17/12/1396

14.  ______ در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، 29/01/1392

15.  ______ در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 29/03/1385

16.  ______در مراسم بیست‌ و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، 14/03/1393

17.  ______ در خطبه‌های نماز جمعه 17/11/1365

18.  ______ در  دیدار کارگزاران دولت،12/09/1379

19.  ______ در حرم مطهر رضوی، 01/01/1393)

20.  ______ در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه، 06/04/1402

21.  _____ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﻴﻠﻰ گروهی ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ دانشگاه ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻣﺪﺭّﺱ - 12 /06/ 1377

22.  جعفری ، محمد تقی، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یکدیگر، چاپ پنجم، تهران، موسسه تدوین و نشر آثار استاد علامه محمد تقی جعفری،1390

23.  دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، ج 2و1، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش

24.  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ج۱، دار القلم، 1416

25.  زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، چاپ اول،  بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق

26.  سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب خطاب به ملت ایران‌‌‌ ‌، 03/01/1399)

27.  عطائی اصفهانی، محمد علی، آزادی و حقوق بشر در اسلام، چاپ دوم، قم، انتشارات حضرت عباس(ع)، بی تا

28.  عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم ۱۳۷۱

29.  لک‌زایی، شریف، آزادی سیاسی در اندیشه آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1382

30.  محمدی، منوچهر، آزادی در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه‌ای، تهران، مؤسسه پژوهشی  فرهنگی انقلای اسلامی، 1385

31. معین، محمد، فرهنگ معین، چاپ 3، تهران، انتشارات زرین، 1386

32.  نامه تاریخی رهبر انقلاب به عده ای از فضلای حوزه و داشگاه در تاریخ 16/11/1381

 

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

سپیده صبح

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آزادی
  • انتظار
  • تربیت کودک
  • حجاب
  • سواد رسانه
  • شب قدر
  • عالم ذر
  • مناجات خَمسَ عَشَر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس